تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید

نسخه کامل: فرازي از وصاياي شهدا
شما در حال مشاهده نسخه متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11
وصیت نامه شهید سردار حسین خرازی

خدايا! غلط كردم، استغفرالله، خدايا امان، امان از تاريكي و تنگي و فشار قبر و سؤال منكر و نكير در روز محشر و قيامت.
به فريادم برس.
خدايا!
من دل شکسته و مضطرم.
صاحب پيروزي و موفقيت تو را مي‌دانم و بس؛ بر تو توكل دارم.
خدايا!
تا زمان عمليات فاصله زيادي نيست. خدايا، به قول امام خميني:
«تو فرمانده كل قوا هستي»، خودت رزمندگانت را پيروز گردان و شرّ صدام و كفّار را از سر مسلمين بكن! ‎
خدايا!
از مال دنيا چيزي جز بدهكاري و گناه ندارم.
خدايا!
تو خود توبه مرا قبول كن و از فيض عظماي شهادت، نصيب و بهره مندم ساز.
از تو طلب مغفرت و عفو دارم. ‎
يا واسع المغفرة، يا سبقت رحمته غضبه!
[تصویر:  F-8.jpg]

اي رسول خدا، مرا ببخشيد اگر از امت مورد رضايت شما نبودم. اي علي جان، اي فاطمه جان، اي آقايان جوانان بهشت حسن و حسين جان به زبان مي‌گفتم كه شيعه هستم و در عمل هم مي‌خواستم باشم؛ حال اگر نتوانستم به بزرگواري خودتان ببخشيد كه شما خاندان كرم هستيد.


فرازی از وصیت‌نامه شهید محمدرضا مرادي
بسم الله الرحمن الرحیم

[b]حيف كه تهران دو كوهه ي قشنگي نيست![/B]
گفتم مي‌شنوي چه آهنگ حزيني دارد ؟ گفت: آري اين صداي ... است كه مي‌خواند. گفتم: نه, نه خوب گوش كن من صداي قافله را مي‌گويم قافله دو كوهه كه دارد دور مي‌شود .

گفت: دور نمي‌شود عزيزم دارد گم مي‌شود. گفتم: من نمي‌گذارم كه صداي زنگ قافله دو كوهه در دالان گوش‌هاي من گم شود. گفت: گم مي‌شود دير يا زود اين جبر تاريخ است. گفتم :تاريخ مديون دو كوهه است.من هنوز صداي نيايش‌ها را مي‌شنوم من هنوز صداي زيارت عاشوراها را مي‌شنوم. باور كن كه دوكوهه زنده است. گفت:اين انعكاس دور صدايي است كه سال‌هاي سال مرده است.

گفتم : من جا مانده‌ام بايد بروم.قافله دوكوهه دارد مي‌رود. گفت: مي‌رود نه بگو رفت. گفتم: هواي آن روز ها را كرده‌ام هواي دوكوهه را هواي بي‌رنگي را هواي يك رنگي هواي آن مردان بي‌ادعا گفت:اصحاب كهف شده‌اي سكه بي‌وقت مي‌خواهي؟ گفتم:دلم براي آن روزها تنگ شده حسرت يك شبش را دارد من اينجا زنده نمي‌مانم من با دوكوهه زنده‌ام. گفت: چشمهايت را باز كن تقويم بالاي سرت است . سال دو هزار را گذرانديم.دوره دل دادگي ها به خاطره ها پيوست.
از اينترنت حرف بزن. گفتم:ديسكت براي گنجاندن شبهاي دوكوهه سرد است. من نمي توانم حاج همت را با آن همه عظمت را توي حقارت سي دي جا دهم. گفت: ديروز ها تمام شدند.دوكوهه ها و حاج همت ها رفتند.چشمهايت را باز كن دنياي خودت را ببين. گفتم:دنياي من دوكوهه ها و حاج همت ها و با كري هاست..خاطرات من تاريخ مصرف ندارند . آنها تمام نمي شوند. گفت : شعار نده به خيابانهاي شهرت نگاه كن آيا خاطرات گذشته ات را مي بيني؟ گفتم:نه هيچ كدامشان را ...اما گاهي ... گفت: گاهي چه؟ گفتم:گاهي سايه كسي را مي بينم كسي مثل محمد زماني , مجيد پازوكي, آقاسي,ابو الفضل سپهر. گفت :اينها كه گفتي امروز قاب عكس شده اند فردا همايش خواهند شد و فرداتر فراموش. گفتم:اما اينها با خونشان تاريخ را رنگ زده اند. رنگ تاريخ اين سرزمين هميشه سرخ خواهد بود. گفت:باران گناه رنگ ها را با خودش مي برد.
راه دوري نرو,توي همين صندلي نشين ها, آنها كه دم از غم مردم مي زنند,آيا كسي را شبيه به با كري مي بيني؟ گفتم: نه انگار هيچ كس همرنگ او نيست. گفت:آيا رد حاج همت را مي بيني؟ گفتم: نه گفت:جاي پايش را توي اين همه دود و غبار مي تواني پيدا كني؟ گفتم: نه انگار... گفت : انگار نه مطمئن باش كه راه آنها گم شده است. گفتم:اما من هنوز مي بينمشان حي و حاضر و زنده . گفت :چشمها را بايد شست , جور ديگر بايد ديد.
گفتم: راه كه گم نمي شود .راه مي ماند مقصد مي ماند. آدمها گم مي شوند . آنها كه كورند آنها كه كر شده اند و صداي قافله را نمي شوند. گفت: جنگ تمام شد دروازه هاي شهادت را بسته اند چفتش را هم انداخته اند. گفتم: شهادت را با زخم و تير نمي دهند خيلي ها شهيد شده اند قبل از آنكه بميرند.
گفت:خودت را باور كن شهادت غزل معاصر نيست. خاك و خاكريز رفته توي عكس ها . گفتم: توي خيابان هم مي شود خاكريز زد.
دشمن لباس خاصي ندارد. خاكريزها هم تقويم ندارند. گفت: باور كن از دوكوهه تنها اسم وخاطره اش مانده بيا حرف روز بزنيم. گفتم: باور كن من هنوز هر صبح با صداي اذان دوكوهه از خواب بيدار مي شوم . گفت:اينجا تهران است دوكوهه نيست.بايد مراقب باشي كه چه مي گويي و چه مي كني.
گفتم: من همه جا را دو كوهه مي بينم و چه حيف كه تهران دو كوهه ي قشنگي نيست.

منبع:www.aviny.com
فرازی از وصيت نامه شهید ۱۲ ساله رضا پناهی

[تصویر:  124.jpg]من عاشق خدا و امام زمان گشته‌ام و این عشق هرگز با هیچ مانعی از قلب من بیرون نمی‌رود، تا اینکه به معشوق خود یعنی «الله» برسم؛ و به حق که ما می‌رویم که این حسین زمان و خمینی بت‌شکن را یاری کنیم و به حق که خداوند به کسانی که در راه او پیکار می‌کنند، پاداش عظیم می‌بخشد. من برای خدا از مادیات گذشتم و به معنویات فکر کردم، از مال و اموال و پدر و مادر و برادر و خواهر چشم پوشیدم، فقط برای هدفم یعنی الله.
" همسفر"
"براه افتادیم،در سفری که پایانش را هم می دانستم و هم نمی دانستم،با همسفری که او را هم می شناختم و هم نمی شناختم.!!!
میدانستم که همه ما مسافریم در سفری خطیر از اسفل السافلین تا اعلی علیین.در سفری که از متن جهنم می گذرد و هر کس پایش بر آن بلغزد در آتش فرو خواهد افتاد!!!
براه افتادم،دست تقدیر،مرا با پای اختیار می بُرد و همسفرم را نیز در مسیری که تا ابدیت امتداد یافته بود.!!!"
(زنده یاد شهید سید مرتضی آوینی)
پرستویی كه قصد كوچ دارد ازویرانی لانه اش نمی هراسد.

شهید سید مرتضی آوینی
ای ملت ایران! مگذاريد دشمنان اسلام در صفوف به هم فشرده شما رخنه كرده و در ميان شما اختلاف بيندازند و بر سر شما مسلط شوند و ديگر زمانى شود كه ببينم ديگر از اسلام خبرى نيست و ديگر از حق و عدالت و حسين(ع) خبرى نيست .

فرازی از وصیت‌نامه شهید محمد صنعتکار
مگر امام حسين نفرمود: هل من ناصر ينصرني آيا كسي هست كه حسين را ياري دهد؟ چون راه حسين و خميني عزيز اين نايب امام زمان يكي است ما همه چيز خود را به راه الله داريم. آيا خدا از سر تقصيرات ما نخواهد گذشت؟

فرازی از وصیت‌نامه
شهید جعفر فتاحي
و تو اي دوست، تو اي هم كيش، و تو اي پدر و مادر، خواهر و برادر، بدان و يقين داشته باش كه تنها راه سعادت و رستگاري چنگ زدن به ريسمان الله است، و تنها راه نجات حركت كردن در خط ولايت الله است، آن ولايتي كه خميني كبير پرچم‌دار آن است. بنابراين، شما را به اطاعت تامه از امام امت، خمين بت‌شكن سفارش مي‌كنم.

فرازی از وصیت‌نامه
شهید محمد حق‌فروش
[تصویر:  ndm9e6cpr0harutn1f7b.png]
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11
لینک مرجع