تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید

نسخه کامل: لطیفه های مجاز
شما در حال مشاهده نسخه متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15
یکی رو مي‌برن افريقا، يك تمساح نشونش ميدن. ازش میپرسن: «شما تو کشورتون به اين چي ميگين؟» غضنفر میگه: «ما غلط می‌کنیم چيزي به اين بگيم.

فقط توهین به هیچ قشری نکنید
دعای کودکان امروزی:
خدایا برای زنان فقیری که عکسشون تو گوشی بابامه لباس بفرست! Blush
يه .... ( يه همولايتي!) زنگ ميزنه پليس ميگه:

آقا فرمون، دنده، كلاچ، ترمز و همه چي ماشينمو دزديدن!

پليس ميگه تو ... (همولايتي!) هستي؟

جواب ميده آره چطور مگه؟

پليس ميگه خب " پاشو برو جلو بشين !!!!!!!!!!!!
سلام.

یه اصفهانی (هم ولایتی؟)یک خوشه انگور را به خانه برد و به زن و فرزندانش هرکدام یک دانه داد. بچه ها گفتند: بابا جان چرا یک دانه؟ مرد جواب داد: عزیزانم ! بقیه اش هم همین مزه را می دهد.Smile
سلام.
بچه ها همه یا در سفر هستن یا در حال دید و بازدید،خیلی وبلاگ خلوت شده،روزی دو،سه نفر از این وبلاگ رد می شه.

يه دکتر اصفهاني زنش ميميره روي سنگ قبرش مي نويسه:
آرمگاه همسر دکتر ر حیمی مختصص زنان و زايمان، مطب: خيابان جلفا کوچه سوم پلاک 20 ساعات پذيرايي: 16 الي 21
سلام.

یارو داشته خاطره تعريف مي کرده مي گه ما سال 49 با دونفر دعوامون شد........ البته سال 49 دو نفر خيلي بود .
سلام.
آخه اين اصفهانياي بيچاره مگه چيكار كردن.[تصویر:  169.gif]
واقعاً جاي بچه ها خيلي خاليه. دلمون واسه همشون تنگ شده.[تصویر:  grouphugg.gif]

در زمان آغا محمد خان قاجار، شخصى از حاکم شهر خود که با صدر اعظم نسبت داشت، نزد صدر اعظم شکايت برد.
صدر اعظم دانست حق با شاکى است گفت: اشکالى ندارد، مى توانى به اصفهان بروى.
مرد گفت: اصفهان در اختيار پسر برادر شماست.
گفت : پس به شيراز برو.
او گفت : شيراز هم در اختيار خواهر زاده شماست.
گفت : پس به تبريز برو.
گفت : آنجا هم در دست نوه شماست.
صدر اعظم بلند شد و با عصبانيت فرياد زد: چه مى دانم برو به جهنم.
مرد با خونسردى گفت: متاسفانه آنجا هم مرحوم پدر شما حضور دارد. [تصویر:  rollingf.gif]
يكي داشته رد ميشده مي بينه يه هم ولايتي داره گربه اش رو مي شوره

بهش ميگه : گربه رو نشور ميميره ها، طرف گوش نميكنه

موقع برگشتن ميبينه هم ولايتي داره گريه ميكنه،

ميپرسه چي شده، جواب ميده گربه ام مرد

ميگه نگفتم كه گربه رو نشور ميميره،

هم ولايتي جواب ميده : آخه تو شستن كه نمرده، تو چلوندن مرده!
سلام.

همون (هم ولایتی کبوتر حرم) تو جاده داشته رانندگي ميکرده، يهو ميبينه يه کاميون داره از روبروش مياد ، ميزنه رو ترمز ميبينه ترمزش نميگيره ، رفيقشو صدا ميکنه ميگه : اصغر اصغر پاشو تصادفو ببين
یه هم ولایتی داشته کیسه های سنگین سیمانُ رو کولش حمل می کرده.
یکی ازش می پرسه چرا از فرغون استفاده نمی کنی؟
هم ولایتی جواب می ده والا از فرغون هم استفاده کردم ولی چرخاش پشتمُ زخم می کنه. Big Grin
سلام.

همون هم ولایتی يه مگس ميگيره, بش ميگه بپر.. مگسه ميپره. مگس رو ميگره يه بالشو ميكنه, بش ميگه بپر.. مگس به زور ميپره . باز مگس رو ميگيره اون يكي بالشم ميكنه, بش ميگه حالا بپر... مگسه نيمپره. بعد هم ولایتی ميگه : حالا ما نتيجه ميگيريم كه وقتي بالهاي مگس رو بكنيم ، مگس كر ميشه.Big Grin
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15
لینک مرجع