ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 56 رأی - میانگین امیتازات: 4.8
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
جز او وحده لااله الاهو
۱۵ شهريور ۱۳۸۸, ۱۲:۵۱ صبح
ارسال: #1
راز و نیاز
الهی توفیقم ده


که بیش از طلب همدردی
همدردی کنم

بیش از آن که مرا بفهمند
دیگران را درک کنم

بیش از آن که دوستم بدارند
دوستشان بدارم

زیرا در عطا کردن است که میستانیم

و در بخشیدن است که بخشیده میشویم

و در مردن است که حیات ابدی میابیم.

فقط برای امروز : خشمگین نیستم

فقط برای امروز : نگران نیستم

فقط برای امروز : کارم را صادقانه انجام میدهم

فقط برای امروز : با همگان مهربان هستم
و

فقط برای امروز : شکرگزارم


با این اصول هر صبح مراقبه کنید.

بسم الله الرحمن الرحیم
حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی.
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط سلام59 ، هُدهُد صبا
۱۵ شهريور ۱۳۸۸, ۰۱:۱۰ صبح (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۵ شهريور ۱۳۸۸ ۰۱:۲۳ صبح، توسط safirashgh.)
ارسال: #2
صد بار اگر توبه شکستی باز آی
    ياد آفريدگار مهربان



کنج ازلت .. گوشه خلوت .. درد بي درمان .. نماز بي پايان



اشک چکيده .. بغض رهيده .. بي سر و سامان ...



بي مي و رقصان ...



ازلت تا به کي ؟ غربت تا کجا ؟؟







خدای مهربانم :



من نیز چون تو تنهایم



اما آن کجا و این کجا؟؟؟؟



تو تنهایی چون همتایت وجود ندارد



اما من... تنهاییَم تنهایی نیست. درد بی کسیست.



نمی دانم.... شاید...



می خواهم تو کَسَم باشی، تو یاورم باشی،



مونسم باشی...



تو در من باشی و من...



دلم می خواهد همواره ذکر لبم یادِ تو باشد



و شاه کلید قلبم یاد تو



خود می دانم بدم، کَمَم، ناچیزم...



برای هرچه بد کردم



برای آنچه بد بودم



"" پشیمانم... ""



ولی امیدوارم .....



امیدوار به لطف و عنایتِ تو ، به رحمَتَت



پوزشم را بپذیر و دستم رها مکن



که بی تو در این دنیای وانفسا هیچم و پوچ



خدایا من در عرش کبریایی



چو ن تویی دارم که خود ..........



" معبودا "



هر گاه سرم را به آسمان برده و از درگاهت



خواسته ای داشتم این بود



پرورگارا به من ارزانی دار



اما خوب که تامل می کنم



" همیشه خواسته ام به من ارزانی داشته باشی"



" دریغ ... "



هیچ گاه نخواستم از من بستانی



آری



همینک می گویم:



" با ر الـــــــــــها "



از من بگیر وسوسه شدن در مقابل شیطان رانده شده



از من بگیر ترس را بگیر از من غیبت کردن را



از من دور کن نا امیدی و یاس را



از من دور کن

.

.

.



یا غفار تو بخشنده ای کجا برم به جز درگت



گناه هانم در پیشگاه تو بخشوده می شود



خود گفته ای : اگر گناهان به عدد



شن ها یا ستارگان آسمان باشد



و اگر بار گناهان به سنگینی یه کوه ها باشد



باز آی باز آی هر آن چه کردی باز آیی



پروردگارا آمدم



و تو چون همیشه مرا چون طفلی در آغوش خود گرفته ای



و چه امن است در آغوشت آرمیدن
تشکر التماس دعا

بسم الله الرحمن الرحیم
حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی.
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط مشکات ، هُدهُد صبا
۱۹ شهريور ۱۳۸۸, ۱۱:۰۱ صبح (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۹ شهريور ۱۳۸۸ ۱۱:۰۵ صبح، توسط safirashgh.)
ارسال: #3
معبودا
   

به هر کرانه که رفتم دلم نشد آرام

بیا بگو به دل من کرانه ام اینجاست

به هر نشان که به من گفته شد سفر کردم

که آخرین خبر و هم نشانه ام اینجاست

دلم به هر سفری رفته باز برگشته

کجا روم که دل جاودانه ام اینجاست

ترانه های دل من فقط تو را جوید

که صاحب نمک این ترانه ام اینجاست

اگر دلم به دل تو مقیم گردیده

زپیش دل نروم من که خانه ام اینجاست

(جوادحیدری)

قبل از هر چیز برایه سلامتی امام زمان و همچنین رهبر عزیزمو ن دعا کنیم

و تو این روز ها و شب هایه عزیز جز فراموش شدگان نباشم

یا صا حب الزمان ادرکنی = ای مولای من دریابم

بسم الله الرحمن الرحیم
حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی.
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط هُدهُد صبا
۲۶ شهريور ۱۳۸۸, ۰۵:۱۳ صبح
ارسال: #4
سجاده های نم گرفته »
   


باور بکن این شهر جای زندگی نیست
تا ناخدایانند جای بندگی نیست

این تیره دلها از شقایق سر بریدند
اینها برای آخرت ذلت خریدند


دیندارهای شهرمان در خواب رفتند
اهل نماز و عشق بازی آب رفتند


دیگر کسی اهل دعا اهل صفا نیست
دیگر کسی دنبال مردان خدا نیست


چشم کسی از ترس داور غرق نم نیست
بی دین و دنیا پیشگان در شهر کم نیست


هر اهل دل در شهر ما خانه نشین است
هر رادمردی با غم و غصه قرین است


دیوارهای شهرمان را غم گرفته
سجاده ها در خانه ها مان نم گرفته


دیگر کسی دلتنگ عصر جمعه ها نیست
دیگر کسی در فکر و یاد جبهه ها نیست


قرآن شده بازیچه یک مشت نامرد
اسباب دکان ریای خلق بی درد


پیر غریب شهر از ما خسته گشته
از نامرادیها دو بالش بسته گشته


یکروز اینجا عرصه حکم و قصاص است
دنیا پر از شمر و یزید و عمروعاص است


باید بیاید آنکه مرد آسمانهاست
باید بیاد آنکه فوق کهکشانهاست


باید بیاید عدل را برپا نماید
میزان حق را با خودش معنا نماید


وقتی بیاید شهر پرجوش و خروش است
صوت کلامش گوئیا بانک سروش است



من منتظر تا فصل هم عهدی بیاید
با ذوالفقار حیدری مهـــدی بیاید



خدایا عاقبت مارا ختم بخیر فرما


العجل العجل العجل یا مولای یا صا حب الزمان

بسم الله الرحمن الرحیم
حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی.
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط هُدهُد صبا
۱۸ مهر ۱۳۸۸, ۰۱:۰۳ صبح (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۸ مهر ۱۳۸۸ ۰۱:۰۹ صبح، توسط safirashgh.)
ارسال: #5
Heart شروع کن ، یک قدم با تو تمام گام های مانده اش بامن!!
منم پروردگارت

خالقت ازذره ی ناچیز

صدایم کن،مرا

آموزگار قادر خود را

قلم را علم را من هدیه ات کردم

بخوان ما را... .

منم معشوق زیبایت

منم نزدیک تر از تو به تو

اینک صدایم کن

رهاکن غیر ما را،سوی ماباز آ

منم پروردگار پاک و بی همتا

منم زیبا،که زیبا بنده ام رادوست می دارم

تو بگشاگوش دل

پروردگارت با تو می گوید

تو در بیکران دنیای پرغوغا

رهایت من نخواهم کرد

بساط روزی خودرا به من بسپار

رها کن غصه ی یک لقمه آب ونان فردارا

تو راه بندگی طی کن

عزیزا،من خدایی خوب می دانم

تودعوت کن مرا برخود

به اشکی،یاخدایی،میهمانم کن

که من چشمان اشک آلوده ات رادوست می دارم

طلب کن خالق خودرا

بجو ما را

توخواهی یافت

که عاشق می شوی برما

قسم بر عاشقان پاک باایمان

قسم بر اسبهای خسته درمیدان

تو را دربهترین اوقات آوردم

قسم بر عصر روشن

تکیه کن برمن

قسم برروز،هنگامی که عالم را بگیرد نور

قسم براختران روشن،امادور

رهایت من نخواهم کرد

بخوان مارا

که می گویدکه تو خواندن نمی دانی؟

تو بگشا لب

توغیر ازما خدای دیگری داری؟

رها کن غیر مارا

آشتی کن باخدای خود

توغیر از ما چه می جویی؟

توبا هرکس به غیر ازما چه می گویی؟

وتو بی ما چه داری؟هیچ!

بگو با ما چه کم داری عزیزم ،هیچ!!

هزاران کهکشان و کوه ودریا را

وخورشید و گیاه ونور وهستی را

برای جلوه ی خود آفریدم من

ولی وقتی ترا من آفریدم

برخودم احسنت می گفتم

تویی زیباتر ازخورشید زیبایم

تویی والاترین مهمان دنیایم

که دنیا بی تو،چیزی چون تورا،کم داشت

تو ای محبوب تر مهمان دنیایم

نمی خوانی چرا ما را؟

مگر آیا کسی هم با خدایش قهر می گردد؟

هزاران توبه ات را گر چه بشکستی

ببینم، من ترا ازدرگهم راندم؟

اگردر روزگار سختی ات خواندی مرا

اما به روز شادیت،یک لحظه هم یادم نمی کردی

به رویت بنده ی من،هیچ ، آوردم؟؟

که می ترساندت از من؟

رها کن آن خدای دور

آن نامهربان معبود

آن مخلوق خود را

این منم پروردگارمهربانت،خالقت

اینک صدایم کن مرا،با قطره ی اشکی

به پیش آور دو دست خالی خود را

با زبان بسته ات کاری ندارم

لیک غوغای دل بشکسته ات رامن شنیدم

غریب این زمین خاکیم

آیا عزیزم حاجتی داری؟

تو ای از ما

کنون برگشته ای ،اما

کلام آشتی را تو نمی دانی؟

ببینم چشمهای خیست آیا گفته ای دارند؟

بخوان مارا

بگردان قبله ات را سوی ما

اینک وضویی کن

خجالت می کشی از من؟

بگو،جزمن،کس دیگر نمی فهمد

به نجوایی صدایم کن

بدان، آغوش من بازاست

برای درک آغوشم

شروع کن ، یک قدم با تو

شروع کن ، یک قدم با تو

تمام گام های مانده اش بامن!!

بسم الله الرحمن الرحیم
حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی.
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط مشکات ، هُدهُد صبا
۱۸ مهر ۱۳۸۸, ۰۱:۰۴ صبح (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۸ مهر ۱۳۸۸ ۰۱:۰۵ صبح، توسط safirashgh.)
ارسال: #6
Smile مرا آن كن كه می دانی...!!
بسم الله الرحمن الرحیم


من گفته ام من مهربان پروردگار قادری دارم

كه می بخشد مرا آیا به جز این است؟

خدایا بین من با آنكه نامت را نمی خواند، فرقی نیست؟

اگر من را به عدلت در میان آتش اندازی، میان
آتشت باز می گویم:

هلا ای مردمان

من مهربان پروردگار قادری دارم

چه پیوندی میان آتش و قلبی كه مهر تو در آن پیداست؟

و گیرم صبر بر آتش ولیكن صبر بر دوری تو هرگز

خدایا خوب می دانم مرا تنها نمی خواهی

خدایا راست می گویی غریب این زمین خاكیت

جز تو كه را دارد؟

مرا مهمان دنیای خودت كردی

كریما تو پذیرایی از مهمان خود را خوب می دانی

تو صاحبخانه خوبم

تو ظرف خالی مهمان خود را دوست می داری؟

خداوندا مرا ج تو خدایی نیست

شهادت می دهم من قلب پاكی را برای مهرورزی دارم اما

خوب چه باك ار آن كه گاهی هم بگیرد او

گواهی می دهم من جلوه ای از ذات پاك كبریا هستم

و من هستم كه او می خواست من باشم

و می خواهم كه من آنگونه ای باشم كه می خواهد

بیا ای مهربان همراه خوب مهر آیینم ، بخوان با من

بخوان زیرا اگر باهم بخوانیمش

جواب هردومان را زود خواهد داد

خداوندا تو را من دوست می دارم

و می دانم تو نور آسمانها و زمین

هر لحظه با من از خودم نزدیك تر هستی

تو گرمای محبت را عنایت كن

زمینی بنده ام اما یقینی آسمانی را عطایم كن

خدایا مزه زیبای بخشش را به كام قلب ما بنشان

خدایا من چه می گویم

چنانم كن كه می خواهی

مرا آن كن كه می دانی...!!



اللهم عجل لولیک الفرج


یا صا حب الزمان ادرکنی


یا صا حب الزمان اغثنی

بسم الله الرحمن الرحیم
حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی.
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط مشکات ، هُدهُد صبا
۲۱ دي ۱۳۸۸, ۰۴:۰۲ عصر
ارسال: #7
RE: صد بار اگر توبه شکستی باز آی
باز آ بازآ هرآنچه هستي باز آ باز آ بازآ هرآنچه هستي باز آ
گر كافر وگبرو بت پرستي بازآ اين درگه ما درگه نوميدي نيست
باز آ بازآ هرآنچه هستي باز آ باز آ بازآ هرآنچه هستي باز آ

یاد شهدایمان بخیر!

من اگر بنشینم، تو اگر بنشینی، چه کسی برخیزد؟

[تصویر:  sisOJG_400.jpg]
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط safirashgh ، هُدهُد صبا
۳ بهمن ۱۳۸۸, ۱۰:۳۶ عصر
ارسال: #8
مجنون , لیلا ... خدا
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه ی لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود

سجده ای زد بر لب درگاه او
پر زلیلا شد دل پرآه او

گفت : یا رب از چه خوارم کرده ای ؟
بر صلیب عشق دارم کرده ای ؟

جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای

تیشه عشقش به جانم میزنی
دردم از لیلاست ,آنم میزنی

خسته ام زین عشق ، دل خونم نکن
من که مجنونم ، تو مجنونم نکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو ، لیلای تو ... دیگر نیستم

گفت : ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم

سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یکجا باختم

کردمت آواره ی صحرا نشد
گفتم :عاقل میشوی اما نشد

سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا برنیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سر میزنی
در حریم خانه ام در میزنی

حال این لیلا که خارت کرده بود
درس عشقش بی قرارت کرده بود

مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم

بسم الله الرحمن الرحیم
حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی.
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط کبوتر حرم ، مشکات ، هُدهُد صبا
۳ بهمن ۱۳۸۸, ۱۰:۴۰ عصر
ارسال: #9
کجا روم من از این در
کجا روم من از این در که خانه ام اینجاست

کبوتر تو ام و آشیانه ام اینجاست

اگر چه بال و پر من شکسته اما شکر

نشسته ام به سرایت که لانه ام اینجاست

دلم گرفته بهانه برای دیدن تو

نمی روم من از اینجا بهانه ام اینجاست

به هر کرانه که رفتم دلم نشد آرام

بیا بگو به دل من کرانه ام اینجاست

به هر نشان که به من گفته شد سفر کردم

که آخرین خبر و هم نشانه ام اینجاست

دلم به هر سفری رفته باز برگشته

کجا روم که دل جاودانه ام اینجاست

ترانه های دل من فقط تو را جوید

که صاحب نمک این ترانه ام اینجاست

اگر دلم به دل تو مقیم گردیده

زپیش دل نروم من که خانه ام اینجاست

جواد حیدری

بسم الله الرحمن الرحیم
حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی.
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط مشکات ، هُدهُد صبا
۳ بهمن ۱۳۸۸, ۱۱:۰۷ عصر
ارسال: #10
RE: مجنون , لیلا ... خدا
سلام"safirashgh" عزیز.
مرسی.فوق العاده بود.
کاشکی یادمون نره: "ای دیوانه لیلایت منم .:. در رگ پیدا و پنهانت منم "

از خود به خدا هیچ نگوییم و نپرسیم .:. ما هم به خدا گر به خود آییم ، خداییم

[تصویر:  1_emza_22.jpg]
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط safirashgh ، هُدهُد صبا
ارسال پاسخ 


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
2 مهمان

بازگشت به بالابازگشت به محتوا