تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید

نسخه کامل: اتاق فکر فرهنگی
شما در حال مشاهده نسخه متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15
سلام
دوستان ببخشید عذر به خاطر غیبت ها
ولی پنج شنبه ها که قرار هست جمع بشیم من حضور دارم
ولی کسی رو نمی بینم
و کسی نیست
اگر بخواهي براي خدا پيامك بفرستي چي بهش مي گي ؟؟[تصویر:  mahdi.gif]
[highlight=#ffffff]

[/highlight]mall">[تصویر:  v3no61qo17vf6n7r0ieq.gif][تصویر:  zulnpfr6s4yb2rla36cj.png][تصویر:  98oit8ag8bunojhmpzkj.gif][highlight=#ffffff]
[تصویر:  80707395462524712398.gif]

[/highlight][تصویر:  300457179546356.gif][highlight=#ffffff]سلام دوستان عزيز
بدون هيچ مقدمه اي برم سر اصل مطلب
به دفعه به ذهنم رسيد چقدر خوب بود مي شد براي خدا هم پيامك فرستاد . مي شد هر روز چند كلمه با خدامون اينطوري صحبت كنيم . بعد فكر كردم خب چرا نشه ؟ نشد نداره كه .
مگه نه اينكه اون بصيره ؟ پس حتما پيامك هاي ما رو مي بينه
تازه هيچ هزينه اي هم نداره . تو راه هم نمي مونه . ممكن هم نيست كه به دستش نرسه . تاخير دريافت هم نداره . گوشيش هيچوقت خاموش نيست . هميشه در دسترسه ....
با خودم دو دو تا چهارتا كردم و آخرش تصميم گرفتم همينطور كه براي همه دوستام پيامك ميدم . براي بهترين و عزيزترين و صميمي ترين و نزديك ترين دوستم ؛ يعني خداي حوب و مهربونم پيامك بدم . منتها اينجا ؛ تو اين تاپيك . .

شما چي ؟ دوست داري شما هم اينطوري با خدا حرف بزني ؟
پس بسم الله

اوليش رو خودم مي نويسم .[align=-WEBKIT-AUTO]

خداي من ! دلم بدجوري گرفته . يه بغض تلخ و سنگين تو گلوم گير كرده . خدايا دستم رو بگير و تنهام نذار ...
[/highlight]
درسته جناب هدهد صبا و آقا حامد
ممنون بابت جوابتون.
اينجا هم خيلي خاك خورده ها!

ما همچنان منتظر جناب منتظر گرامي هستيم.
بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام ایشون دیگه تشریف نمی آورند
سلام دوستان من تازه به جمع زیباتون پیوستم باید بگم تو جامعه ما که اسلامیه جوونا اگه یه پناهگاه محکم دینی تو جامعه داشته باشن که درد دلشونو بگن کمک بگیرن فکر نکنم دیگه سراغ چت روما برن یا لذتی ازش ببرن باید بدونیم این جوونا درد دارن واسه فرار از این درد دست به این کارا میزنن بنظر من باید جذبشون کرد با محبت عشق نه تحقیر و سرزنش چرا یه جوون باید اینهمه فاصله باشه بین ما با روحانیون بنظر من هر کسی باید با یه روحانی که معلم دینه مثله یه پزشکه واسه روح در ارتباط باشیم چون خیلی از مشکلاتو خانواده نمیتونه حل کنه راهشو نمیدونن من فکر میکنم اگه رابطه جوونا با روحانیت نزدیکتر بشه اوضاع بهتر میشه.وقتی یه جوون همینطور به حال خودش رها بشه معلومه سر از ناکجا آباد در میاره.
"یوسفی بود ولی..."
[تصویر:  277606_894.jpg]
حجه الاسلام شهاب مرادي در سایت شخصی اش در مطلبی تحت عنوان "یوسفی بود ولی..." نوشت:








روزهای آخر سال ۹۱ بود با یکی از دوستان که گفته بود در خرید و فروش تابلو فرش اشتغال پیدا کرده، تماس گرفتم و برای خرید ۳ عدد تابلو فرش، سفارش دادم اما ظاهرا درخواستم عجیب یا خاص بود چون با چند بار تماس و قول و قرار، به من گفت: «پیشنهاد می کنم "و ان یکاد..." بخرید بهتر هم هست.» اما درخواستم عجیب نبود سه تا تابلو فرش می خواستم با نقش «من کنت مولاه فهذا علی مولاه»؛ با هر طرح و کیفیتی... تاکیدی هم بر تشابه این سه نداشتم فقط تابلوهایی باشند که از لحاظ محتوا، ارتباط با نام مبارک یا یکی فضائل بی شمار امیرالمومنین علی بن ابی طالب سلام الله علیه داشته باشد، اما پیدا نشد!

برایم جالب شد؛ به یکی از نقاط مرکزی شهر تهران که تقریبا بورس تابلو فرش و صنایع دستی است رفتم و تقریبا تمام تابلو فرش های مغازه ها را با حوصله دیدم. تابلوها دو دسته بودند: مذهبی و غیر مذهبی؛ غیرمذهبی ها اغلب تصاویر طبیعت و حیات وحش و چهره و ... شکل می داد -که از نقد آنها می گذرم- و تابلوهای مذهبی هم منحصر بود در انواع گوناگون و پرتیراژ «و ان یکاد» و در مواردی چهار قل و دو قل! و آیة الکرسی، البته همه در حاشیه آیه ی شریفه ی وان یکاد و تعدادی هم تصویر مسجدالحرام.
اما نکته نگران کننده اینجا بود که از نمادها و شعارهای شیعی خبری نبود.

دایره درخواستم را گسترده تر کردم و گفتم: اگر اسامی خمسه طیبه علیهم السلام (پنج تن) و یا چهارده معصوم یا تابلوهایی مثلا با تصویر بارگاه آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام یا نام یکی از اهل بیت و ... باشد هم خوبه. خلاصه تابلوهایی که وقتی بر دیواری نصب می شود نمادی و شعاری از شیعه بودن اهل منزل باشد. فروشندگان محترم و متدین با دلسوزی همراهی کردند و حتی برخی با دیگران تماس گرفتند و یک عزیز هم همراهم شد در سایر فروشگاه ها و... اما یافت نشد! در آخر سه تابلوی متفاوت از انواع گوناگون «و ان یکاد» انتخاب کردم و ...
آن روز دیدم که گویی مولا در بازار تابلو فرش و بین صاحبان تقاضا و کاسبان عرضه هم غریب است. یک سینه حرف موج می زند در دهان ما...

همان ماجرای تلخ همیشگی که "یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت!" ولی اینجا چرا؟! در مملکتی که محبت علی و اولاد علی سکه رایج بوده و هست.

آن روز برای چندمین بار دیدم که مدیریتی فرهنگی در این امور نیست و بافنده و دلال و فروشنده همه چشم به تقاضای بازار دارند و بازار هم -بخش خارجی و غیر مذهبی اش که هیچ- بخش مذهبی هم به فکر دغدغه های شخصی و کاملا فردی خودش هست؛ می خواهد چشم نخورد! و کم توجه به هویت شیعی...
چشم زخم را رد نمی کنم؛ العینُ حقٌ، اما با توجه به این که تلاوت یا نصب آیه شریفه ی وان یکاد.. هیچ تاثیری در جلوگیری از چشم زخم ندارد، این نکات مطرح است:

۱. چرا اینقدر این آیه را همه جا می بینیم از کارت تبریک و پلاک طلا برای نوزادان و کودکان تا روی آثار هنری گوناگون از جمله همین تابلو فرش ها و...؟
۲. اغلب مردم عزیز ما، در هر وضع و وضعیتی که هستند؛ زیبا و زشت، غنی و فقیر، از هر دَهک اقتصادی؛ بر این باور اند که دیگران حتما آنها را چشم خواهند زد! اما چرا؟! گویی غباری از جنسِ "خودپسندی" و "خود خاص پنداری" بلند شده و بر سر و کله همه ما نشسته!

۳. این نگاه، فاصله ها را بین خانواده ها بیشتر کرده و بیشتر می کند. متاسفانه خیلی می بینم که افراد معمولا موفقیت های مالی و اقتصادی خود را حتی المقدور از فامیل خود مخفی می کنند. که مبادا چشم زخم و حسادت و سایر مزاحمت های احتمالی و... اما بد بختی ها و نگرانی هایشان را راحت تر به اشتراک می گذارند! به قولی ختم ها شلوغ تر از عروسی هاست!

۴. چرا اغلب، همین جماعتی که همیشه در هراس، از بلیه چشم خوردن نگران و هراسان هستند، به دیگران و نعمت های خدا به آنها، یا به دیده تحقیر و تمسخر نگاه می کنند یا حسادت و حسرت؟ به عبارتی با واکنش خود یا دل می شکنند یا ترسِ چشم زخم خوردن را در جان هم نشین خود بیشتر می کنند. زیرا معمولا کسانی که تنگ نظر هستند بیشتر نگران حسد و آفات آن هستند.

۵. چرا در ادبیات عامه مردم در کوچه و بازار و فیلم و سریال عبارت هایی موثر و نورانی مانند: "سبحان الله" ، "ماشاءالله" و "تبارک الله" و ... کمتر شنیده می شود. مثلا شما در روز اگر با مردم، زیاد معاشرت دارید چند بار "خسته نباشید" می شنوید؟ و چند بار "ماشاء‌الله لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم"و یا حداقل "ماشاءالله"؟

۶. بحث چشم زخم از لحاظ اجتماعی و فرهنگی بحث مهمی است و نقش باورها و اضطراب ها و افکار وسواسی در آن بسیار اساسی است و نیاز به شرح و بسط بیشتری دارد که ان شاءالله شاید بعدا به صورت مستقل به آن بپردازم. اما دردِدلم را این گونه ادامه می دهم:
[تصویر:  images.jpg]

۷. کاشی های سردر منازل را جوان ها شاید کمتر به یاد داشته باشند ما هم از کودکی به یاد داریم که نام پنج تن برآنها بود یا حدیث "ولایة علی بن ابی طالب حصنی..." و یا "بسم الله الرحمن الرحیم" و یا یکی از آیات کریمه قرآن مثلا آیه تطهیر و... اما در معماری امروزه ی ما این سنت فراموش شده و بچه های ما در سردر منازل جدید، دیگر کاشی های "ادخلوها بسلام آمنین" و یا "هذا من فضل ربی" و ... را به ندرت می بینید.

۸. چه شده که خانم های ایرانی که در دوره پهلوی و قبل از آن و حتی در دربار قاجار، از گردن بند "الله" و "پنج تن" و "شمایل(تمثال) آقا علی بن ابی طالب" با عشق و ارادت استفاده می کردند، امروزه به سنگ های مثلا انرژی زا رو آورده اند و ادبیات امروزشان مملو است از کلماتی از جنس چاکرا و انرژی و انرژی درمانی و موج مثبت و یوگا و فنگشویی و ... به کجا رسیده ایم.

۹. راستی سخت گیری های شبهِ طالبانیِ برخی از دینداران، به دینداری مردم، کمک کرده یا در بی دینی و بی قیدی و التقاط برخی موثر افتاده؟ مثلا ایرادهای بنی اسرائیلی به خانم ها که گردن بند اسامی "اهل بیت" یا "الله" استفاده نکنید چون شاید بی وضو باشی و ... از این جور حرفها! خُب ملاحظه می فرمایید چی شد؟ نمادهای بت پرستی و بودیسم و کوفتیسم جایش را گرفت!

۱۰. بدون هیچ رودرواسی همه ما شیعیان و هر دولتی و هر مجلسی که هر وقت در این مملکت بر سر کار بیایند بر اساس قانون اساسی موظف اند و همه مردم موظفیم که پاسدار مذهب حقه جعفری باشیم و این مذهب را ترویج و تبلیغ کنیم و با خرافه و التقاط مقابله، حتی اگر دشمن را خوش نیاید!
۱۱. سهم من و تو از این وظیفه و تکلیف چقدر است؟

راستی این نامه ای به وزیر و وکیل نیست! با خود شما هستم برادر و خواهرم که این متن را می خوانی و الا مسئولین امور فرهنگی ما، مشغول جلب نظر "از ما بهترون!" هستند و اغلب مثل "اهالی هنرِ اصلی!" در سودای سیمرغ و آرزوی اسکار و خرس و گاو طلایی هستند. یا دغدغه های سیاسی مهم تری دارند و یا... که اگر این چنین نبودند، این وضع فرهنگ و هنر ما نبود.
سلام به همه.
به خودم خوش آمد میگم, جون دیدم بجز پیام سیستم در صفحه‌ی نخست کسی بهم کاری نداره!!!
راستش دیدم خیلی جالب نیست انجمنتون خالی از وجود من باشه, عضو شدم و در حد وسعم فعالیت میکنم!1

* نظر شما راجع به اینکه من به عنوان یه مخالف (نظام یا دین یا تفکیک دختر و پسر یا ...) به بحث با شما بنشینم چیه؟

* اگه موافید پس:
به عنوان یک انسان دلسوز یا هرچیز دیگه سعی کنید سر بحث را با من باز کنید و مرا به سمت خوب بکشونید, فرض کنید من همینطوری عضو شدم و اصلا تمایلی به ارتباط با افراد خشک مذهب و متعصبی مثل شما (دارم نقش بازی میکنما) را ندارم

در ضمن:
اگه کسی باشه با من همکاری کنه در نقش مخالف, اعلام حضور کنه
اگه ممکنه مثل هر انجمن دیگه عجله نکنید, ممکنه در یک روز سی تا ارسال رد و بدل بشه و ممکنه بخاطر عدم دسترسی به اینترنت, تا یکی دو هفته پاسخی از طرف من نیاد. ولی من سعیم بر اینه که حداقل در روز یه سر بیام اینجا, اگه خدا بخواد.

منتظر پاسختون هستم
یا علی
دوستان ما همچنان به ايده ها و همفكري شما در اين اتاق فرهنگي نياز داريم Smile

به نظرتون بهترين راهكار جذب جوانان به مساجد و شركت در طرح هاي مذهبي چيست؟
iambehnamمن از طرف خودم و بقیه بهتون خوش امد میگم.
هدهد عزیزم
برنامه های مساجد اکثرا" تکراری شده اند...
والدین بچه ها رو کودکی نمیبرند و اشنا نمیکنند با افراد پرانرژی مساجد...
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15
لینک مرجع