۲۹ آذر ۱۳۸۹, ۰۲:۵۰ عصر
۲۹ آذر ۱۳۸۹, ۱۰:۳۸ عصر
مولای من وقت آمدنت دیر شد بـیــا
این دل در انتظار فرج پیـر شد بـیـــــا
دیدم به خواب آمدی از جاده های دور
گفتا دلم که خواب تو تعبیر شد بـیـــــــا
این جمعه هم گذشت ، ولیكن نیامدی
آیات غربتم همه تفسیر شد بـیـــــــــا
گفتی كه پاك كن دلت ازهرچه غیر ماست
قلبم به احترام تو تطهیر شد بـیــــــــا
هر شب به یاد خال لبت گریه می كنم
عكست میان آینه تصویر شد بـیــــــــا
در دفترم به یاد تو نرگس كشیده ام
نرگس هم از فراق تو دلگیر شد بـیــا
جانم فدای خال لبت نازنین نگار
ساقی ز زندگی به خدا سیر شد بیا
" سیدحمیدرضا برقعی "
این دل در انتظار فرج پیـر شد بـیـــــا
دیدم به خواب آمدی از جاده های دور
گفتا دلم که خواب تو تعبیر شد بـیـــــــا
این جمعه هم گذشت ، ولیكن نیامدی
آیات غربتم همه تفسیر شد بـیـــــــــا
گفتی كه پاك كن دلت ازهرچه غیر ماست
قلبم به احترام تو تطهیر شد بـیــــــــا
هر شب به یاد خال لبت گریه می كنم
عكست میان آینه تصویر شد بـیــــــــا
در دفترم به یاد تو نرگس كشیده ام
نرگس هم از فراق تو دلگیر شد بـیــا
جانم فدای خال لبت نازنین نگار
ساقی ز زندگی به خدا سیر شد بیا
" سیدحمیدرضا برقعی "
۶ دي ۱۳۸۹, ۱۱:۴۵ صبح
يا صاحب الزمان (عج)
مولاي وقت آمدنت دير شد بيا
اين دل در انتظار فرج پير شد بيا
اين جمعه هم گذشت و ليكن نيامدي
آيات غربتم همه تفسير شد بيا
هر شب به ياد حال لبت گريه مي كنم
عكست ميان آينه تفسير شد بيا
در دفتر م به ياد تو نرگس كشيده ام
نرگس هم از فراغ تو دلگير شد بيا
مولاي وقت آمدنت دير شد بيا
اين دل در انتظار فرج پير شد بيا
اين جمعه هم گذشت و ليكن نيامدي
آيات غربتم همه تفسير شد بيا
هر شب به ياد حال لبت گريه مي كنم
عكست ميان آينه تفسير شد بيا
در دفتر م به ياد تو نرگس كشيده ام
نرگس هم از فراغ تو دلگير شد بيا
۷ بهمن ۱۳۸۹, ۰۱:۱۹ عصر
ما با تو كه روبرو شدیم آقا جان!
پیش تو بی آبرو شدیم اقا جان!
خواندیم تو را و خودمان خوابیدیم
چوپان دروغگو شدیم آقا جان!
نه شرم و حیا، نه عار داریم از تو
اما گله بی شمار داریم از تو
ما منتظر تو نیستیم آقاجان
تنها همه «انتظار» داریم از تو
پیش تو بی آبرو شدیم اقا جان!
خواندیم تو را و خودمان خوابیدیم
چوپان دروغگو شدیم آقا جان!
نه شرم و حیا، نه عار داریم از تو
اما گله بی شمار داریم از تو
ما منتظر تو نیستیم آقاجان
تنها همه «انتظار» داریم از تو
۱۳ اسفند ۱۳۸۹, ۰۴:۱۴ عصر
آقا بیا ولی با یک شرط !
.
از دوری تو غمین و نالان هستیم
وز کردۀ خود کمی پشیمان هستیم
اصلیت ما را تو اگر می پرسی
از کوفه ولی مقیم ایران هستیم!
------------------------------
ما لشگری از سلاح روسی داریم
در دوز و کلک رگ ونوسی داریم
هر جمعه که شد بیا که ما منتظریم
این هفته فقط نیا عروسی داریم
------------------------------
از جور زمانه ما شکایت داریم
اندازۀ کوه و صخره حاجت داریم
ما مشکلمان گرانی و بیکاریست
آقا به نبودنت که عادت داریم...
------------------------------
ما قیمت روز ارز را می دانیم
معیار بهای بورس در ایرانیم
فعلا دو سه روزیست هوا پس شده است
هر روز دعای عهد را می خوانیم
------------------------------
صد موعظه کن ولی ز تسلیم نگو
از خمس و زکات و ضرب و تقسیم نگو
آقا تو بیا ولی فقط با یک شرط...
ار آنچه که ما دوست نداریم نگو!
.
از دوری تو غمین و نالان هستیم
وز کردۀ خود کمی پشیمان هستیم
اصلیت ما را تو اگر می پرسی
از کوفه ولی مقیم ایران هستیم!
------------------------------
ما لشگری از سلاح روسی داریم
در دوز و کلک رگ ونوسی داریم
هر جمعه که شد بیا که ما منتظریم
این هفته فقط نیا عروسی داریم
------------------------------
از جور زمانه ما شکایت داریم
اندازۀ کوه و صخره حاجت داریم
ما مشکلمان گرانی و بیکاریست
آقا به نبودنت که عادت داریم...
------------------------------
ما قیمت روز ارز را می دانیم
معیار بهای بورس در ایرانیم
فعلا دو سه روزیست هوا پس شده است
هر روز دعای عهد را می خوانیم
------------------------------
صد موعظه کن ولی ز تسلیم نگو
از خمس و زکات و ضرب و تقسیم نگو
آقا تو بیا ولی فقط با یک شرط...
ار آنچه که ما دوست نداریم نگو!
۱۹ فروردين ۱۳۹۰, ۰۴:۰۴ عصر
چه جمعه ای... چه غروب غریب و دلگیری...
چرا سراغی از این جمعه ها نمی گیری؟
مسافری که هنوز و همیشه در راهی!
کجای راه سفر مانده ای به این دیری؟
به پیشواز تو آغوش زندگی جان داد
بیا پیاده شو از این قطار تأخیری...
چقدر پیر شدی روی گونه هایم اشک!
تو سال هاست که از چشم من سرازیر...
چقدر ماندی در بند انتظار ای دل!
شدی شبیه دیوانگان زنجیری...
چقدر شاعر مفلوک! قلبت از سنگ است
چطور از غم دوری او نمی میری...
چرا سراغی از این جمعه ها نمی گیری؟
مسافری که هنوز و همیشه در راهی!
کجای راه سفر مانده ای به این دیری؟
به پیشواز تو آغوش زندگی جان داد
بیا پیاده شو از این قطار تأخیری...
چقدر پیر شدی روی گونه هایم اشک!
تو سال هاست که از چشم من سرازیر...
چقدر ماندی در بند انتظار ای دل!
شدی شبیه دیوانگان زنجیری...
چقدر شاعر مفلوک! قلبت از سنگ است
چطور از غم دوری او نمی میری...
التماس دعای فراوان
۱۹ فروردين ۱۳۹۰, ۰۴:۱۲ عصر
ممنون از شعر قشنگت عزيزم
اما اگه به موضوعات توجه كني و با توجه به عناوين مربوط مطلبتو بزاري خيلي بهتره
مثلا اينجا قسمت عكسه و شعر هاي انتظار در قسمت شعر هست.
اما اگه به موضوعات توجه كني و با توجه به عناوين مربوط مطلبتو بزاري خيلي بهتره
مثلا اينجا قسمت عكسه و شعر هاي انتظار در قسمت شعر هست.
۱۷ تير ۱۳۹۰, ۱۱:۲۷ صبح
ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت
دست مرا بگیر که اب از سرم گذشت
مانند مرده ای متحرک شدم بیا
بی تو تمام زندگی ام در عدم گذشت
میخواستم که وقف تو باشم تمام عمر
دنیا خلاف انچه که میخواستم گذشت
دنیا که هیچ جرعه ی ابی که خورده ام
از راه حلق تشنه ی من مثل سم گذشت
بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده ام
از خیر شعر گفتن حتی قلم گذشت
تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم
یک گوشه بغض کرده که این جمعه هم گذشت
مولا شمار درد دلم بی نهایت است
تعداد درد من به خدا از رقم گذشت
شاعر :برقعی
دست مرا بگیر که اب از سرم گذشت
مانند مرده ای متحرک شدم بیا
بی تو تمام زندگی ام در عدم گذشت
میخواستم که وقف تو باشم تمام عمر
دنیا خلاف انچه که میخواستم گذشت
دنیا که هیچ جرعه ی ابی که خورده ام
از راه حلق تشنه ی من مثل سم گذشت
بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده ام
از خیر شعر گفتن حتی قلم گذشت
تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم
یک گوشه بغض کرده که این جمعه هم گذشت
مولا شمار درد دلم بی نهایت است
تعداد درد من به خدا از رقم گذشت
شاعر :برقعی
۲۴ تير ۱۳۹۰, ۱۱:۴۳ صبح
و انسان هرچه ایمان داشت پای آب و نان گم شد
زمین با پنج نوبت سجده در هفت آسمان گم شد
شب میلاد بود و تا سحرگاه آسمان رقصید
به زیر دست و پای اختران آن شب زمان گم شد
از آن روزی که جانت را ، اذان جبرئیل آکند
خروش صور اسرافیل در روح اذان گم شد
تو نوح نوحی ، اما قصه ات شوری دگر دارد
که در توفان نامت کشتی پیغمبران گم شد
شب میلاد در چشم تو خورشیدی تبسم کرد
شب معراج زیر پای تو صد کهکشان گم شد
ببخش ای محرمان در نقطه خال لبت حیران
خیال از تو گفتن داشتم اما زبان گم شد
۱۳ شهريور ۱۳۹۰, ۰۳:۴۰ صبح
انتظارش انتظارم سیر کرد آن که می خواهد بیاید دیر کرد تا به کی در انتظارش دیده بر در دوختن ؟ آمدن رفتن ندیدن سوختن اللهم عجل لولیک الفرج