لطیفه های مجاز
۱۵ اسفند ۱۳۸۸, ۱۱:۰۹ عصر
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۴ بهمن ۱۳۹۲ ۱۱:۴۷ صبح، توسط هُدهُد صبا.)
ارسال: #1
|
|||
|
|||
لطیفه های مجاز
یکی رو ميبرن افريقا، يك تمساح نشونش ميدن. ازش میپرسن: «شما تو کشورتون به اين چي ميگين؟» غضنفر میگه: «ما غلط میکنیم چيزي به اين بگيم.
فقط توهین به هیچ قشری نکنید ما جز محبت مادری ز زهرا ندیده ایم ***** ما ها لباس عیدمان را محرم خریده ایم تاخواست قلم ،نقطه ضعفش بنگارد*****بیچاره ندانست علی نقطه ندارد
|
|||
|
صفحه 13 (پست بالا اولین پست این موضوع است.) |
۱۴ مهر ۱۳۹۱, ۱۲:۲۷ عصر
ارسال: #121
|
|||
|
|||
طنز...
- رفتم داروخونه یه قرص ضد حساسیت گرفتم، تو عوارض جانبیش نوشته: سردرد، سرگیجه، نفخ، حالت تهوع، اختلال در خواب، دوبینی، اختلال در تشخیص، نارسایی کبد، نارسایی کلیه، نارسایی قلب، سکته قلبی، سکته مغزی، مرگ ناگهانی!
فکر کنم اگه سیانور می گرفتم، عوارضش کمتر بود... حالا که آمده ای چترت را ببند... در سرای ما جز مهربانی نمیبارد... |
|||
|
۱۱ فروردين ۱۳۹۲, ۱۰:۴۲ عصر
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۱ فروردين ۱۳۹۲ ۱۱:۰۳ عصر، توسط Entezar.)
ارسال: #122
|
|||
|
|||
طنز...
با این گرونی گوشت تا چند وقت دیگه جلو پای عروس و دوماد مجبورن تن ماهی باز کنن...
............................................................ تعارف که نداریم، همیشه در هر فداى سرت یه خاک بر سرت به صورت مستتر و بالقوه وجود داره ! ............................................................ ﺩﻗﺖ ﮐﺮﺩﯾﻦ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺎﯼ ﺁﺩﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺳﺖ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﻪ ﻭﺳﻂ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﺁﺩﻡ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺟﻤﻌﻪ ﺳﺖ !؟ - آقایون، خانوما باور کنید ثروت آرامش نمیاره ... مثلا منی که ماشینم پرایده وگوشیم هم جی ال ایکس، آرزو دارم یکم آرامش شما رو داشته باشم! حالا که آمده ای چترت را ببند... در سرای ما جز مهربانی نمیبارد... |
|||
|
۳۰ فروردين ۱۳۹۲, ۰۵:۳۰ عصر
ارسال: #123
|
|||
|
|||
طنز...
در تاریخ تنقلات همه جور آدمی داشتیم از آدم نابغه های که بستنی رو اختراع کرد تا اون آدم نادونی که تخمه ژاپنی رو به آجیل اضافه کرد...
حالا که آمده ای چترت را ببند... در سرای ما جز مهربانی نمیبارد... |
|||
|
۱ ارديبهشت ۱۳۹۲, ۱۲:۴۰ صبح
ارسال: #124
|
|||
|
|||
طنز...
چه ذوقی می کردیم معلم می گفت برو از دفتر گچ رنگی بیار
انگار مشعل المپیک رو سپرده بودن بهمون! ------------------------------------------------------------------ دوستم با عصبانیت می گه این یارو زبون آدمیزاد حالیش نمی شه بیا تو باهاش حرف بزن! نفهمیدم داره به من فحش می ده یا به یارو ---------------------------------------------------- ماشین لباسشویی قبلی ما بنده خدا اینقدر تکون می خورد که همزمان هم لباس می شست هم تو خونه قدم می زد! حالا که آمده ای چترت را ببند... در سرای ما جز مهربانی نمیبارد... |
|||
|
۶ ارديبهشت ۱۳۹۲, ۱۲:۵۸ عصر
ارسال: #125
|
|||
|
|||
شب امتحان...
بی همگان بسر شود ، بی تو بسر نمیشود مولوی او که سر زده ، دوش به خوابم آمده گفت که با یکی دو شب ، درس به سر نمیشود ! خر به افراط زدم * ، گیج شدم قاط زدم قلدر الوات زدم ، باز سحر نمیشود ! استرس است و امتحان ، پیر شده ست این جوان دوره آخر الزمان ، درس ثمر نمیشود ! مثل زمان مدرسه ، وضعیت افتضاح و سه به زور جبر و هندسه ، گاو بشر نمیشود ! مهلت ترمیم گذشت ، کشتی ما به گل نشست خواستمش حذف کنم ، وای دگر نمیشود ! هر چه بگی برای او ، خشم و غصب سزای او چونکه به محضر پدر ، عذر پسر نمیشود رفته ز بنده آبرو ، لیک ندانم از چه رو این شب امتحان من ،دست بسر نمیشود توپ شدم شوت شدم ، شاعر مشروط شدم خنده کنی یا نکنی ، باز سحر نمیشود...!
حالا که آمده ای چترت را ببند... در سرای ما جز مهربانی نمیبارد... |
|||
|
۶ ارديبهشت ۱۳۹۲, ۰۲:۵۵ عصر
ارسال: #126
|
|||
|
|||
RE: طنز
مردها کاین گریه در فقدان همســــــــر می کنند
بعد مرگ همســـــــر خود ، خاک بر سر می کنند ! خاک گورش را به کیسه ، سوی منزل مـــی برند ! دشت داغ سینــه ی خـــــود ، لاله پرور می کنند چون مجانین ! خیره بر دیوار و بر در مــی شوند خاک زیر پای خود ، از گریه ، هــــی ! تر می کنند روز و شب با عکــس او ، پیوسته صحبت می کنند دیده را از خون دل ، دریای احمـــــر مــــی کنند ! در میان گریه هاشان ، یک نظر ! با قصد خیـــــر !! بر رخ ناهیـد و مینـــــا و صنــــــوبر می کنند ! بعدِ چنـــدی کز وفات جانگــــــداز ! او گذشـــت بابت تسلیّت خــود ! فکـــر دیگـــــر مـــی کنند دلبری چون قرص ماه و خوشگل و کم سن و سال جانشیـــــن بی بدیل یار و همســــــر می کنند کــج نیندیشید !! فکــر همســــــر دیگر نیَند ! از برای بچه هاشان ، فکر مـــادر مـــی کنند !! |
|||
|
۲۰ خرداد ۱۳۹۲, ۱۱:۴۲ عصر
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۰ خرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۵۰ عصر، توسط Entezar.)
ارسال: #127
|
|||
|
|||
طنز...
برخورد اتفاقي دو تن از زنان همسايه:
- سلام - سلام - حال شما - قربونتون برم - فداي شما - حال شما؟ - فداي شما - شما خوبين - قربون شما - فداي شما - چه خبر - قربون شما - فداتون بشم - شما چه خبر؟ - فداي شما - قربونتون بشم - ديگه چطورين؟ - فداي شما - قربونتون بشم - فداتون بشم - قربون شما - سلام برسونين - فداي شما - قربون شما - خداحافظ - فداي شما - قربونتون برم - خداحافظ برخورد اتفاقي دو تن از مردان همسايه: - سلام چاكرم - سلام مخلصم واقعا عجب مردایی پیدا میشنااااااااااااااا... ما که اینجوری نیستیم خیلیم وفاداریییییییییییییییییییییییییییم... حالا که آمده ای چترت را ببند... در سرای ما جز مهربانی نمیبارد... |
|||
|
۲۲ خرداد ۱۳۹۲, ۰۷:۵۴ عصر
ارسال: #128
|
|||
|
|||
طنز...
اگر تو آمریکا هم قوانین نام گذاری شرکت ها مثل اینجا بود
اسم شرکت اپل می شد: سیب پردازان سیستم گستر غرب! حالا که آمده ای چترت را ببند... در سرای ما جز مهربانی نمیبارد... |
|||
|
۷ تير ۱۳۹۲, ۰۸:۱۹ عصر
ارسال: #129
|
|||
|
|||
طنز...
یه خانم دارم ماااااااااااااااااااااااااااااااااه
دست پخت عالی ، کدبانو ، پر احساس ، زیبا … حجابش که ۲۰ اِ … خوش اخلاق و اهل فکر و … خلاصه کم از خانمی هیچی کم نداره … فقط مشکل اینه که : دقیقاً نمی دونم کیه و کجاست … ولی عاشقشم ، خدا حفظش کنه حالا که آمده ای چترت را ببند... در سرای ما جز مهربانی نمیبارد... |
|||
|
۱۶ مرداد ۱۳۹۲, ۱۱:۱۴ صبح
ارسال: #130
|
|||
|
|||
RE: طنز
حیف نون میره رستوران میگه : جوجه دارین ؟
گارسون : آره میگه : دونش بدین نمیره ! در انتشار آنچه خوبیست و اثری از عشق در آن هست آخرین نفر نباشید من یک اخراجی هستم
|
|||
|
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان
1 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا