دعای گل سرخ
سیاوش کسرایی
آفتابا مدد کن که امروز
باز بالندهتر قد برآرم
یاریام ده که رنگینتر از پیش
تن به لبخند گرمت سپارم.
چشم من، شب همه شب، نخفته است
آفتابا قدح واژگون کن.
گونهی رنگِ شبْشستهام را
ساقی پاکدل پُر ز خون کن.
گر تغافل کنی ریشهی من
در دل خاک رنجور گردد
بازوان مرا یاوری کن
تا نیایشگر نور گردد.
...
خدایا ! دلم باز امشب گرفته
بیا تا کمی با تو صحبت کنم
بیا تا دل کوچکم را
خدایا فقط با تو قسمت کنم
***
خدایا ! بیا پشت آن پنجره
که وا می شود رو به سوی دلم
بیا،پرده ها را کناری بزن
که نورت بتابد به روی دلم
***
خدایا! کمک کن به من
نردبانی بسازم
و با آن بیایم به شهر فرشته
همان شهر دوری که بر سردر آن
کسی اسم رمز شما را نوشته
***
خدایا! کمک کن
که پروانه شعر من جان بگیرد
کمی هم به فکر دلم باش
مبادا بمیرد
***
خدایا! دلم را
که هر شب نفس می کشد در هوایت
اگرچه شکسته
شبی می فرستم برایت
عرفان نظر آهاری
ای خدا "ویندوز" دل را باز کن
یک "پرینت" از رحـمتت آغاز کـن
"آپشن" غــم را خدایا مــکن
فایل اشکم را خـدایا "ران" مکن
نام تو "پسوورد" درهای بهشت
آدرس "ایمیل" سایت سرنوشت
ای خدا حــرف دلم با کی زنم
"هلپ" میخواهم که "اف 1" مــیزنم
یا رب... مرا معبر آرامش کن
تا آنجا که نفرت هست،
عشق جاری سازم
آنجا که خطا هست،
بخشایش بگسترانم
آنجا که جدایی هست،
وصل بیافرینم
آنجا که لغزش و دروغ هست،
حقیقت بیاورم
آنجا که تردید هست،
ایمان بنا کنم
آنجا که ظلمت هست،
نور بتابانم
و آنجا که اندوه هست،
شادی منتشر کنم
اهل کوچه همه رفتند ولى ما ماندیم/ حقمان است اگر بى کس و تنها ماندیم/ هیچ تقصیرکسى نیست اگر رنجوریم/ روشنى هست، خدا هست فقط ما کوریم ...
خدارا دیده ای آیا؟
تو آیا دیده ای وقتی شبی تاریک
میان بودن و نابودن امید فردایی
هراسی می رباید,خواب از چشمت
کسی,خورشید و صبح نور را
در باور روح تو می خواند
و هنگامی که ترسی گنگ می گوید:رها گردیده تنهایی
و شب تاریکی اش را,بر نگاه خسته ات می مالد
طلوع روشن نوری به پلکت آیه های صبح می خواند
کلام گرم محبوبی
کمی نزدیکتر از یک رگ گردن
به گوش ات با نوای عشق می گوید:
غریب این زمین خاکی ام,تنها نمی مانی
تو آیا دیده ای وقتی خطایی می کنی اما,
ته قلبت پشیمانی و می خواهی از آن راهی که رفتی,بازگردی
نمی دانی که در را بسته او یا نه؟
یکی با اولین کوبه ,به در ,آهسته می گوید:
بیا ای رفته,صد بار آمده,باز آ
که من در را نبستم,منتظر بودم که برگردی
گفتم: دیگه روی توبه ندارم ...
گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب
.:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزندهی گناه هست و پذیرندهی توبه (غافر/۲-۳ ) ::
ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرك
گفتی: الیس الله بكاف عبده
.:: خدا برای بندهاش كافی نیست؟ (زمر/۳۶) ::.
گفتم: با این همه گناه… آخه چیكار میتونم بكنم؟
گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده
.:: مگه نمیدونید خداست كه توبه رو از بندههاش قبول میكنه؟! (توبه/۱۰۴) ::.
گفتم: تو هميشه نزديكي من دورم كاش مي شد به تو نزديك شوم گفت: واذكر ربك في نفسك تضرعآ وخيفة و دون الجهر من القول بالغدو و الاصال * "هر صبح وعصر پروردگارت را پيش خودت با تضرع و خوف و با صداي آهسته ياد كن"(اعراف)
گفتم: دلم گرفته گفت: * بفضل الله و برحمته فبذلك فليفرحوا* " (مردم به چي دلخوش كردن؟) بايد به فضل ورحمت خدا شاد باشند)"(يونس/58)
گفتم: تا كي بايد صبر كرد؟ گفتوما يدريك لعل الساعة تكون قريبآ* "تو چه مي داني ! شايد موعدش نزديك باشد"(احزاب/63)
خدای من بمان
ا دیدگانی تار ... می نویسم ... برای تو و برای دل !
دل !....این دل تنگ و تنها ... امروز تنهاتر از هر زمان دیگری هستم.....
تو هستی ! .... در تار و پود لحظاتم.... اما ...
اما.....سهم من از این دنیای رنگی همیشه تنهایی بوده ....
چشمانم را از من مگیر...بگذار تا جان دارم برای تو بنویسم... برای تو و از تو ! ....تویی که مهربانترینی...
خدایا !..........دریاب حال مرا که....از وصف حالم عاجزم....و خسته....
دریاب مرا ! این بنده ی سراسر بغض و حسرت را....
صبر !....صبر را به من هدیه کن !
خدایا !...بگذار دست یابم به هر آنچه که دلم با او آرام میگیرد ...و مگذار ! تو را قسم به خداییت مگذار گناه کنم....
خدایا ! مواظبم باش ! مواظب این روح بی قرار و تنهایم باش !
خدای مهربانم ای بی کران نازنین !...عاشقم بر تو و هر آنچه که به من هدیه می کنی !
بهترین ها را به قلب بی قرار و تنهایم هدیه کن ...ای قدرتمند بی نهایت کریم.
دوستت دارم ای مهربان ...تو را سپاس برای همه ی رحمت هایت ...
با من بمان....خدا....با من که تنها تو نگهدار منی ! به تو و محبت و مهر و هدایتت نیازی مبرم و عمیق دارم.
[highlight=#000000]
مهرآفرینا!
سجاده ام را به سمت قبله نیاز می گشایم
تا ذره ذره وجودم را به معراج
نگاهت، پرواز دهم
می ایستم به قامت دربرابرت تاعظمتت راسپاس گویم
به رکوع می روم تا بزرگی ات را به یاد بیاورم
و به سجده می افتم تا بر بندگی ام مهر عشق بزنم…
چه آرامش پایان ناپذیری در نگاه توست
چه لحظه های مهرافروزی در ذکر یاد ت…
پروردگارا! دستان دعایم را
به عرش الهیت برسان ،
دلم را به حلاوت دوستیت
و چشمان باران زده ام رابه دیدارت
نورانی گردان .
آمین
[/highlight]