تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید

نسخه کامل: زبان ترکی - آذری
شما در حال مشاهده نسخه متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13
(۲۹ مرداد ۱۳۹۰ ۰۵:۱۶ عصر)osaky نوشته: [ -> ]اینجا من یکم هم درمورد خوی آذری زبان ها و بعضی مراسمشون میگم اگه مدیر این بحث اجازه بدنNailbitiing


عرض شود که چی بگم ؟؟!!
در صورتی که باعث حاشیه نگردد
زیاد مدیر هم نیستم
سلاممم
نئجسیز؟
خوش گلمیسیز
امروز میخوام بازم چندتا کلمه رایج تو زبان آذری بذارم
بله:هیه
نخیر:یخ (iokh)
کفش:باشماخ
پیرهن:کوینه
شلوار:شالوار
خانه:او (ev)
خنده:گولمخ
گریه:آغلاماخ
بچه:اوشاخ
کوچک:خیردا
بزرگ:بویوه
تا اینجا داشته باشین
گللیخ گیندهBlush
سلام بر دوستان،اساتید وسروران گرامی.
خیلی بخش جالبیه.
من همیشه دوست داشتم زبان آذری یا ترکی رو یاد بگیرم.ولی برام خیلی سخته
شاید استعداد ندارم تلاش میکنم از این بخش استفاده کنم ویاد بگیرم.
راستی من عاشق شهریارم یه بار که سال 83 رفتم تبریز به مقبرةالشعرا هم سر زدم.عالی بود.
بقول معروف از باعث و بانیش ممنونم.Clapping
حيدربابا ،
ايلديريملار شاخاندا
سئللر ، سولار ،شاققيلدييوب آخاندا
قيزلار اوْنا صف باغلييوب باخاندا
سلام اولسون شوْکتوْزه، ائلوْزه !
منيم دا بير آديم گلسين ديلوْزه
[تصویر:  800px-%D8%AD%DB%8C%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%...%D8%A7.jpg]

کوه های معروف حیدربابا(منظور و مقصد شاعر)

ترجمه فارسی :
حيدربابا
چو ابر شَخَد ،‌ غُرّد آسمان
سيلابهاى تُند وخروشان شود روان
صف بسته دختران به تماشايش آن زمان
بر شوکت و تبار تو باداسلام من
گاهى رَوَد مگر به زبان تو نام من
ترک ها دز زبان های خود لهجه ها و گویش های مختلفی دارند و نمی توان گفت که همه آنها به یک نوع سخن می گویند
شاید لحن سخنانشان یکی باشد ولی با لحهجه های گوناگون به طور مثال
مراغه ی ها به :اومدی و رفتی میگن ----------->>>جلدین جدون
تبریزی ها می گن:گَلیب سوز گِدیب سوز(ghalib soz .ghedib soz)
و قواعد زبان انگلیسی مانند قواعد زبان ترک هاست به طور مثال
فارسی:کتاب قرمز
ترکی:قرمزی کتاب
انگلیسی:red book
دقت کنید که ترک ها اول صفت را می اورند بعد موصوف را که انگلیسی ها هم اینگونه عمل می کنند ولی ز بان ترکی متسحکم تر است چون اگر به زبان عامیانه انگلیسی ها و کلا لاتین زبان ها دقت کنیم از قواعد خودشون پیروی نمی کنند
ولی ترک ها کاملا از قواعد گفتاری خودشون پیروی می کنند و بدون رفتند به مکتب آن را یاد می گیریند
و این نشان از قدرت و اصالت زبان ترکی است
سلام
خسته نباشید کار جالبیه ،عالی بود منم سعی میکنم دنبال کنم و یاد بگیرمو
حیدربابا ، کهلیک لروْن اوچاندا

کوْل دیبینَّن دوْشان قالخوب ، قاچاندا

باخچالارون چیچکلنوْب ، آچاندا

بیزدن ده بیر موْمکوْن اوْلسا یاد ائله

آچیلمیان اوْرکلرى شاد ائله Rose


[تصویر:  a499f6e26313.jpg]
حيدر بابا كَپك هاي پرنده وقتي پرواز مي كنند
از ميان بوته ها خرگوش جهيده و فرار مي كند
زماني كه باغچه ها غنچه گون شده و گل ها باز ميشوند
از ما هم اگر ممكن است يادي كن
دلهاي گرفته و ناشاد ما را شاد كنRose

شعر از استاد شهريار-مجموعه سلام حيدر بابا
[تصویر:  shahriarm.jpg]
کرم شعرینه بیر حاشیه

ائوده بیر ایل آه چکرم ,خبر یوخ
(در خانه ام سالها آه و ناله میکشم,خبری نمی آید)
ائودن چیخام,من اویانا یار گلی
(همان موقع که خانه ام را ترک میگویم,یار به خانه می آید)
تای-توشلاریم,چوله چیخا,گون چیخار
(هم سن و سالهای من وقتی بیرون از خانه میروند,همه جا آفتابی میشود)
من چیخاندا,یاغیش گئتسه,گار گلی
(اما وقتی من بیرون از منزل میام,بارون نباره؛حتما برف میباره!)
یازیخ قوزوم,آجلیغا دوز,داریخما
(بره ی بیچاره ی من,گرسنگی رو تحمل کن,بی تاب نباش)
بوگون-صاباح,باهار گلی,بار گلی
(همین امروز-فرداست که بهار بیادودرختها بار و میوه بیارن
بیزه گله-گلمیه,بیر کال ایده
(درخت خونه ی ما یا میوه نمیده,اگه هم میوه یده یه سنجد نرسیده نسیبمون میکنه!!)
قونشوموزا,هیوا گلی,نار گلی
(ولی درختای همسایمون به و انار میوه میدن)
خان ائوینه,شئر گله,قویروق بوللار
(منزل خان(بزرگ روستا) شیر وحشی هم بیاد,رام میشه و دم خودش رو تکون میده)
بیزیم ائوه,کور ایت گله,هار گلی
(اما خونه ی ما سگ کور هم بیاد,رم میکنه)
خلقه قوناق گلی,گوزی سورملی
(خونه ی جماعت که مهمون بیاد با چشمهایی سرمه کشیده میاد)
بیزیم ائودن,کور گئتممیش,کار گلی
(ولی اگه خونه ی ما مهمانی بیاد,کور نشه,حتما کر از هونه ی ما بیرون میره!!)
دولتلی یاس دا گله اوینایار
(اگر منزل آدم ثروتمندی عزایی باشه,اون عزا به مجلس پایکوبی تبدیل میشه)
بیز کاسیبا طوی گله,آخسار گلی
(اما خونهی ما فقیر فقرا عروسیم باشه,همه چی بهم میریزه)
غمنن منیم,بیر عینک وار گوزومده
(بخاطرغمهایم(اشکهایی که ریختم و چشمهایم ضعیف شده)یک عینک بر چشمانم هست)
ایشیق-آیدین گون,گوزومه تار گلی
(روزهای روشن و خوب هم به چشمهایم تیره و تار هستند)
چوخ شاعرین طبعی دونار بوز کیمی
(طبع شاعری بسیاری از شعرا مثل یخ ,یخ میزنه)
شهریان شعری ده,قاینار گلی
(اما شعر "شهریار"جوشان و جاری هستش

((کلیات حیدر بابا))

خسته نباشی:یو رول می یاسان
سلامت باشی:ساغول
در پناه خدا:الله امانیندا
داماد:بعی(bay)
عروس:گلین(galin)
گل محمدی:گیزیل گول(gizil gol)
لامپ مهتابی:شای چراغ(shay cheragh)
کی میاد:ناواخ گلجاخ(navakh galajakh)

رسم سیب اندازی
این رسم در مراسمات عروسی توسط داماد انجام می شود
و یک مراسم جالب است البته نمی دونم حکمش چیه ولی می پرسم و خدمتتون میگم متاسفانه من اصالتن ترک هستم ولی تهران بزرگ شدم

یک مسابقه در این بخش:
رنگ صورتی به ترکی چی میشه؟؟؟
ترک زبان ها جواب های خودشون رو به همراه 10 لغت در این بخش
اعلام کنند


ســــــــــــــلام
بله
یه مراسمی هستش که داماد سیب رو پرت میکنه به طرف عروس و سیب باید بوخوره به کله ی عروس خانــــــوم!!!Smug

البته
محض اطلاع که ما آذری هستیم
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13
لینک مرجع