تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید

نسخه کامل: مقام معظم رهبری
شما در حال مشاهده نسخه متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9
بسم الله الرحمن الرحیم

تهذیب و تحصیل هم دو بالی است که یکی به‌تنهایی خطرناک است

اگر می‌خواهیم به دستور آقا عمل کنیم و به ولی‌مان نزدیک شویم، دستورات همین است که عرض کردم. تحصیل، تهذیب، ورزش بعدش هم قرآن. تهذیب و تحصیل هم دو بالی است که انسان را به همه جا می‌رساند. یک دانه‌اش باشد، خطرناک است.

فقط تهذیب می‌شود شیخ علی تهرانی. فقط تحصیل می‌شویم سعید حجاریان، اکبر گنجی، آقای مهاجرانی. حالا این‌ها کجا هستند؟ مهاجرانی در کشور ما شانزده سال بالای قدرت بوده، امروز پناهنده انگلستان است، اکبر گنجی مسئول اطلاعات داخلی سپاه تهران بود، امروز پناهنده آمریکاست؛ اگر یکی‌اش را هم گرفتیم باز هم خلاف کرده‌ایم، خطا کرده‌ایم. دو تا با هم، تحصیل و تهذیب با هم است.

اگر می‌خواهیم مقام رهبری را بشناسیم تدبیر کنیم در شناخت ایشان همه چیز بهمان داده می‌شود. تدبیر کنیم در شناخت امام (ره) همه چیز بهمان می‌دهند.
خاطره خواندنی رهبر از ۱۲ بهمن ۵۷

[تصویر:  Agha02.jpg]


[url=http://www.hesetaze.com/wp-content/uploads/2011/10/khamenei.jpg][/url]
رهبر معظم انقلاب در سال ۷۶، در گفت و شنودی صمیمانه با جمعی از نوجوانان و جوانان، به ذکر خاطره‌ای از روز ورود امام خمینی(ره) به میهن در دوازدهم بهمن ۵۷ پرداختند که متن آن در پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای به مناسبت سالروز این واقعه بزرگ منتشر کرده است.
متن خاطره رهبر معظم انقلاب از شامگاه ۱۲ بهمن ۵۷ به شرح ذیل است:
یکى از خاطرات خیلى جالب من، آن شب اوّلى است که امام وارد تهران شدند؛ یعنى روز دوازدهم بهمن – شب سیزدهم – شاید اطّلاع داشته باشید و لابد شنیده‌اید که امام، وقتى آمدند، به بهشت زهرا رفتند و سخنرانى کردند، بعد با هلى‌کوپتر بلند شدند و رفتند.
تا چند ساعت کسى خبر نداشت که امام کجا هستند! علّت هم این بود که هلى‌کوپتر، امام را در جایى که خلوت باشد برده بود؛ چون اگر مى‌خواست جایى بنشیند که جمعیت باشد، مردم مى‌ریختند و اصلاً اجازه نمى‌دادند که امام، یک جا بروند و استراحت کنند. مى‌خواستند دور امام را بگیرند.
هلى‌کوپتر در نقطه‌اى در غرب تهران رفت و نشست، بعد اتومبیلى امام را سوار کرد. همین آقاى «ناطق نورى» اتومبیلى داشتند، امام را سوار مى‌کنند – مرحوم حاج‌احمدآقا هم بود – امام مى‌گویند: مرا به خیابان ولى‌عصر ببرید؛ آن‌جا منزل یکى از خویشاوندان است. درست هم بلد نبودند؛ مى‌روند و سراغ به سراغ، آدرس مى‌گیرند، بالاخره پیدا مى‌کنند – منزل یکى از خویشاوندان امام – بى‌خبر، امام وارد منزل آنها مى‌شوند!
امام هنوز نماز هم نخوانده بودند – عصر بود – از صبح که ایشان آمدند – ساعت حدود نه و خرده‌اى – و به بهشت زهرا رفتند تا عصر، نه ناهار خورده بودند، نه نماز خوانده بودند، نه اندکى استراحت کرده بودند! آن‌جا مى‌روند که نمازى بخوانند و استراحتى بکنند. دیگر تماس با کسى نمى‌گیرند؛ یعنى آن‌جا که مى‌روند، با کسى تماس نمى‌گیرند. حالا کسانى که در این ستادهاى عملیاتى نشسته بودند – ماها بودیم که نشسته بودیم – چقدر نگران مى‌شوند! این دیگر بماند. چند ساعت، هیچ کس از امام خبر نداشت؛ تا بعد بالاخره خبر دادند که بله، امام در منزل فلانى هستند و خودشان مى‌آیند، کسى دنبالشان نرود!
من در مدرسه رفاه بودم که مرکز عملیاتِ مربوط به استقبال از امام بود – همین دبستان دخترانه رفاه که در خیابان ایران است که شاید شما آشنا باشید و بدانید – آن‌جا در یک قسمت، کارهایى را که من عهده‌دار بودم، انجام مى‌گرفت؛ دو، سه تا اتاق بود. ما یک روزنامه روزانه منتشر مى‌کردیم. در همان روزهاى انتظار امام، سه، چهار شماره روزنامه منتشر کردیم. عدّه‌اى آن‌جا بودیم که کارهاى مربوط به خودمان را انجام مى‌دادیم.
آخر شب – حدود ساعت نه‌ونیم، یا ده بود – همه خسته و کوفته، روز سختى را گذرانده بودند و متفّرق شدند. من در اتاقى که کار مى‌کردم، نشسته بودم و مشغول کارى بودم؛ ناگهان دیدم مثل اینکه صدایى از داخل حیاط مى‌آید – جلوِ ساختمان مدرسه رفاه، یک حیاط کوچک دارد که محلِّ رفت و آمد نیست؛ البته آن هم به کوچه در دارد، لیکن محلِّ رفت و آمد نیست – دیدم از آن حیاط، صداى گفت‌وگویى مى‌آید؛ مثل این‌که کسى آمد، کسى رفت. پا شدم ببینم چه خبر است. یک وقت دیدم امام از کوچه، تک و تنها به طرف ساختمان مى‌آیند! براى من خیلى جالب و هیجان‌انگیز بود که بعد از سا‌ل‌ها ایشان را مى‌بینم – پانزده سال بود، از وقتى که ایشان را تبعید کرده بودند، ما دیگر ایشان را ندیده بودیم – فوراً در ساختمان، ولوله افتاد؛ از اتاق‌هاى متعدّد – شاید حدود بیست، سى نفر آدم، آن‌جا بودند – همه جمع شدند. ایشان وارد ساختمان شدند. افراد دور ایشان ریختند و دست ایشان را بوسیدند. بعضی‌ها گفتند که امام را اذیّت نکنید، ایشان خسته‌اند.
براى ایشان در طبقه بالا اتاقى معیّن شده بود – که به نظرم تا همین سال‌ها هم مدرسه رفاه، هنوز آن اتاق را نگه داشته‌اند و ایام دوازده بهمن، گرامى مى‌دارند – به نحوى طرف پله‌ها رفتند تا به اتاق بالا بروند. نزدیک پاگرد پله که رسیدند، برگشتند طرف ما که پاى پله‌ها ایستاده بودیم و مشتاقانه به ایشان نگاه مى‌کردیم. روى پله‌ها نشستند؛ معلوم شد که خود ایشان هم دلشان نمى‌آید که این بیست، سى نفر آدم را رها کنند و بروند استراحت کنند! روى پله‌ها به قدر شاید پنج دقیقه نشستند و صحبت کردند. حالا دقیقاً یادم نیست چه گفتند. به‌هرحال، «خسته نباشید» گفتند و امید به آینده دادند؛ بعد هم به اتاق خودشان رفتند و استراحت کردند.
البته فرداى آن روز که روز سیزدهم باشد، امام از مدرسه رفاه به مدرسه علوىِ شماره دو منتقل شدند که برِ خیابان ایران است – نه مدرسه علوى شماره یک که همسایه رفاه است – و دیگر رفت و آمدها و کارها، همه آن‌جا بود. این خاطره به یادم مانده است.
چرا رهبر انقلاب رای خود را به مردم نمی‌گوید؟

به گزارش مشرق به نقل از فارس ، حجت‌الاسلام علیرضا پناهیان در دانشگاه الزهراء با اشاره به استقلال فکری افراد در یک نظام ولایی گفت : در این انتخابات خیلی از مردم دوست دارند بدانند که اشارۀ مقام معظم رهبری به کدام سمت است و به چه کسی رأی می‌دهند، اما ایشان به خاطر ارزش و اهمیت استقلال روحی و فکری انسان‌ها چیزی نمی‌گویند. خیلی‌‌ها هستند که به نظر رهبری بسیار بها می‌دهند و اگر بدانند نظر ایشان چیست مطابق آن رأی خواهند داد، اما ایشان جز در موارد خاص و حساس، آن هم به صورت رهنمودهای کلی چیزی نمی‌گویند و به صورت مصداقی هم رهنمود نمی‌دهند و این به خاطر ارزش استقلال انسان‌هاست.

استقلال انسان‌ها در نظام ولایی ویژگیِ بسیار مهمی است. مثلاً کسانی که حجاب کامل دارند، آیا تحت تأثیرِ تبلیغات مثبت یا آثار هنری که حجاب را به آنها تحمیل کند قرار گرفته‌اند، یا اینکه خودشان آن را برگزیده‌اند؟ اینها مگر چند فیلم سینمایی خوب و غیرشعاری در مورد حجاب دیده‌اند که به آن گرایش پیدا کرده‌اند؟ آیا در مقابل غربی‌ها که این‌قدر با ابزارهای مختلف رسانه‌ای خود، بی‌حجابی را به مردم تحمیل کرده‌اند، ما کار هنریِ قوی و تأثیرگذاری برای گرایش جوانان خود به حجاب انجام داده‌ایم تا حداقل تبلیغات منفی غربی را خنثی کنیم و حداقل روشنگری لازم در خصوص حجاب را انجام دهیم؟ معلوم می‌شود کسانی که حجاب کامل را برگزیده‌اند، تحت‌تأثیر تبلیغات نبوده است.
دانا و متواضع

ایشان یک انسان متفکر، فرهیخته، دانا، بزرگوار، وارسته و متواضع است، همان گونه که شایسته یک رهبر است. در مورد آیت‌ا...خامنه‌ای باید بگویم که او پیرو امام خمینی(ره) است و امام خمینی(ره) هم پیرو امام علی(ع) بود. آیت‌ا... خامنه‌ای مردی بزرگ است و اگر این‌گونه نبود، به این مرتبه نمی‌رسید. ایشان انسانی بزرگ می‌باشد و ایران به خاطر وجود چنین شخصی باارزش است. من از همین جا آرزو می‌کنم که ایران در این زمان همان‌گونه که شایسته چنین مردی است، همراه با عدالت و اخلاق و همه خوبی‌ها باشد.

جرج جرداق، نویسنده مشهور مسیحی
بسم الله الرحمن الرحیم

همین آقای خامنه ای!

اول خرداد 68، چند ماهی بود که امام حال مساعدی نداشت. بالاخره آن روز به خاطر خونریزی گوارشی بار دیگر به بیمارستان جماران انتقال پیدا کرد و خبر به سرعت باد به گوش مردم رسید و همه را در حسینیه ها و مساجد کشور جمع کرد تا برای شفای امام دست به دعا شوند.

هم زمان با پخش خبر بیماری امام، خبرگزاری های خارجی هم شروع به کار کردند.

«فاینانشال تایم» چاپ لندن در تاریخ 3 خرداد ماه 68 یعنی یازده روز پیش از رحلت امام(ره) نوشت:

«با رحلت آیت الله خمینی، شکاف بزرگی در رأس سیستم سیاسی ایران ایجاد خواهد شد؛ بیانیه های رسمی و نیز گزارش های رسانه ای خبری ایران، حاکی از آن است که پر کردن این شکاف، امکان پذیر نخواهد بود.»

«رادیو بی بی سی» گفت:

«خلأیی که درگذشت آیت الله خمینی در سطح رهبری ایران به وجود آورده، مشکل می توان جبران کرد.»

و رادیو آمریکا با شادی و شعف اعلام کرد:

«مرگ آیت الله خمینی قطعاً به بی ثباتی عظیمی در ایران منجر خواهد شد و برخی پیش بینی می کنند که این وضع، احتمالاً شعلة یک جنگ داخلی را در ایران خواهد افروخت.»

ماه ها بود که بین اعضاء مجلس خبرگان بحث بود، فرد یا شورا؟!

هیچ کدام جرأت فکر کردن به فرد را نداشتند. حتی تأکید می کردند که در قانون اساسی آمده که فرد اگر شرایط مثل امام داشته باشد، یا شورا که شرایط مثل قانون اساسی را داشته باشد و آنها هرگز تصور فردی با شرایط امام را نمی توانستند بکنند. اولین بار خود امام بود که این را در ذهنشان انداخته بود و حتی اشارة مستقیم کرده بودند که: «همین آقای خامنه ای». برای همه غیرمنتظره بود حتی برای شخص آقای خامنه ای که دچار شک شده بود!

وضعیت امام در نوسان بود گاه شبی در تلویزیون تصاویری زنده از نماز خواندن ایشان در بیمارستان پخش می شد و مردم امیدوارتر می شدند، اما گاه...

«امام باید خوب می شد»، کسی نمی خواست به چیزی جز این فکر کند اما خبرگان با همة اندوهشان مجبور بودند به آنچه که نباید فکر کنند و این خواستة شخص امام بود.

خط داشت ممتد می شد و کم کم صدای هق هق زنها را می توانستی بشنوی. چشمها یکی به تیم پزشکی و دیگری به خط دستگاه بود، اما سرانجام خط ممتد شد. هق هق ها بلندتر شده بود. چشم مردها مثل ابرهای ورم کرده منتظر باریدن بود. همه با التماس از پزشکان می خواستند آخرین ماساژها و اقدامات را انجام دهند اما تنها جوابشان چشم پر اشک و دست لرزان آنها بود. حالا دیگر نه هق هق، که صدای شیون مردها را هم می توانستی بشوی، کسی نبود تا کس دیگر را تسلی دهد، همه صاحب عزا بودند!

کسی نمی دانست چه بر او می گذرد. می دانست همه نگاه ها متوجة اوست و حتی با آنکه مدام از او به عنوان عضو شورای رهبری نام می بردند، در ذهن خود آن را رد می کردند و به آنچه او نمی خواست فکر می کردند، رهبری!

بالاخره در اولین دقایق روز شنبه در حالی که همه در تدارک مراسم امام بودند، اعضای خبرگان تشکیل جلسة فوری دادند. کسی حال خوشی نداشت اما نباید تسلیم احساس می شدند. بحث های جدی شروع شد و هر کس چیزی گفت. سرانجام اکثریت آرا به سمت او رفته و نام او برده شد. قبول نکرد، رفت پشت تریبون ایستاد و گفت: «آقایان صبر کنید، اجازه بدهید!» هر چه گفت و هر چه استدلال کرد که برای این مقام مناسب نیست، نپذیرفتند. مجتهدین و فضلای مجلس که او احترام خاصی برایشان قائل بود به او قبولاندند که این واجب، در او متعین شده است و اگر او این بار را برندارد، بر زمین خواهد ماند. لحظاتی سکوت کرد. چیزی از قلبش گذشت، به یاد توصیة خداوند به پیامبرانش افتاد که فرموده بود: «خذها بقوه»(1)، سر بلند کرد، چشم های زیادی به سوی او بود.

نفس آرامی کشید و گفت: باشد، توکل بر خدا!

1. اعراف، آیه 145.
منابع:

1. زندگی نامة مقام معظم رهبری، تهران، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، چ ششم، 1379.

2. فصل صبر، به کوشش حمید بصیرت منش و اصغر میرشکاری، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، ج اول، بهار 77.

3. نگاهی به ویژه نامة «تدام آفتاب» (به مناسبت آغاز بیستمین سال رهبری حضرت آیت آلله خامنه ای، مرداد 87)، ضمیمة روزنامةجام جم.

پدید آورنده : حمیده رضایی (باران) ، صفحه 22
لطف خدا به مردم دنيا ارائه شد

يكباره شوره زار زمين باغ لاله شد

پس كوچه هاي خاكي مشهد پر از شعف

خورشيد شهر خامنه 73 ساله شد

[تصویر:  30424304533796754775.png]


Roseتولد رهبر عزيزمون مبارك Rose
بسم الله الرحمن الرحیم

حقا که تو از سلاله ی فاطمه ای


باخنده ی خود به دردها خاتمه ای


زیباتر از این نام ندیدم به جهان


سید علی حسینی خامنه ای

(تبریک من رو هم پذیرا باشید.)
بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام

یکبار هم در تایپیک سوال قرار دادم اما به علت مهم بودن موضوع در این قسمت هم لازم دیدم قرار بدهم

چرا ولی فقیه خیلی از مشکلات را حل نمی کند؟+ پاسخ صوتی پناهیان
بسم الله الرحمن الرحیم

آرزوی زیارت کربلا

[تصویر:  68363_222.jpg]

آیت‌الله سید احمد علم‌الهدی امام جمعه مشهد در جمع روحانیون با بیان اینکه رهبر معظم انقلاب آرزوی کربلا دارند اما شرایط به گونه‌ای است که این امکان وجود ندارد، می گوید:

یک روز پیش از زمانی که می‌خواستم به سفر معنوی عتبات عالیات مشرف شوم، در خدمت آقا بودم، عرضه داشتم فردا به کربلا می‌روم که آقا با یک نگاه حسرت‌آمیزی گفتند ما را که فراموش نمی‌کنید.

آقای علم‌الهدی با تاکید بر اینکه عزت روحانیت به برکت رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای است،

تصریح می کند: به عنوان ادای حق رهبری، مقید باشیم که یک زیارت یا حداقل سلامی از طرف ایشان به محضر آقا سیدالشهدا(ع) عرض کنیم به امید اینکه رهبر عزیزمان به این آرزویشان برسند.
انشالله
بسم الله الرحمن الرحیم

جالب است خوب است بخوانیم اگر وقت ندارید قسمت های رنگی را بخوانیدCowboy

چرا ایران در مقابل غرب عقب نشینی نمی کند؟

[/font][font=Arial]یکی از سوالاتی که همواره در میان برخی از جوانان مطرح می شود این است که چرا ایران با برخی عقب نشینی ها سعی نمی کند با آمریکا کنار بیاید ؟ من فکر می کنم بهنرین جواب برای این دوستان بیانات مقام معظم رهبری باشد ایشان در جمع کار گزاران نظام در ۳/۵/۹۱ پاسخ این سوالات را اینگونه فرمودند:

هر برهه‌اى كه ما در مقابل جبهه‌ى دشمن انعطاف نشان داديم و با توجيه‌هائى عقب‌نشينى كرديم -مثلاً يك وقت گفتيم بگذاريد بهانه را از دست دشمن بگيريم، يك وقت گفتيم بگذاريد سوءظن دشمن را از خودمان زائل كنيم - دشمن مواضع گستاخانه‌ترى عليه ما گرفته. در آن روزى كه ادبيات مسئولين ما آلوده شد به حرفها و تعبيرات تملق‌آميز نسبت به غرب و فرهنگ غربى، در آن روز اينها ما را «محور شرارت» معرفى كردند! چه كسى؟ آن كسى كه خودش مجسمه‌ى شرارت بود. رئيس جمهور قبلى آمريكا - مجسمه‌ى شرارت - ايران اسلامى را «محور شرارت» معرفى كرد! اين كِى بود؟ آن وقتى كه ما در ادبيات خودمان، در اظهارات خودمان، حرفهاى تملق‌آميز نسبت به غرب و نسبت به آمريكا و اينها را تكرار ميكرديم. اينها اينجورى‌اند. در همين قضيه‌ى هسته‌اى، آن وقتى كه ما با اينها همراهى كرديم و عقب‌نشينى كرديم - البته براى ما تجربه‌اى بود، اما اين واقعيت است - اينها جلو آمدند؛ اينقدر جلو آمدند كه من در همين حسينيه گفتم اگر بنا باشد كه اين روال از سوى آنها ادامه پيدا كند، من خودم وارد قضيه خواهم شد؛ و وارد قضيه شدم؛ ناچار شديم؛ اينها كار ما نيست.
عقب‌نشينى‌ها آنها را گستاخ‌تر كرد، طلبکارتر كرد. يك روزى بود كه مسئولين ما قانع بودند كه اجازه بدهند ما ۲۵ سانتريفيوژ در كشور داشته باشيم؛ آنها گفتند نميشود! اينها قانع شدند كه ۵ تا سانتريفيوژ داشته باشيم؛ باز هم گفتند نميشود! مسئولين ما قانع شدند كه ۳ تا سانتريفيوژ داشته باشيم؛ باز هم گفتند نميشود! امروز گزارش را شنيديد، یازده هزار سانتريفيوژ داريم!
Smugاگر ما آن عقب‌نشينى‌ها را، آن انعطافها را ادامه ميداديم، امروز از پيشرفت هسته‌اى كه هيچ خبرى نبود، به اين نشاط علمى هم كه در چند سال اخير در كشور وجود پيدا كرده - اين حركت علمى، اين جوانها، اين ابتكارات، اختراعات، پيشرفتهاى گوناگون در بخشهاى مختلف - قطعاً لطمه ميخورد؛ چون اولاً نسبت به هر يك از آنها ممكن بود يك بهانه‌اى بياورند؛ ثانياً حركت هسته‌اى و صنعت هسته‌اى، نماد پيشرفت يك كشور است. اين هم يك واقعيت ديگر است.
يك واقعيت ديگر هم اين است كه اگر كشور در مقابل فشارهاى دشمن - از جمله در مقابل همين تحريمها و از اين چيزها - مقاومت مدبرانه بكند، نه فقط اين حربه كُند خواهد شد، بلكه در آينده هم امكان تكرار چنين چيزهائى ديگر وجود نخواهد داشت؛ چون اين يك گذرگاه است، اين يك برهه است؛ كشور از اين برهه عبور خواهد كرد. اين چيزهائى كه الان آنها تهديد ميكنند، تحريم ميكنند، جز آمريكا و جز رژيم صهيونيستى، هيچ كس ذى‌نفع از اين تحريمها نيست. ديگران را با زور و با فشار و با رودربايستى و با اين چيزها وارد ميدان كردند. خب، پيداست كه زور و فشار و رودربايستى نميتواند خيلى ادامه پيدا كند - يك مدتى است - شاهدش هم اين است كه مجبور شدند بيست تا كشور را از همين تحريمهاى نفتى و امثال اينها استثناء كنند! ديگرانى هم كه استثناء نشدند، خودشان مايل نيستند، و بيش از آنچه كه ما بخواهيم يا همان اندازه كه ما ميخواهيم، آنها دنبال راه‌حل ميگردند. بنابراين بايستى مقاومت كرد. خب، اينها واقعيتهاى ملموس است. اينهائى كه عرض كردم، هيچكدامش تحليل نبود، ذهنى نبود؛ چيزهائى است كه مشاهده ميكنيم.
KHAMENEI.IR
البته در كنار اين واقعيتها، اين واقعيت هم هست كه ما هنوز آن حالت لازمِ متناسب اسلامى را در ميدان كار و اينها در خودمان به وجود نياورديم؛ يك قدرى دچار تنبلى هستيم؛ اين جزو ميراثهاى دوران استبداد و تسلط ديكتاتورى بر كشور است. وقتى در يك كشورى ديكتاتورى بود، مردم تنبل ميشوند؛ استعدادها به ميدان تجربه و عمل وارد نميشوند. اين ميراث دوران استبداد است كه در ما وجود دارد. بايد تنبلى را كنار بگذاريم. آن خطرپذيرى لازم در همه‌ى بخشهاى جامعه نيست. با توكل به خداى متعال، و با تدبير و درايت لازم، بايد خطرپذيرى وجود داشته باشد؛ اين را بايد همه داشته باشيم.

خب، اينكه ما عرض كرديم وضعيت بدر و خيبر، يعنى همين. وضعيت بدر و خيبر يعنى تهديد هست، چالش هست، اما بن‌بست نيست. در بدر امكانات كم بود، اما غلبه حاصل شد. امكانات طرف مقابل، چندين برابر؛ شايد در بعضى بخشها، غيرقابل مقايسه‌ى با امكانات جبهه‌ى اسلام بود. در خيبر سختى وجود داشت؛ رفتند مدتها آنجا ماندند؛ مقاومت دشمن شديد بود؛ اما غلبه پيدا كردند. چالش هست؛ اما در قبال چالش، توان و قدرت و استعداد و ظرفيت هم وجود دارد. اين، معناى وضعيت بدر و خيبر است. اگر اين ظرفيت را به ميدان آورديم، اگر نقاط ضعف را كم كرديم، پيشرفت خواهيم كرد.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9
لینک مرجع