سلام علیکم
این حلقه را باز هم به صورت مسابقه اجرا می کنیم
در این بخش از چند شبهه که در مورد ولایت است به عنوان سوال مسابقه استفاده می شود.
سوال(1):از جمله اشکالاتی که نسبت به نزول آیه55سوره مائده در مورد حضرت علی(علیه السلام)گرفته اند این است که آیه با توجه به کلمه «الذین» که برای جمع است،قابل تطبیق بر یک فرد نیست،و به عبارت دیگر آیه می گوید:«ولی»شما آنهایی هستند که نماز را برپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند،این عبارت چگونه بر یک شخص مانند علی(علیه السلام)قابل تطبیق است؟
از جمله اشكالاتى كه نسبت به نزول آيه فوق در مورد على (عليه السلام ) گرفته اند اين است كه آيه با توجه به كلمه الذين كه براى جمع است،قابل تطبيق بر يكفرد نيست ، و به عبارت ديگر آيه مى گويد: ولى شما آنهائى هستند كه نماز را بر پا مى دارند و در حال ركوع زكات مى دهند، اين عبارت چگونه بر يك شخص مانند على (عليه السلام ) قابل تطبيق است !.
در ادبيات عرب مكرر ديده مى شود كه از مفرد به لفظ جمع ، تعبير آورده شده است از جمله در آيه مباهله مى بينيم كه كلمه نسائنا به صورت جمع آمده در صورتى كه منظور از آن طبق شان نزولهاى متعددى كه وارد شده فاطمه زهرا (عليهاالسلام ) است،و همچنين (انفسنا) جمع است در صورتى كه از مردان غير از پيغمبر كسى جز على (عليه السلام ) در آن جريان نبود و در آيه 172 سوره آل عمران در داستان جنگ احد مى خوانيم ."الذين قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لكم فاخشوهم فزادهم ايمانا".بعضى از مفسران شان نزول آنرا درباره نعيم بن مسعود كه يكفرد بيشتر نبود مى دانند.و همچنين در آيه 52 سوره مائده مى خوانيم "يقولون نخشى ان تصيبنا دائرة" در حالى كه آيه در مورد عبد الله ابى وارد شده است و همچنين در آيه اول سوره ممتحنه و آيه 8 سوره منافقون و 215 و 274 سوره بقره تعبيراتى ديده مى شود كه عموما به صورت جمع است،ولى طبق آنچه در شان نزول آنها آمده منظور از آن يكفرد بوده است.اين تعبير يا بخاطر اين است كه اهميت موقعيت آن فرد و نقش مؤ ثرى كه در اين كار داشته روشن شود و يا بخاطر آن است كه حكم در شكل كلى عرضه شود،اگر چه مصداق آن منحصر به يكفرد بوده باشد،در بسيارى از آيات قرآن ضمير جمع به خداوند كه احد و واحد است به عنوان تعظيم گفته شده است .البته انكار نمى توان كرد كه استعمال لفظ جمع در مفرد به اصطلاح،خلاف ظاهر است و بدون قرينه جايز نيست ، ولى با وجود رواياتى كه در شان نزول آيه وارد شده است ، قرينه روشنى بر چنين تفسيرى خواهيم داشت ، و حتى در موارد ديگر به كمتر از اين قرينه نيز قناعت مى شود.
منبع:
تفسیر نمونه ج4ص426و427
سلام علیکم
هرکدام از دوستان که مایلند سؤال یا مطلبی در مورد مولای متقیان طرح کنند ……….
بسم الله………….
بررسی شرائط سياسی - اجتماعی دو امام
برای معلوم شدن چرائی روش امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام در مقابل معاويه و يزيد بايد موقعيت و شرائط زمان آن دو امام بزرگوار روشن گردد.
علت تفاوت شيوه اين دو امام میتواند مسائل متعددی باشد كه ما در اينجا به چهار تفاوت عمده زمان امام حسن عليه السلام با زمان امام حسين عليه السلام اشاره میكنيم:
1 - تفاوت موقعيت اجتماعی دو امام
امام حسن عليه السلام در مسند خلافت مسلمين بود ولی امام حسين عليه السلام چنين نبود. امام حسن عليه السلام خليفه مسلمين است و يك نيروی طاغی و باغی عليه او خروج كرده است، كشته شدن او در اين وضع يعنی كشته شدن خليفه مسلمين و شكست مركز قدرت، ولی امام حسين عليه السلام يك معترض به حكومت موجود بود، اگر كشته میشد - كه كشته شد - كشته شدنش شهادتی افتخارآميز بود، همانطوريكه افتخارآميز هم شد (8).
پس اگر امام حسن عليه السلام مقاومت میكرد نتيجه نهائی آن - آنطور كه ظواهر تاريخ نشان میدهد - اين بود كه كشته میشد و يا دست و كت بسته تحويل معاويه داده میشد و اسير میگرديد، و اين كشته شدن يا اسارت خليفه مسلمين در مسند خلافت بود و موجب شكست اسلام میگشت، ولی كشته شدن امام حسين عليه السلام كشته شدن يك نفر معترض به حكومت فاسد بود و اين موجب از بين رفتن فساد و بيداری مردم عليه فساد و حركت آنان در حفظ اسلام میشد، كه چنين نيز شد.
2 - تفاوت جو فرهنگی و افكار عمومی
روزی كه امام حسن عليه السلام صلح كرد، هنوز اجتماع به آن پايه از درك و بينش نرسيده بود كه هدف امام را تامين كند. در آن روز مردم كوفه تمايلی به جنگ نشان نمیدادند، بگونهای كه وقتی امام آنها را گرد آورد و خطابهای ايراد كرد و آنان را به نيك انديشی و پايداری و استقامت تشويق نمود و روزها و خاطرههای ستوده جنگ صفين را به يادشان آورد و به آنان چنين وانمود كرد كه در مورد پيشنهاد (صلح) معاويه با ايشان مشورت میكند، در آخر خطابه اش فرمود: آگاه باشيد معاويه ما را به كاری فراخوانده كه در آن نه سربلندی هست و نه انصاف، اگر داوطلب مرگيد سخن او را به خودش برگردانيد و با زبانه شمشير او را به محاكمه خدايی بكشيم و اگر خواستار زندگی هستيد پيشنهاد او را بپذيريم و خشنودی شما را طلب كنيم، مردم از هر سو فرياد برآوردند: مهلت، مهلت، صلح را امضا كن (9).
آری كوفه زمان امام حسن عليه السلام كوفهای خسته، ناراحت، متفرق و متشتت بود، كوفهای كه اميرمؤمنان عليه السلام در روزهای آخر ملاقاتش مكرر از مردم آن و عدم آمادگی شان شكايت میكرد.
مردم همين كوفه بيست سال حكومت معاويه را چشيدند و زجرهای زمان معاويه را ديدند و برنامههای ضد انسانی تهديد و گرسنگی معاويه عليه خود را تحمل نمودند; بگونهای كه ابن ابی الحديد معتزلی میگويد: در زمان معاويه شيعيان در هرجا كه بودند به قتل میرسيدند، بنی اميه دست و پای اشخاص را به احتمال اينكه از شيعيان هستند بريدند، هر كس كه معروف به دوستداری و دلبستگی به خاندان پيامبر بود زندانی شد و يا مالش به غارت رفت و يا خانه اش را ويران كردند (10).
و طبری میگويد: زياد بن سميه كه حاكم كوفه و بصره بود و به تناوب شش ماه در هر كدام از اين دو شهر حكومت میكرد، «سمرة بن جندب» را به جای خود در بصره گذاشت تا در غياب وی امور شهر را به عهده بگيرد، سمره در اين مدت هشت هزار نفر را به قتل رسانيد (11).
اين ظلم و جورها واقعا مردم را بیتاب كرد و دنبال راه چاره بودند. از اين رو حدود هيجده هزار نامه به امام حسين عليه السلام نوشتند و برای همكاری با آن حضرت اعلام آمادگی كامل نمودند. از نظر تاريخی اگر امام به آن نامهها ترتيب اثر نمیداد، در مقابل تاريخ محكوم بود و میگفتند زمينه مساعدی را از دست داد.
بنابراين از ناحيه كوفه بر امام حسين عليه السلام برای قيام اتمام حجت میشود بگونهای كه امام نمیتواند آن اتمام حجت را ناديده بگيرد، ولی در مورد امام حسن عليه السلام قضيه بر عكس است و اتمام حجت بر خلاف بود و مردم كوفه عدم آمادگی شان را اعلام كرده بودند (12).
3 - تفاوت ياران دو امام
امام حسن عليه السلام با ياران بیوفايی روبرو بود كه عدهای از آنها در مقابل تطميعهای معاويه خود را باختند و برق سيم و زرهای فتنه گر شام عقل از سرشان ربود و به لشكر معاويه ملحق گرديدند و جمعی ديگر از آنها برای معاويه نامه نوشتند كه ما حاضريم حسن بن علی عليه السلام را دست بسته تحويل دهيم.
امام حسن عليه السلام يارانی داشت كه خود وبال جان آن حضرت شدند بگونهای كه در اردوگاه آن حضرت به خيمه حضرتش حمله ور شدند و آن را غارت كردند و سجاده را از زير پايش كشيدند و با گستاخی ردايش را از دوشش كشيدند و در ساباط يكی از ياران وی بنام «جراح بن سنان» جلو آمد و با وقاحت تمام آن حضرت و پدر گراميش حضرت علی عليه السلام را متهم به شرك نمود و به ران آن حضرت با شمشير ضربهای زد كه گوشت را شكافت و به استخوان رسيد (13). با چنين اصحابی امام چگونه میتوانست در مقابل لشكر منسجم شام به جنگ ادامه دهد؟
در تواريخ آمده است كه آن حضرت از ياران بیوفايش چنين شكوه میكند: «به خدا سوگند معاويه برای من از اين مردمی كه گمان دارند شيعه هستند بهتر است.»
و در خطبهای كه معاويه هم در آن مجلس حضور داشت فرمودند: «وقد هرب رسول الله من قومه وهو يدعوهم الی الله حتی فر الی الغار ولو وجد عليهم اعوانا ما هرب منهم ولو وجدت انا اعوانا ما بايعتك يا معاوية; (14) رسول خداصلی الله عليه وآله با اينكه قومش را به سوی خدا دعوت مینمود، مجبور شد از دست آنها فرار كند و به غار پناه آورد و اگر يارانی داشت هرگز از آنها فرار نمیكرد. من هم اگر يارانی داشتم هرگز با توای معاويه بيعت نمیكردم.»
آن حضرت در بيانی ديگر علت صلحش را نداشتن يار و ياور بيان میفرمايد: «والله ما سلمت الامر اليه الا انی لم اجد انصارا ولو وجدت انصارا لقاتلته ليلی ونهاری حتی يحكم الله بينی وبينه; (15) به خدا سوگند من حكومت را به معاويه واگذار نكرم مگر بخاطر نداشتن ياران و اگر انصار و يارانی میداشتم، شبانه روز با او میجنگيدم تا اينكه خداوند بين من و او حكم كند.»
اما حضرت امام حسين عليه السلام يارانی داشت كه هر چند از نظر كميت تعدادشان اندك بود ولی از نظر ايمان و استقامت و وفاداری نظير نداشتند; بگونهای كه خود آن حضرت آنان را چنين میستايد: «اما بعد فانی لا اعلم اصحابا اوفی من اصحابی ولا اهل بيت ابر ولا اوصل من اهل بيتی فجزاكم الله عنی خيرا; (16) من اصحابی با وفاتر از ياران خود سراغ ندارم و خاندانی نيكوتر و مهربانتر از خاندان خود نمیشناسم. خداوند از جانب من به شما پاداش نيك دهد.»
ياران حضرت ابی عبد الله الحسين عليه السلام حقيقتا قابل ستايش بودند و به درستی با ايمان و وفادار بودند، زيرا تا يك نفر از ايشان زنده بود نگذاشتند آسيبی به امام و مولايشان برسد.
4 - تفاوت روحيات و رفتار معاويه و يزيد
معاويه و يزيد هر چند در اصل هدف (از بين بردن اسلام و غصب حق اهل بيت) متحد بودند و هر دو يك هدف را دنبال میكردند ولی در رفتار و روحيه، دو تفاوت عمده با هم داشتند كه همين تفاوتها عكس العملهای مناسب خود را از ناحيه امامان عليهم السلام میطلبيد:
الف - كهنه كار بودن معاويه و خام بودن يزيد: معاوية بن ابی سفيان در حل و فصل مشكلات از مهارت خاصی برخوردار بود و به اصطلاح امروزی كهنه كار و آزموده بود و بدينوسيله توانسته بود مردم شام را با خود همراه كند و افكار عمومی را با حكومت شام هماهنگ نمايد، ولی يزيد بن معاويه جوانی خام و بیتجربه و فاقد اين مهارتها بود.
ب - قيافه دين گرايانه معاويه و فسق علنی يزيد: معاويه كفر را در لباس نفاق پوشانده بود و كينه اسلام و اهل بيت عليهم السلام چنان در دل او ريشه دوانده بود كه در پاسخ «مغيرة بن شعبه» كه از او خواسته بود تا قدری درباره خاندان علی عليه السلام و شيعيانش به عدالت رفتار كند، گفته بود: «لا والله الا دفنا دفنا; (17) به خدا قسم هدفم دفن [نام پيامبر و اسلام] است.» اما وی با همه كينهای كه نسبت به اسلام داشت، تظاهر به اسلام و دين داری مینمود و ظواهر دينی را رعايت میكرد. او نقاب دين به چهره داشت و بگونهای عمل نمود كه مردم را دچار ترديد و دو دلی كرد و همانطور كه پيامبر اكرم صلی الله عليه وآله خبر داد، دين خدا را مايه فريبكاری و بندگان خدا را بردگانی حلقه بگوش و مال خدا را ملك اختصاصی خويش ساخته بود (18).
جايزه ما رو داديد ديگه؟
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مسابقه بعدي:
كدام آيه در قرآن است كه از توكل داشتن در رسيدن روزي مي باشد؟
ميفرمايد توكل كن و از جايي كه فكرشم نميكنيد به شما روزي ميرسد.
جايزه:
امشب براي سلامتي و عافيت در دين و دنيا
7 بار سوره قدر ميخوانم. (اگر هم بگذره باز ميخوام ولي خوش به حال اوني كه زودتر جواب بده
)
خداوند در قرآن كريم آيه سوم سوره مباركه «طلاق» میفرمايد:
«وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْث لا يحْتَسِب وَ مَن یَتَوَكلْ عَلی اللَّهِ فَهُوَ حَسبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَلِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكلِّ شیْء قَدْراً»،
«و از جایى كه حسابش را نمى كند به او روزى مى رساند و هر كس بر خدا اعتماد كند او براى وى بس است خدا فرمانش را به انجام رسانده است به راستى خدا براى هر چيزى اندازه اى مقرر كرده است».
التماس دعا
بسیار سپاسگزارم
انشاءالله خداوند امشب توفیق عبادت به همه ما بدهد.
نیت همه ما امشب اول: سلامتی و تعجیل برای فرج آقا امام زمان باشد.
دوم: سلامتی پدر ها و مادرها
سوم: شفای بیماران (چه بیماران روحی و چه بیماران جسمی)
چهارم: براورده شدن حاجات همه حاجت مندان
پنجم: آمرزیده شدن