ایکاش...
۱۶ فروردين ۱۳۹۲, ۰۸:۲۱ عصر
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۶ فروردين ۱۳۹۲ ۰۸:۴۰ عصر، توسط آشنای غریب.)
ارسال: #1
|
|||
|
|||
ایکاش...
بهنام جان آفرین
ایکاش آفریدگار را درک و جاه و جلالش را در باور مینشاندیم. ایکاش فهم می کردیم که خداوند بی اندازه دوستمان دارد. ایکاش خود را می شناختیم و خویشتن را باور می داشتیم. ایکاش قدر مقام خود می دانستیم و به حد منزلت خود پی میبردیم. ایکاش انسانها عطای خداوند را برخویش می دانستند. ایکاش فرزندان آدم چون او فقط یک خطا می کردند و این همه گناه نبود. ایکاش پس از سالهای سال شیطان دیگر خجالت میکشید. ایکاش می گذاشتند هرکسی به زندگی خود بپردازد. ایکاش از دیگران ایراد نمی گرفتیم. ایکاش تجسّس در زندگی دیگران نمیکردیم. ایکاش خیانت و جنایت نبود و حتّی این دو کلمه نابود میشد. ایکاش غیبت دیگران نمیکردیم و بدِ دیگران را نمیخواستیم. ایکاش سری بی عشق و دلی بیدلدار نبود. ایکاش پردهها برای مدتی کوتاه کنار میرفت. ایکاش امکان برگشت زمان میسّر بود. ایکاش میشد احوال برزخیان را نظاره کنیم. ایکاش دلی نمیشکست و نفرینی در کار نبود. ایکاشسینه دردمندی نبود و آه جانکاهی بر نمیآمد. ایکاش همیشه دعا میشد و دعا ها اجابت میگشت. ایکاش شادی چون خورشید با دوام و انوارش در همه جا نفوذ میکرد. ایکاش پرواز فوج ملائک را میدیدیم. ایکاش همیشه خنده بود و هرگز غنچه اش پژمرده نمیشد. ایکاش مردم قدر خورشید را هم میدانستند. ایکاش غم ها یخ میزدند و غصه ها سر از لاک خود بیرون نمی آوردند. و ایکاش کاشکی ها و ایکاشها و حسرت ها نبود. استاد گرامی:حاج حسن پور شبانان
خداوند می بیند می داند می تواند
|
|||
|
صفحه 2 (پست بالا اولین پست این موضوع است.) |
۶ اسفند ۱۳۹۲, ۱۲:۱۱ صبح
ارسال: #11
|
|||
|
|||
ایکاش...
ایکاش... ♥
♥گاهی... ♥ ♥زندگی... ♥ [◄◄ι] [ ιι ] [■] [►] [ι►►] ♥داشت... ♥ حالا که آمده ای چترت را ببند... در سرای ما جز مهربانی نمیبارد... |
|||
|
۱۰ دي ۱۳۹۴, ۰۱:۱۴ عصر
ارسال: #12
|
|||
|
|||
RE: ایکاش...
متنی بسیار زیبا از نیما یوشیج :
ﮐﺎﺵ ﺗﺎ ﺩﻝ ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ ﻭ ﻣﯿﺸﮑﺴﺖ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺖ ! ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﺭﻭﯼ ﻫﺮ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﮐﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﻤﺎﻥ !!! ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﻗﻠﺐ ﻫﺎ ﺁﺑﺎﺩ ﺑﻮﺩ ﮐﯿﻨﻪ ﻭ ﻏﻢ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﺎﺩ ﺑﻮﺩ ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺩﻝ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻧﻢ ﻧﻢ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻫﻢ ﺁﻏﻮﺷﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﮐﺎﺵ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪگی ﺗﺎ ﺷﻮﺩ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﻗﺎﺏ ﺑﻨﺪﮔﯽ ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﮐﺎﺵ ﻫﺎ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺷﻮﻧﺪ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻏﺼﻪ ﻫﺎ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺷﻮﻧﺪ ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﻧﺒﻮﺩ ﺭﺩ ﭘﺎﯼ ﮐﯿﻨﻪ ﻫﺎ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﻧﺒﻮد.. ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷﺖ . . . ﻻﺍﻗﻞ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺭﺍ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺩﺍﺷﺖ . . . ﺳﺎﻋﺘﻢ ﺑﺮﻋﮑﺲ ﻣﯿﭽﺮﺧﯿﺪ ﻭ ﻣﻦ . . . ﺑﺮﺗﻨﻢ ﻣﯿﺸﺪ ﮔﺸﺎﺩ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺮﻫﻦ . . . ﺁﻥ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ ، ﮐﻮﺩﮐﯽ ، ﺳﺮﻣﺸﻖ ﺁﺏ . . . ﭘﺎﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺟﺎﯼ ﺧﻮﺍﺏ . . . ﺧﻮﺩ ﺑﺮﻭﻥ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺩﻟﻮﺍﭘﺴﯽ . . . ﺩﻝ ﻧﻤﯿﺪﺍﺩﻡ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ . . . ﻋﻤﺮ ﻫﺴﺘﯽ ، ﺧﻮﺏ ﻭ ﺑﺪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻧﯿﺴﺖ . . . ﺣﯿﻒ ﻫﺮﮔﺰﻗﺎﺑﻞ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻧﯿﺴﺖ !!!! خداوند می بیند می داند می تواند
|
|||
|
۱ مرداد ۱۳۹۵, ۰۹:۰۰ عصر
ارسال: #13
|
|||
|
|||
RE: ایکاش...
جمعه ها ؛ چه بساطي داشتيم ما !
هر جمعه منزل "مادربزرگ" جمع ميشديم! ريز تا درشت ؛از همهمه ي زياد،صدا به صدا نميرسيد؛ آنقَدَر ميگفتيم و ميخنديديم كه اصلاً متوجهِ گذر زمان نميشديم... بوي غذاي مادر بزرگ را تا چند خيابان آنطرف تر ميشد حس كرد...روزهاي هفته را روي دورِ تند ميزديم تا برسيم به جمعه...جمعه هاي بچگي مان را با هيچ روزي عوض نميكرديم! گذشت و گذشت. "مادربزرگ" از ميانمان رفت !دورتر و دورتر شديم! شايد ديگر در ماه و يا حتي در سال يكبار دورِ هم جمع شويم...آن هم قبلش طي ميكنيم كه اينترنت داشته باشد.ديگر از صداي همهمه خبري نيست! همه ي سرها داخل گوشي شان هست و جُك ها و اخبارِ روز را نقل قول ميكنند.غذا را از بيرون مي آورند و به لطفِ غذا كنارِ هم مي نشينيم .كاش مادربزرگ هنوز بود.كاش جمعه هايمان را هنوز با مادربزرگ ميساختيم... خداوند می بیند می داند می تواند
|
|||
|
۶ مرداد ۱۳۹۵, ۰۷:۱۳ عصر
ارسال: #14
|
|||
|
|||
RE: ایکاش...
بهتره به جای ای کاش که ناامیدی به همراه داره
بگیم ان شاءالله اینطور شود که حرکت و تلاش و امید داره آيا به آيات قرآن نمى انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟ سوره محمد(ص)/ آیه 24
|
|||
۷ مرداد ۱۳۹۵, ۱۰:۱۱ صبح
ارسال: #15
|
|||
|
|||
RE: ایکاش...
معمولا ایکاشها زمانی بر زبان جاری میشود که دیگر فرصتها از دست رفته وباز نمیگردد . مادر بزرگها و پدر بزرگها از پیش ما رفته اند و دیگر نمیتوان کلمه انشالله را به کار برد . اکر بگوییم همیشه در کنارمان باشند که چیز غیر ممکنی است .به هر حال ایکاشکها حسرتهای از دست رفته ای است که دیگر بازگشتی برای آنها نیست . واین ایکاشکها باعث میشه به خودمون بیایم و اگر غافلیم از انجام کاری اون کار رو به نحو احسن انجام بدیم . وجود گرم دوست و پدر بزرگها و مادر بزرگها و همچنین پدر و مادر ، خواهر و برادر و.......تا زنده اند قدرشونو بدونیم . ایکاش پیشنهاد و انتقادات رو در قسمت انتقادات مطرح میکردیم .
خداوند می بیند می داند می تواند
|
|||
|
۷ مرداد ۱۳۹۵, ۰۵:۴۴ عصر
ارسال: #16
|
|||
|
|||
RE: ایکاش...
اخه پیشنهاد مربوط به همین بخش و مطلبه ویه نظر دوستانه است
و نظرات کلی و فنی مربوط به سایت را در انتقادات میگیم بله عمر رفته و چیزهای رفته برنمیگرده اما افسوس خوردن براش هم کار مفیدی نیست بلکه میشه گفت ان شاءالله نسل جدید قدر مادربزرگ و پدربزرگ را بدانن کلا دین ما دین حسرت نیست بلکه پیشگیری میکنه و مثلا مولا ع میفرمایند قدر فرصتها را بدان آيا به آيات قرآن نمى انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟ سوره محمد(ص)/ آیه 24
|
|||
|
۲۴ فروردين ۱۴۰۱, ۱۰:۴۴ عصر
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۴ فروردين ۱۴۰۱ ۱۰:۴۶ عصر، توسط آشنای غریب.)
ارسال: #17
|
|||
|
|||
RE: ایکاش...
آیا می دانید آرزوهای محالی که در قرآن ذکر شده اند کدامند؟
ای کاش من خاک بودم. "سوره مبارکه : نبٲ ، آیه /40" ای کاش پیشاپیش چیزی می فرستادم. "سوره مبارکه : فجر آیه /24" ای کاش نامه مرا به دست من نداده بودند. "سوره مبارکه : حاقه آیه /25" ای کاش فلان را دوست نمی گرفتم. "سوره مبارکه : فرقان آیه /28" ای کاش خدا را اطاعت کرده بودیم و رسول را اطاعت کرده بودیم. "سوره مبارکه احزاب آیه /66" ای کاش راهی را که رسول در پیش گرفته بود ، در پیش گرفته بودم. "سوره مبارکه فرقان آیه /27" ای کاش ما نیز با آنها می بودیم و به کامیابی بزرگ دست میافتیم. "سوره مبارکه نسا آیه /73" ⇜آرزوهایے ڪه هم اڪنون ⇜فرصت انجامش هست ⇜پس تا زندهایم آنها را برآورده ڪنیم... اللهﷻ عاقبتمان را نیکو سازد. خداوند می بیند می داند می تواند
|
|||
|
۶ شهريور ۱۴۰۱, ۰۹:۵۳ عصر
ارسال: #18
|
|||
|
|||
RE: ایکاش...
﷽
از صاحب دلی پرسیدند: از میان نامهای خدا، کدام را بیشتر دوست دارید؟ « نگاهش را که حاکی از رضایت بود به دیگران دوخت و قاطعانه گفت: «لطیف! لطیف!» انگار نام محبوبش را زمزمه میکرد. و ادامه داد: لطیف از لُطف است و هم بیانگر، مهربانی و محبت خداست که.. از راهها و مجاریِ ناپیدا، و غیرمنتظره نصیب آدم میشود، و هم بیانگر باریکبینی و ظرافت او... بهتر بگویم: وقتی کسی به شیوهای تو را مشمول، مهر و عطوفت خود قرار میدهد، که پاک شگفتزده میشوی! "با تو به لطف رفتار کرده است." لطف مِهری است که، ظریف و نهانی در جانِ آدم مینشیند. از جاییکه اصلاً حسابش را نمیکردی. نام لطیف خدا را در شعر باران، در هوشیاری شبانهی درختان، در لبخند بیچشمداشت گل و در نغمههای پرنده میتوان یافت. انشاءالله زندگی ما، جلوهگاه لطف و لطافت خدا باشد.» خداوند می بیند می داند می تواند
|
|||
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان
1 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا