تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید

سلام الهه جان :

واقعا عالی بود . من که واقعا لذت بردم ، این شعر عین حرف دل هممونه درست

تو غروبای جمعه ...

بازم ازت ممنونم خیلی زیبا بود .

" غیبت " به معنای " حاضر نبودن " تهمت ناروایی است که به تو زده اند و آنان که بر این بندارند ، فرق میان " ظهور " و " حضور " را نمی دانند !
وقتی ظاهر می شوی ، همه انگشت حیرت به دندان می گزند و با تعجب می گویند که تو را بیش از این هم دیده اند . و راست می گویند ، چرا که تو در میان مایی ، زیرا امام مایی .
جمعه که از راه می رسد ، صاحبدلان " دل " از دست می دهند و قرار از کف می نهند و قافله دل های بی قرار روی به قبله می کنند و آمدنت را به انتظار می نشینند ...
و اینک ای قبله هر قافله و ای شبروان را مشعله ، در آ ستانه آدینه ای دیگر بادلدادگان دیگری از خیل منتظرانت سرود انتظار را زمزمه می کنیم .

* یک اسب ، یک سوار *

یک اسب ، یک سوار ، نقشی از انتظار
یک مرد می رسد آیا از این غبار ؟
دل های داغمان مثل کویر درد
ای سبز بر تبش بر زخممان ببار
می آید این سحر ، گل بینه ای به دست
یعنی که می رسد در کوچه ها بهار
چشمان انتظار بر راه مانده است
شاید رسد سحر آن سبز ، آن سوار
سمکوب خسته ای در کوچه می دود
یک اسب ، یک سوار ، بایان انتظار

" دیکته "

بنویس بابا مثل هر شب نان ندارد

سرا به سین سفره مان ایمان ندارد

بعد از همان تصمیم کبری ، ابرها هم

یا سیل می بارد یا باران ندارد

بابا انار و سیب و نان را می نویسد

حتی برای خواندنش دندان ندارد

انگار بابا همکلاس اولی هاست

هی می نویسد این ندارد ، آن ندارد

بنویس کی آن مرد در باران می آید ؟

این انتظارخیسمان پایان ندارد

ایمان برادر گوش کن نقطه سر خط

بنویس بابا مثل هر شب نان ندارد

" غلامعلی شکوهیان "

* به یاد تو *
دیری است که دل در طلب روی تو بوده است / دست تو ولی بنجره ای را نگشوده است
بر سنگ خود کوچه خود سخت گرفتی / آ نروز که گفتند به یادت نسروده است
ای سبزترین خاطره فصل زمستان / امسال هم انگار زمین بی تو غنوده است
هر چند که از بارش این برف خمیدیم / لکن گذر عمر بدون تو نبوده است
در خاطر آن ایل فقط نام تو باقی است / ذکری که غبار از تن آیینه زدوده است

بنام خداوند یکتا

قرآن بجز مدح علی آیه ندارد ایمان بجز مهر علی پایه ندارد

رفتم که در سایه لطفش بنشینم دیدم علی نور بود سایه ندارد


سلام بر مهدی موعود
********************
ای حجت کردگار ؛ مهدی
ای خاتم حشر دچار ؛ مهدی
تنها نه منم اسیر عشقت
عالم به غمت دچار ؛ مهدی
مسرورم از اینکه با نگاهت
کردی ترا مرا شکار ؛ مهدی
نام تو بود سرود جانم
در خلوت شب تار ؛ مهدی
بیچاره دل شکسته من
دارد ز تو انتظار ؛ مهدی
تا از سر لطفت پا گزاری
بر دیده اشک بار ؛ مهدی
با این دل بی قرار زارم
بگذار شبی قرار ؛ مهدی
با بنده رو سیاه و عاصی
یک لحظه بیا کنار ؛ مهدی
_________
ابوذر909

کجایی؟

آه ای قافله سالار کجایی؟ برگرد
عشق را مونس و غم خوار، کجایی؛ برگرد

جاده، لب تشنه یک جرعه عبور است، بیا
شب یلدای زمین، تشنه نور است، بیا

چشم ها خسته شد از چشم به راهی، برگرد.
نور افتاده به چنگال سیاهی، برگرد

جمعه از ندبه به تنگ آمده، آقا چه کنم؟
شیشه سینه به سنگ آمده، آقا چه کنم؟

تا زمانی که بیایی، دل ما تاریک است
جاده تا تو رسیدن چه قدر باریک است
نویسنده:علی خالقی

گوش کن،می شنوی ؟
صدای "هل من ناصر" مهدی است که در گوش زمان پیچیده، و من و تو را به یاری می طلبد.
امروز بیعت برداشته نشده !
آنان که می روند بیعت شکنان و بد نامان تاریخ اند...

"این الطالب بدم المقتول بکربلا"
یا اباصالح المهدی (عج)

حواستان هست ؟

حسین را منتظرانش کشتند !

و اینک ما منتظرانیم ؛ پس حواسمان باشد !

" التماس دعا "

اي نام با صفاي تو ورد زبا ن بيا

اي يــادگار خـاتـــم پيغمبــــران بيـــا
اي منجــي يــگانه عصـر و زمان بيـا

جانهـا به لب رسيده ز هجــران روي تــو
پــژمرده از فــراق تو پيـر و جوان بيا

چشمـــان به راه مانده به ديدار مقدمت
اي جــاي پــاي تو شرف ديدگان بيـا

دنيـا به زير چكمـه ي فرعونيــان دهــر
بهـر نجــات مـردم كـل جهــان بيـا

ظلم و فساد و جنگ و شرر شعله مي كشد
از بهــر برقــراري امـن و امـان بيــا

من روز را به يـاد تـو،شب را سحـر كنـم
اي نــام با صفــاي تـو ورد زبان بيـا

صد ها هــزار تشنـه و عاشـق چو قاسمي
همـواره بيــقرار تـو اي مهربان بيـا

"اسماعیل قاسمی"

این همه لاف زن و مدعی اهل ظهور
پس چرا یار نیامد که نثارش باشیم ؟؟

سال ها منتظر 300 و اندی مرد است ...
آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم

اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید
به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم ...