مقام معظم رهبری
۱۶ اسفند ۱۳۸۸, ۰۷:۳۰ عصر
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۱ شهريور ۱۳۹۱ ۰۱:۳۰ عصر، توسط هُدهُد صبا.)
ارسال: #1
|
|||
|
|||
مقام معظم رهبری
بسم الله الرحمن الرحیم
خواننده با لمس اين زندگي به احساس آرامش وصف ناشدني در مورد آينده كشورش مي رسد. انعكاس اين ناشنيده ها و ناديده ها باعث كدورت خاطر معظم له مي شود و گرنه ايشان بايد تا كنون چندين بار به رسانه هاي همگاني اين اجازه را مي دادند كه سيماي زندگي اش را به تصوير بكشند.صلوات:اللهم صل علی محمد و آل محمد روزنامه کیهان وصیتنامه رهبر معظم انقلاب در سال 1342 را به نقل از دفتر نشر آثار حضرت آیت الله خامنه ای منتشر کرده است. متن این وصیت نامه زیبا، صمیمی و خواندنی به شرح زیر است: ازآنجا که ما در شرایط بحرانی و غیرعادی به سر می بردیم و هر لحظه ممکن بود خطری برای ما پیش بیاید، فردای آن روز نشستم و وصیت نامه خود را نوشتم. تا چند هفته پیش، از این وصیت نامه خبری نداشتم، لیکن آقاسیدجعفر آن را برایم آوردند و گفتند که پسرشان در لابلای کاغذهای قدیمی پیدا کرده است. این اصل وصیت نامه است که در بالای آن نوشته ام: «وصیت نامه سیدعلی خامنه ای مرقومه لیله یکشنبه 27شوال 1382» (فروردین 1342 شمسی) یعنی فردا شب حادثه مدرسه فیضیه نوشته ام. متن وصیت نامه این است: بسم الله الرحمن الرحیم «عبدالله علی بن جوادالحسینی الخامنه ای غفرالله لهما یشهد ان لااله الاالله وحده لا شریک له و ان محمداً صلی الله علیه و آله عبده و رسوله و خاتم الانبیاء و ان ابن عمه علی بن ابیطالب علیه السلام وصیه سیدالاوصیاء و ان الاحد عشر من اولاده المعصومین صلوت الله علیهم الحسن و الحسین و علی و محمد و جعفر و موسی و علی و محمدو علی و الحسن و الحجه اوصیائه و خلفائه و امناءالله علی خلقه و ان الموت حق و المعاد حق و الصراط حق و الجنه و النار حق و ان کل ما جاء به النبی صلی الله علیه و آله حق. اللهم هذا ایمانی و هو ودیعتی عندک اسئلک ان تردها الی و تلقیها ایای یوم حاجتی الیها بفضلک و کرمک. مهم ترین وصیت من آن است که دوستان و عزیزان و سروران من، کسانی که بهترین ساعات زندگی من با آنان و یاد آنان سپری شده است، مرا ببخشند و بحل کنند و این وظیفه را به عهده بگیرند که مرا از زیر بار حقوق الناس رها و آزاد نمایند. ممکن است خود من نتوانم از همه کسانی که ذکر سوءشان بر زبانم رفته و یا بدگوئیشان را از کسی شنیده ام، حلیت بطلبم. این کار مهم و ضروری را باید دوستان و رفقای من برای من انجام دهند. دارایی مالی من در کم هیچ است، ولی کفاف قرض های مرا می دهد. تفصیل قروض خود را در صفحه جداگانه یادداشت می کنم که از فروش کتب مختصر و ناچیز من ادا شود. هر کسی هم که مدعی طلبی از من شود، هر چند اسمش در آن صفحه نباشد، قبول کنند و ادا نمایند،... پنج شش سال نماز هر چه زودتر ادا و مرا از رنج این دین الهی راحت کنند (البته یقیناً آن قدر مقروض نبودم، ولی احتیاط کردم. (مبلغی به عنوان رد مظالم بابت قروض جزئی از یاد رفته به فقرا بدهند. از همه اعلام و مراجع و طلاب و دوست و آشناها و اقوام و منسوبین من استحلال شود. (چون آن روزها نق و نوق علیه آقایان در جلسات زیاد بود که چرا فلانی اقدام نکرده، فلانی چرا این حرف را زده و این مطلب را گفته است، لذا خواستم از آقایان اعلام و مراجع حلیت طلب کنند.) و گمان می کنم بهترین راه این کار آن است که عین وصیت نامه مرا در مجلسی عمومی که آشنایان من باشند، قرائت کنند. پدر و مادرم که در مرگ من از همه بیشتر عزادار هستند، به مفاد حدیث شریف اذا بکیت علی شیء فابک علی الحسین، به یاد مصائب اجدادمان از من فراموش نخواهند کرد ان شاءالله تعالی. گویا دیگر کاری ندارم. اللهم اجعل الموت اول راحتی و آخر مصیبتی و اغفرلی و ارحمنی بمحمد و آله الاطهار. العبد علی الحسینی الخامنه ای (حالا صورت قرض هایم را که در صفحه جداگانه ای نوشته ام برایتان می خوانم): حدود 100تومان، مقدس زاده بزاز (مشهد) کمتر از 30تومان، خیاط گنگ (مشهد) 2یا 3تومان، عرب خیاط(قم) مطابق دفتر دین، آقا شیخ حسن بقال کوچه حجتیه (قم) چون مرتب با او سر و کار داشتیم و نمی دانستیم چقدر به او بدهکاریم (گویا چند تومانی آقای شیخ حسن صانعی (قم) 32تومان تقریباً حاج شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی (قم) (بیشترین پولی را که من آن زمان مقروض بودم، به آقای هاشمی بود. چون وضعش نسبتاً خوب بود، از او قرض می کردیم.) مطابق دفتر دین، آقای مروارید کتاب فروش (قم) مطابق دفتر دین، آقای مصطفوی کتاب فروش (قم) 10 تومان آقای علی حجتی کرمانی شاید 5تومان، محمد آقانانوا نزدیک منزل (مشهد) ما جز محبت مادری ز زهرا ندیده ایم ***** ما ها لباس عیدمان را محرم خریده ایم تاخواست قلم ،نقطه ضعفش بنگارد*****بیچاره ندانست علی نقطه ندارد
|
|||
|
۱۶ اسفند ۱۳۸۸, ۰۹:۰۷ عصر
ارسال: #2
|
|||
|
|||
RE: وصیت نامه مقام معظم رهبری
رهبرم، مظلوميت تو ما را به ياد مظلوميت مولا علي(ع) مي اندازد اگر منافقان امت قلب تو را جريحه دار كرده ودل تو را خون كرده اند ، خوارج هم قلب اميرالمؤ منين (ع) را خون كرده بودند. مگر نه اين است كه آنها هم قبلا از اصحاب نزديك پيامبر (ص) بودند و ولايت علي(ع) غربالشان كرد؟إ و مگر نه اين است كه منافق صفتان انقلاب ، بازماندگان اهالي كوفه و وارثان همان خوارجند كه با ولايت تو غربال مي شوند. اما مظلوميت علي(ع) از مظلوميت تو بيشتر بود چرا كه يارانش انگشت شمار بودند ولي تو بسيجي ها را داري. بسيجي هايي كه امام را تنها نگذاشتند تو را هم تنها نمي گذارند. دوستانت را دوست مي داريم و دشمنانت را دشمن.
رهبرم تو تنها نيستي ، تو رهبر قبيلة عشقي ؛ آنان كه خون مسلماني در رگ هايشان جوششي دارد ، عشق به ولايت هم در دلهايشان موج ميزند . تو رهبر بسيجي هايي ، تو رهبر همة مسلماناني ، تو رهبر همة عاشقان عدالتي . تو رهبر محرومان و مستضعفيني . تو رهبر همة كساني هستي كه چشم انتظار ظهور مهدي اند . شيفتگان عدالت و زهد علي (ع ) چون در دوران آن حضرت نبوده اند با پيروي از تو و دفاع از ولايت تو وفاداري خود را به او اثبات مي كنند و قلب خود را با سخنان علي گونة تو تسكين مي دهند و عاشقان امام زمان (عج ) گوش به فرمان تو براي اجراي فرامين آن امام موعود تمرين اطاعت مي كنند و اگر چه سعادت حضور در دولت كريمة آن حضرت را نيافته اند ولي دلخوشند كه در تحت ولايت اميري صالح از ياوران او روزگار را سپري مي كنند . عكس تو بر ديوار هاي بلند قلوب مسلمانان نقش بسته است و اين عزتي خداوندي است كه به آن رهبر فرزانه عطا شده و ليكن اهل نفاق آن را نمي فهمند : وَ لِلّهِ الْعِزّهُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لكِنَّ الْمُنافِقينَ لا يَعْلَمُون (قرآن كريم ) رهبرم ! سربازان و جان بر كفان تو يكي دو تا نيستند ، ما دهها و صدها نفر نيستيم ، ما دهها هزار و صدها هزار نفر نيستيم ، ما ميليونها نفريم . ما دهها و صدها ميليون نفريم كه در ايران و در سرتاسر جهان گوش به فرمان تو هستيم ، ما همة آزادگان جهانيم ! آقاجان بدانید و بدانند که لبخند رضایت شما را با هیچ چیز عوض نخواهیم کرد |
|||
|
۶ خرداد ۱۳۸۹, ۰۳:۰۲ عصر
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۶ خرداد ۱۳۸۹ ۰۳:۱۱ عصر، توسط کبوتر حرم.)
ارسال: #3
|
|||
|
|||
خاطرات مقام معظم رهبری
آيا ميتوانم اين دستمال متبرك را براي خود بردارم؟ حجتالاسلام حقاني نقل ميكند: هنگام غبارروبي مرقد مطهر حضرت امام رضا (ع) خدام حرم دستمالهاي سفيد آغشته به گلاب ناب را براي غبارروبي به افراد ميدهند. مقام معظم رهبري پس از مقداري غبارروبي، دستمال را به سر و صورت خود ميكشند. ايشان در يكي از غبارروبيها به آقاي واعظ طبسي (توليت آستان قدس رضوي) فرمودند: آيا ميتوانم اين دستمال متبرك را براي خود بردارم؟ مقام معظم رهبري، توليت آستان قدس رضوي را به آقاي واعظ طبسي سپرده بودند، ولي با اين حال، براي برداشتن پارچه متبرك به غبار ضريح امام رضا (ع) از او اجازه ميگيرند. احترام مقام معظم رهبري به قانون براي همه ما درس است. ايشان پس از كسب اجازه از آقاي واعظ طبسي در حالي كه چشمهايشان پر از اشك بود و به راز و نياز مشغول بودند، با دقت، دستمال را تا كردند و در جيب خود گذاشتند. براي ما خيلي زيبا بود كه آقا در آن حال، اين همه توجه دارند كه دستمال متبرك را تا كنند و با نظم كامل در جيب خود قرار دهند. آقاجان بدانید و بدانند که لبخند رضایت شما را با هیچ چیز عوض نخواهیم کرد |
|||
|
۸ خرداد ۱۳۸۹, ۰۶:۲۵ عصر
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۰ شهريور ۱۳۹۱ ۰۶:۵۰ عصر، توسط safirashgh.)
ارسال: #4
|
|||
|
|||
RE: خاطرات مقام معظم رهبری
پس بقيه چي؟
زماني كه ضريح مطهر حضرت امام رضا (ع) در حال تعويض بود، در خدمت مقام معظم رهبري به پابوسي امام هشتم (ع) مشرف شديم. مقام معظم رهبري براي زيارت در كنار مرقد آن امام (ع)، مشغول راز و نياز بودند، چون ضريح را برداشته بودند حضور در كنار قبر رنگ و بوي ديگري داشت. بعد از پايان راز و نياز حضرت آيتالله خامنهاي، آقاي واعظ طبسي به ايشان عرض كردند: آقا زاده هم بيايند نزديكتر تا از نزديك امام را زيارت كنند. معظمله فرمودند: پس بقيه چي؟ اين دقت را همواره حضرت آقا دارند. ايشان امتياز ويژه و خاصي را براي فرزندانشان قايل نيستند. در آن روز هم فرمودند: اگر بقيه افراد ميتوانند از نزديك قبر امام هشتم (ع) را زيارت كنند، فرزندان هم بيايند. پس از بيان آقا همه توفيق حضور يافتند. آقاجان بدانید و بدانند که لبخند رضایت شما را با هیچ چیز عوض نخواهیم کرد |
|||
|
۱۰ خرداد ۱۳۸۹, ۰۸:۴۶ عصر
ارسال: #5
|
|||
|
|||
RE: خاطرات مقام معظم رهبری
حجتالاسلام سيدعلي اكبري:
«ما زماني خدمت ايشان رفتيم و از آقا درخواست نموديم تا اجازه بفرمايند از داخل منزلشان و وضيعت زندگيشان فيلمبرداري کنيم، تا مردم وضيعت زندگي رهبر خود را ببينند و بفهمند که ايشان چگونه زندگي ميکنند. آقا فرمودند: اگر شما بخواهيد زندگي مرا نشان بدهيد ميترسم خيليها باور نکنند.» سردار سرلشکر سيدرحيم صفوی: «روزي که در منزل مقام رهبري، در خدمت ايشان بودم، بحث قدري به طول انجاميد و نزديک مغرب شد. پس از نماز، معظمله با مهرباني به من فرمودند:آقا رحيم! شام را مهمان ما باشيد. بنده در عين حال که اين را توفيقي ميدانستم، خدمتشان عرض کردم:اسباب زحمت مي شود. مقام معظم رهبري فرمودند:نه، بمانيد؛ هرچه هست با هم ميخوريم. وقتيکه سفره را گشودند و شام را آوردند، ديدم شام چيزي جز املت ساده نيست.» آقاجان بدانید و بدانند که لبخند رضایت شما را با هیچ چیز عوض نخواهیم کرد |
|||
|
۱۲ خرداد ۱۳۸۹, ۱۰:۴۵ عصر
ارسال: #6
|
|||
|
|||
RE: خاطرات مقام معظم رهبری
حجتالاسلام و المسلمين محمدي گلپايگاني:
«با اينکه مقام معظم رهبري ميتوانند از همهي امکانات مادي بهرهمند شوند، سطح زندگي خصوصي ايشان از سطح زندگي يک شهروند معمولي پايينتر است. معظملَه علاوه بر اين که از يک زندگي معمولي سطح پايين بهره ميبرند، دائماً به مسوولان سفارش مي کنند:مواظب زندگي خود باشيد. اسراف نکنيد. آيتالله خامنهاي معتقدند که مردم را بايد عملاً به ساده زيستي دعوت نمود. خودشان در صف مقدم اين دعوت هستند. ايشان در مناسبتهاي خاصي که برنامه خواندن صيغهي عقد دارند، قبل از اجراي عقد، حدود يک ربع، عروس و داماد و خانوادههاي آنها را به رعايت صرفهجويي دعوت مينمايند و ميفرمايند:خرجهاي گزاف نداشته باشيد؛ تشريفات و ريخت و پاش نداشته باشيد. خود آقا هم در زندگي خصوصيشان، دقيقاً همين طور عمل ميکنند. معظمله نه حقوق از جايي دريافت ميکنند و نه از وجوهاتي که از اطراف و اکناف خدمت ايشان ميآيد، براي زندگي شخصي خود استفاده ميکنند. زندگي ايشان از طريق هدايا و نذوراتي است که علاقهمندان و ارادتمندان معظم لَه تقديم ميکنند. فرزندان آقا هم همين طور زندگي ميکنند و همين سادگي و ساده زيستي را دارند.» آقاجان بدانید و بدانند که لبخند رضایت شما را با هیچ چیز عوض نخواهیم کرد |
|||
|
۱۳ خرداد ۱۳۸۹, ۰۲:۲۸ عصر
ارسال: #7
|
|||
|
|||
RE: خاطرات مقام معظم رهبری
سلام.
آقای پناهیان به نقل ار یکی از نزدیکان آقا می گفت: یکی از پسران آقا خامنه ای می خواست یک خانه در قم اجاره کنن ،آقا بهشون فرمودن که خانه ات را انتخاب کن ولی در آخر من باید ببنیم ،می گفت یک خانه کاملا معمولی انتخاب کردن ولی وقتی آقا اومد ببینه گفت این خانه نه ،یکم کمتر از این. خود آقا نظارت مستقیم بر فرزندانشون دارن. ما جز محبت مادری ز زهرا ندیده ایم ***** ما ها لباس عیدمان را محرم خریده ایم تاخواست قلم ،نقطه ضعفش بنگارد*****بیچاره ندانست علی نقطه ندارد
|
|||
|
۱۵ خرداد ۱۳۸۹, ۰۶:۰۸ عصر
ارسال: #8
|
|||
|
|||
RE: خاطرات مقام معظم رهبری
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام دوستان . مطلب زیاد است اما ارزش وقت گذاشتن و خوانشش را دارد ... روایت امامجمعهموقت مشهد از ویژگیهای شخصیتی رهبر انقلاب "مقتدر مظلوم" توصیفی است که با دوران امیرالمومنین(ع) مطابقت داده می شود. توصیفی که شاید طی ماههای اخیر نیز رواج پیدا کرد و خواه نا خواه از ناگفته ماندن بسیاری از واقعیت ها حکایت داشت. آنچه در پی می آید خاطرات حجتالاسلام و المسلمین محمدباقر فرزانه رئیس دانشگاه علوم اسلامی رضوی و امام جمعه موقت مشهد مقدس است از رهبر انقلاب. او از ابعاد شخصیتی ایشان می گوید و از سرکشی های ایشان در مشهد و بم به مردم: 1. خودساختگی در فضل ایشان، همین بس كه در حوزهی علمیه مشهد، كسی نمیتوانست در فضل ایشان به معنای متعارف تردید كند. خودساخته بودن رهبر معظم انقلاب هم در لحظهلحظه رفتار و عملشان مشاهده میشد. در برنامهای هم كه ایشان برای طلبهها تنظیم كرده بودند این بود كه طلبهها اول نزد استادی بروند و آموزش اخلاقی ببینند. ایشان برای هر امری، دلیلی داشتند و نسبت به آموزش اخلاقی میگفتند: "همه شما بچه روستا هستید. بچههای روستا ضمن اینكه از استعداد و سلامت و اعصاب آرام و خوبی برخوردار هستند، كولهباری از محرومیت به همراه دارند. وقتی چنین افرادی به حوزه وارد میشوند، اگر تحصیل كنند و به لحاظ علمی به مقامی برسند و قدرتی پیدا كنند اگر آموزش اخلاقی ندیده و خود را نساخته باشند، آن محرومیتها به عقده تبدیل میشود. تنها چیزی كه میتواند آن محرومیتها را تبدیل به عقده نكند، آموزشهای اخلاقی است. كسی كه این عقدهها در درونش حل نشود، وقتی به جایگاه و قدرتی برسد، شروع به عقدهگشایی خواهد كرد." منشأ بعضی از رفتارها در گروهی از افراد بعد از انقلاب همین مسأله بوده است. پس طلبه باید در تمام شرایط، بر خودش مسلط باشد و در فراز و نشیبهای زندگی تمرین تسلط بر خود داشته باشد؛ وگرنه روزی چراغ قرمزش روشن خواهد شد. 2. توان سیاسی و دشمنشناسی آگاهی و درك و فهم سیاسی ایشان در حدی بود كه همه به درك بالای ایشان از مسائل معترف بودند. دشمنشناسی دقیق ایشان بسیار مورد توجه بود. دشمنشناسی یك هنر است و كسی به طور طبیعی دشمنشناس نخواهد شد. حتی اگر كسی دروس حوزه را تا حد اعلا تحصیل كند، لزوماً دشمنشناس نیست. دشمنشناسی، احتیاج به آگاهی و تیزهوشی نسبت به مسائل پیرامون دارد. سال 49 رهبر معظم انقلاب در منزل شهید موسوی قوچانی، برای جمع محدودی، بحثی داشتند. بعد از اتمام جلسه من به اتفاق ایشان بیرون آمدم؛ ایشان به من فرمودند: "سازمانی كشف شده است به نام مجاهدین خلق؛ از الآن بدانید كه این افراد در اسلامشناسی و در معرفت دینی، مشكل دارند و در آینده نیز به خاطر همین مسأله با مشكلات عمدهای مواجه خواهند شد." آن زمان كه هنوز كمتر كسی از وجود چنین سازمانی اطلاع داشت، رهبر معظم انقلاب با آگاهی كامل، دورنمای فعالیتهای آنها را میدانستند. گروههای سیاسی كه در ایران فعالیت میكنند، همهی آنها دارای شجرهنامهی كاملی نزد رهبر معظم انقلاب هستند. یعنی اگر كسی بخواهد كاملترین قضاوت یا معرفت را نسبت به هر یك از گروههای سیاسی امروز و دیروز ایران داشته باشد، كسی جز رهبر معظم انقلاب نیست كه میتواند بهترین تفسیر را از عملكرد و شاكلهی آنها داشته باشند. اگر انسان بینش سیاسی قوی نداشته باشد، دشمنشناس هم نخواهد بود و كسی كه دشمنشناس نباشد خیلی زود فریب میخورد. نمونهی آن هم در تاریخ موجود است. در طول تاریخ علمای بزرگی فریب نیروهای ستمگر و سیاستباز و قلاّبی همدورهشان را خوردند. با همهی تقوی و دانش و معرفتشان، چون دشمنشناس نبودند فریب خوردند. بنابراین باید متوجه بود كه هرچه از عمر انقلاب بگذرد، مسألهی دشمنشناسی، حساستر و مهمتر خواهد شد. طلبه باید هنر دشمنشناسی را در خود تقویت كند. انسانی كه دشمنشناس نیست، در حد قدرتی كه داراست، میتواند به آسانی ملت را در تور دشمن بیندازد؛ بدون اینكه خودش متوجه باشد و چنین قصدی داشته باشد. آمریكا نسبت به امام و شهید بهشتی نظر خاصی داشت. بعد از تسخیر لانهی جاسوسی در ایران، كنگرهی آمریكا كارتر را احضار كرد و برخورد شدیدی با او نمود و گفت: ایرانی كه دهههای متوالی در اختیار ما بوده، چگونه ما را شكست داد و تحقیر نمود؟ كارتر در جواب میگوید: اگر در ایران سهچیز نبود، من انقلاب ایران را شكست میدادم: اول: شخص امام خمینی؛ چون من نمیتوانم فكر ایشان را بخوانم و پیشبینی كنم برای فردا چه تصمیمی دارد. برای همین من همیشه باید در حالت دفاع باشم و هرگز نتوانستم در حال هجوم باشم. دوم: حزب جمهوری اسلامی؛ چون تا تصمیم بگیرد، مردم به خیابانها میآیند. سوم: آقای بهشتی؛ چون این فرد را نتوانستم به هیچ شیوهای فریب دهم. نه اهل معامله بود، نه اهل ترس بود و نه فریب میخورد. از نظر كارتر، اینها عوامل شكست آمریكا از انقلاب اسلامی ایران بود كه منشاء همهی این موفقیتها هم هنر دشمنشناسی است. اصرار ما بر بالا رفتن آگاهی سیاسی طلبه، به این معنا نیست كه ما از طلبه بخواهیم سیاستباز باشد، مطالعه نكند و یا درس نخواند. بلكه منظورمان هوشیاری و آگاهی طلبه از مسائل سیاسی است. چون اگر اینگونه نباشد، فریب خواهد خورد. اگر آگاهی سیاسی بالا نباشد، نمیتوانیم مردم را هدایت كنیم و به آنجایی كه باید، برسانیم. رهبر معظم انقلاب دارای این اوصاف بوده و هستند. به همین خاطر است كه آمریكا را به لحاظ سیاسی در موضع دفاع نگاه داشتهاند، نه در موضع هجوم. اگر ما در موضع دفاع بودیم، آمریكا با ما رفتار دیگری داشت. اما آمریكا مرتب در حال دفاع است و این مستقیماً مرتبط با شخص رهبر معظم انقلاب و نشأت گرفته از همان قدرت درك سیاسی و دشمنشناسی است. 3. احترام فوقالعاده به مردم از دیگر خصوصیات مهم رهبر معظم انقلاب، نگاه و برداشت ایشان از مردم بود. آقا نسبت به مردم نگاه دیگری داشتند. برای همین ایشان نیروی اصلی در روند انقلاب و پیروزی آن را مردم میبینند. ایشان همیشه به مردم احترام فوقالعاده میگذاشتند و طوری رفتار میكردند كه مردم جذب شوند، فرار نكنند، زده نشوند و... ایشان همیشه میگفتند به مقدسات مردم، اهانت نكنید. مردم بعضی چیزها را چه به درست و چه به غلط مقدس میپندارند. كسی حق اهانت به آن مقدسات را ندارد، بلكه اگر میخواهند كاری انجام دهند باید فكر آنها را روشن نمایید و به آنها بفهمانید كه آنچه مقدس میشمارید، مقدس نیست. باید مقدسات را با خصوصیات و ویژگیهایش به مردم شناساند، نه اینكه با مقدسات مردم مبارزه كرد. به همین دلیل آیتالله خامنهای بسیار به مردم كمك میكردند. به عنوان نمونه در سیل قوچان، زلزلهی طبس و زلزلهی كاخك گناباد، ایشان نسبت به كمكرسانی به مردم بسیار حساس بودند. با اینكه در تبعید به سر میبردند ولی دائماً در فكر مردم بودند. وقتی ایشان در "چابهار" تبعید بودند، ما به اتفاق چند نفر از علما خدمت ایشان رسیدیم. بعد از مدتی صحبت و گفتوگو، ایشان فرمودند: "یك مسألهای هست. اینكه من خیلی دوست دارم به مردم محروم این منطقه كمك كنم؛ اما پولی ندارم." ما هم پول جمع كردیم و خدمت ایشان فرستادیم و ایشان نیازهای مردم را تأمین میكردند. به تدریج مردم به ایشان گرایش پیدا نمودند. در همین حال سِیلی آمد و مردم خیلی صدمه دیدند. ایشان بلافاصله، یك ستاد كمكرسانی تشكیل دادند. همه نیروهایی كه آقا را میشناختند و یا با ایشان مرتبط بودند، كمكها را آوردند و در ستاد كمكرسانی ایشان متمركز كردند. دستگاه شاه، یك مرتبه دید كه هیچكاره است و كسی به آنها مراجعه نمیكند. ادارات خلوت شد و هر كسی هر كاری داشت، به ستاد مراجعه میكرد. كار دولت مختل شده بود. بعد این ماجرا ایشان را به مكانی دیگر تبعید كردند؛ چون مردم را به طرف خودشان جذب كرده بودند. ایشان الآن هم همین حالت را دارند. آقا مسؤولی است كه در عین رهبری، بیشترین ارتباط را نسبت به هر كسی كه فكر میكنید، با مردم دارد. گاهی به مشهد كه میآیند، با یك وانت به محلههای فقیر مشهد میروند و وارد خانهی آنها میشوند و از نزدیك با مردم صحبت میكنند. در مسئلهی زلزلهی بم، ایشان به صورت ناشناس وارد منطقه شدند. حتی استاندار هم خبردار نشد. ایشان معتقد هستند كه روحانی، برای رسالت خود در ارتباط با مردم مَثلش، مثل ماهی است و دریا. ماهی در دریا تولید میشود، در دریا رشد میكند و در دریا هم به كمال میرسد. روحانی از مردم تولید میشود، در میان مردم رشد میكند و در میان آنها هم به كمال میرسد. ایشان به مسؤولان میگویند: "مردم را كم نبینید؛ مردم را كم نگیرید. اصلاً ارتباط با مردم عادی باید جزء برنامه زندگیتان باشد." موضوع كار ما مردم هستند. مگر ما غیر از مردم كار دیگری هم داریم؟ موضوع كار ما همان موضوع قرآن است. موضوع قرآن هم مردم است، "ناس" است، "انسان" است. 4. دریافتی متعالی از اسلام از خصوصیات دیگر ایشان، برداشت و تفسیر عالی از اسلام بود. به این معنا كه دین را به گونهای جامع تفسیر میكردند كه جز در قالب یك نظام اجتماعی و حكومتی شكل پیدا نمیكرد. اگر بگوییم كه اسلام چیزی است در كنار زندگی، یك مسأله است و اگر بخواهیم بگوییم اسلام راهی است برای زندگی، مسأله دیگری است. اگر بگوییم اسلام چیزی است در كنار زندگی، نیاز به حكومت اسلامی نداریم. چون در هر حكومتی میتوانیم دیندار زندگی كنیم؛ چه در آمریكا باشیم، چه در آلمان و چه در هر جای دیگری. اما اگر بگوییم دین راهی است برای زندگی، جز در یك حكومت اسلامی نمیشود زندگی كرد. جز با یك حكومت اسلامی نمیشود مسلمان زندگی كرد. دین راه زندگی است، یعنی همهی كارهای من، همهی فعالیتها و تلاشهای من، باید در یك راه باشد كه آن راه دین است. این بینش از اسلام میگوید كه دین باید حكومت داشته باشد. دین بدون حكومت نمیتواند دین باشد. اما اگر دین را اینگونه تعریف كنیم كه عبارت است از یك سلسله عقاید مخصوص در ذهن و یك سلسله مسائل اخلاقی و احكام مشخص، در هر جایی میتوانیم دیندار زندگی كنیم. در آمریكا میتوانیم معتقد به امامت علیبنابیطالب باشیم و توحید و معاد و قیامت را قبول داشته باشیم. اینگونه مسلمان بودن، فقط در زندگی شخصی و فردی نمود دارد و تأثیرگذار است. اما كدام پیامبر و یا امام، دین را اینگونه تعریف كرده است؟! بلكه دین رابطهی انسان را با انسانهای دیگر تعیین میكند؛ وظیفهی انسان را نسبت به سایر انسانها مشخص میسازد. رابطهی انسان را با طبیعت و جهان مادی معین میكند. اگر دین اینگونه بود، دیگر نمیشود خارج از دین زندگی كرد. پس اگر قرار باشد دین در همهی كارها نمود داشته باشد، جز در یك نظام اجتماعی و حكومتی، نمیشود این كار را انجام داد. دین راه زندگی است، نه چیز دیگری در كنار زندگی. آنچه با پذیرفتن اصلِ "دین، راه زندگی است" مشخص میشود، تسلط كامل طلبه بر علوم حوزوی و آگاهی كامل از جهانی است كه در آن زندگی میكند. به عبارتی سادهتر، اسلام را جز در قالب یك نظام اجتماعی و حكومتی نمیتوان تعریف كرد. جز در این قالب، قابل تعریف نیست. 5. جذب همهی اقشار جامعه آیتالله خامنهای با داشتن خصوصیات چهارگانهای كه گفته شد، محور همهی كسانی شدند كه میخواستند دین را بشناسند و اهل سیاست بودند؛ اهل دین و دیانت. ایشان مجموعهای را جذب كرده بودند كه در آن، هم سیاسی دیده میشد، هم مبارز، هم انسانی كه طالب است اسلام را بشناسد و هم متدین بازاری و هم جوان دانشگاهی علاقمند به شناخت دین. همهی این افراد در آن مجموعه حاضر میشدند و استفاده میكردند. درس تفسیر ایشان در تاریخ مشهد بینظیر بود. جلسهی تفسیر ایشان از 6 نفر شروع شد و روزی كه تعطیل كردند، هفتصد هشتصد نفر طلبهی جوان، دانشجو و قشر عظیمی پای درس تفسیر بودند. ایشان در جذب افراد، جامعیت جالبی داشتند. از همهی گروهها و اقشار پیرامون ایشان جمع میشدند. ایشان محور مبارزه و تغذیهی اندیشهی مبارزاتی اسلام در مشهد بودند. رهبر معظم انقلاب همیشه سعی میكردند در متن مردم متدین باشند. برای همین مسجد را به عنوان یك مركز ارتباطی با مردم، نماز جماعت خواندن، درس اخلاق و تفسیر گفتن، برمیگزیدند. چون مسجد بهترین مكان است برای اجتماع افراد متدینان. مركز طبیعی ارتباط روحانی با مردم همین مساجد است. 6. گزینش و پرورش طلاب مستعد از خصوصیات ممتاز دیگر ایشان، انتخاب و گزینش طلبههای مستعد و سالم و پرورش آنها در جلسات خصوصی بود. ایشان معتقد بودند جلسات خصوصی كه افراد كمتری حضور دارند، بهترین مكان برای ساختن و تربیت نیروهای توانمند، كارآمد و مؤثری است كه در آینده بشود از آنها استفاده نمود. افرادی كه در این گروهها و جلسات خصوصی پرورش مییافتند، دارای خصوصیات و حالات ویژهای بودند. از جمله اینكه نسبت به هر مسألهای، احساس مسؤولیت عمیقی پیدا میكردند و انسانی كه احساس مسؤولیت كند، دیگر در مورد مسائلی كه در اطرافش میگذرد، بیتوجه نیست. بسم الله الرحمن الرحیم حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی. |
|||
|
۱۶ خرداد ۱۳۸۹, ۰۹:۳۰ صبح
ارسال: #9
|
|||
|
|||
RE: خاطرات مقام معظم رهبری
عده ای اطراف مرا گرفتند تا در مقابل ایشان بایستم؛ توی دهن آنها زدم...
پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، به مناسبت فرارسیدن ایام ارتحال یادگار حضرت امام (ره) با انتشار خاطرات منتشر نشده محمد نبی حبیبی دبیر کل موتلفه از مرحوم سید احمد خمینی، از نحوه تعامل و برخورد آن مرحوم با فتنه گرانی که سعی در القا اختلاف بین ایشان و رهبر معظم انقلاب داشته اند پرداخته است. به گزارش رجانیوز، یادگار حضرت امام در این سخنان با اشاره به توطئه برخی اطرافیان به برخود قاطع خود با ایشان اشاره کرده و از نحوه مدیریت کشور توسط مقام معظم رهبری ابراز شادمانی نموده است. این در حالی است که در ماه های اخیر و پس از انتخابات، جریان فتنه با هدف سو استفاده از بیت حضرت امام برنامه های متعددی را تدارک دیده بود. هر چند برخی مواضع و اقدامات سید حسن خمینی نیز در این میان با انتقاداتی از سوی یاران انقلاب روبرو بوده است، اما به نظر می رسد بازخوانی این خاطرات راهگشای مواضع آینده سیاسی باشد: توی دهن آنها زدم در بهمن سال 1369 - حدود نوزده ماه پس از رحلت حضرت امام- به اتفاق جناب آقای حاج محسن رفیقدوست با مرحوم حجتالاسلام و المسلمین حاج احمد خمینی(رحمةاللهعلیه) ملاقات خصوصی داشتیم. در این ملاقات، اینجانب به ایشان عرض كردم كه شما چند روز پیش جملهای فرمودید و رسانهها هم پخش كردند كه به سهم خودم لازم میدانم از جنابعالی تقدیر و تشكر كنم. ایشان پرسیدند كدام جمله؟ عرض كردم جملهی شما این بود كه "هركس بگوید كه اطاعت از امام غیر از اطاعت از حضرت آیتالله خامنهای است، در خط آمریكاست." حاج احمد آقا فرمودند: "آقای حبیبی! من این جمله را با اعتقاد كامل به آن، بیان كردم و جداً معتقدم، هركس این تفاوت را قائل باشد، بخواهد یا نخواهد در خط آمریكا است." و اضافه نمودند: "یكی از موارد شگفتی من این است كه حضرت آیتالله خامنهای در این حدود نوزده ماه، چگونه توانستهاند تعادل و توازن در كشور را مدیریت كنند؟ چون عوامل مهمی برای برهم زدن این تعادل و توازن و ایجاد بحران وجود دارد." حاج احمد آقا در ادامه گفتند: "آنهایی [تعبیری به كار بردند] كه میگویند آیتالله خامنهای نه! پس میگویند چه كسی؟ مثلاً میگویند فلانی! او خانهی خودش را هم نمیتواند اداره كند." [البته مرحوم حاج احمد آقا اسم بردند] ایشان اضافه كردند: "عدهای خاص بعد از رحلت حضرت امام(ره) و انتخاب حضرت آیتالله خامنهای بهعنوان رهبر انقلاب، آمدند اطراف مرا گرفتند كه شاید به زعم خویش مرا در مقابل ایشان بتراشند. من متوجه این توطئه بودم و توی دهن آنها زدم و معتقدم كسی كه میتواند بعد از رحلت حضرت امام(ره) بار این مسؤولیت را به خوبی به دوش بكشد، حضرت آیتالله خامنهای هستند." خودِ شما! اینجانب به مرحوم حاج احمد آقا عرض كردم كه آیتالله هاشمی رفسنجانی در اولین خطبهی نماز جمعهی بعد از رحلت حضرت امام(ره)، اشاره به گفتوگوی امام(ره) با شما داشتند كه هنگام پخش تصویر ملاقات حضرت آیتالله خامنهای (رئیس محترم جمهوری وقت) با رئیسجمهوری كره شمالی از سیمای جمهوری اسلامی صورت گرفت. حضرت امام(ره) به شما (حاج احمد آقا) فرموده بودند كه این آقا (حضرت آیتالله خامنهای) شایستگی رهبری را دارا هستند. اما سؤال اینجانب از جنابعالی این است كه شما خاطرهی دیگری كه حضرت امام(ره) اشارهی صریح به شایستگی حضرت آیتالله خامنهای بعد از خودشان داشته باشند، دارید؟ ایشان پاسخ مثبت دادند و چنین بیان نمودند: "در سال 1365 در روزی كه سران قوای سهگانهی كشور به اتفاق نخستوزیر در یكی از اتاقهای بیت حضرت امام در جماران، با حضور اینجانب جلسه داشتند. آیتالله منتظری هم تقریباً همزمان با حضرت امام(ره) ملاقات داشتند. در مقطعی از جلسهی سران سه قوه، امام(ره) وارد اتاق شدند، درحالیكه از ملاقات آیتالله منتظری عصبانی بودند. بدون مقدمه گفتند كه "من از اول هم با رهبری آقای منتظری بعد از خودم مخالف بودم، ولی مجلس خبرگان كاری كرده بود و من هم مصلحت را در سكوت دیدم. اما حالا در جمع شما میگویم كه با رهبری آقای منتظری مخالفم." با این مطلبی كه فرمودند، سكوت سنگینی بر جلسه حاكم شد و پس از این سكوت آیتالله خامنهای سكوت را شكستند و به امام عرض كردند كه احترام ما به آقای منتظری بهخاطر این است كه شاگرد شما بودهاند، سابقه مبارزه دارند و... اما حالا اگر آقای منتظری نه، پس چه كسی؟ امام بدون لحظهای تأمل دستشان را به طرف آیتالله خامنهای نشانه گرفتند و فرمودند: "خود شما، به چه دلیل شما نمیتوانید رهبر انقلاب باشید؟" بعد از این بیان صریح امام، سكوت مجددی بر جلسه حاكم شد و مجدداً آیتالله خامنهای به حضرت امام عرض كردند كه "من یك تقاضا دارم كه حكم بفرمایید تا موضوع مورد بحث امروز جنابعالی را هیچكس از افراد جلسه، حق بیان ندارند و راجع به آقای منتظری هروقت جنابعالی صلاح دانستید، خودتان مطلب را بیان بفرمایید." امام فرمودند: "آقایان حق ندارند در زمان حیات من كه مطلبی را كه امروز بیان كردم در جایی نقل كنند و لازم است این منع را بهعنوان حكم تلقی كنند." بسم الله الرحمن الرحیم حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی. |
|||
|
۱۷ خرداد ۱۳۸۹, ۰۳:۲۱ عصر
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۷ خرداد ۱۳۸۹ ۰۳:۳۳ عصر، توسط safirashgh.)
ارسال: #10
|
|||
|
|||
RE: خاطرات مقام معظم رهبری
فرزندان آقا به چه كاري مشغولند؟
ايشان چهار پسر دارند كه هر چهار نفر، طلبه و معمم هستند و حقيقتاً هم درس ميخوانند. خوب هم درس ميخوانند. من با اينها مأنوسم، اين توفيق را دارم. اُنسي دارم، نشست داريم، گعده داريم، صحبت ميكنيم. يك بار نديدهام كه اينها راجع به پولي، امكاناتي و چيزهاي از اين قبيل صحبت بكنند. گويي افرادي معمولي هستند و پدرشان هم يك فرد معمولي است. اين خيلي ارزش دارد كه امكانات باشد و موقعيت فراهم باشد و هيچ اقبالي به آن نشان داده نشود. اين خيلي ارزشمند است. براي خود حضرت آقا، همه رقم امكانات هست ولي هيچ اقبالي ما نميبينيم. نه خودشان، نه خانوادهشان! آيا هيچگونه نهياي از سوي حضرت آقا براي انجام فعاليتهاي اقتصادي يا مديريتي فرزندان وجود دارد، يا خود بچهها هم در واقع چنين ميلي ندارند؟ قطعاً خود حضرت آقا دوست ندارند كه بستگانشان و مخصوصاً آقازادههاشان در كارهاي اقتصادي باشند، قطعاً اين را آقا نميپسندند. خود اينها هم هيچ رغبتي و هيچ اقبالي ندارند. حالا به هر صورت اين جور تربيت شدهاند كه هيچ اقبالي به اين چيزها ندارند. لذا ميبينيد حتي ضدانقلابترين مجموعهها و گروهها، داخل و خارج، براي هر كس حرفي بزنند البته من آن حرفها را تأييد نميكنم، خيلي از آنها هم شايعات و حرفهاي دروغ است، من نميخواهم آنها را تصديق كنم ولي در مورد حضرت آقا و آقازادهها من نشنيدهام چيزي گفته شود. هيچ كس هم شايد نشنيده باشد. چون ميدانند اگر اين را بگويند، كسي باور نميكند و آن حرفهاي ديگرشان را هم كسي باور نميكند. يعني اين قدر زندگي آقا و زندگي خانواده و فرزندان آقا سادگيشان، بيرغبتيشان و بيتوجهيشان به مسائل دنيايي تقريباً محرز است كه هيچ وقت حتي آن ضدانقلابها، متعرض اين معنا نشدهاند. فرزندانشان بيشتر همين مسائل درس و بحث برايشان مطرح است و نگرانيهايي كه نسبت به مردم و نسبت به زندگي طلاب و نسبت به قضاياي ديگر دارند، همان دغدغههايي است كه خود آقا دارند. اين كه آنها براي خودشان دنبال آيندهاي باشند زندگي، مال، منال، پول، پسانداز اصلاً وجود ندارد. اگر بود، من مطلع ميشدم. چون خيلي با اينها مأنوسم. من چنين چيزي واقعاً در اينها نديدهام. اين را با يك نگراني اظهار كردند و فرمودند من نگرانم كه بر اثر انقلاب و امكانات و موقعيتهايي كه هست و ميشود به يك جاهايي دستاندازي كردآقا مصطفي آقازاده بزرگ آقا همان سال اول ازدواجشان كه طلبه قم بودند الان هم قم هستند خانهاي اجاره كرده بودند و مستأجر بودند - الان هم مستأجرند - ما را يك روز براي ناهار دعوت كردند. ما رفتيم منزل ايشان. يك سال از ازدواج ايشان نگذشته بود، ماههاي اول ازدواج ايشان بود. ما هم يك گلدان معمولي خريديم و رفتيم كه دست خالي نرويم. من واقعاً تعجب كردم كه آيا اين خانه، خانه يك تازهداماد است؟! حالا نه خانه فرزند رهبر انقلاب و مقام اول كشور، حتّي خانه يك تازهداماد هم اين نيست. يعني يك خانه تازهداماد، بالاخره يك زرق و برقي دارد؛ تا مدتها اين زرق و برق خانه تازهداماد و خانه تازه عروس، هست. من توي خانه اينها، واقعاً همان زرق و برق معمولي يك تازهداماد و يك تازه عروس را نديدم. بسيار زندگي معمولي، دوتا فرش ماشيني، آن هم نه سه در چهار چون من دقت داشتم به اين چيزها. دور و بر خودم را نگاه ميكردم. حواسم بود و تا آنجا كه ميتوانستم، رصد ميكردم اوضاع و احوال خانه را. دو تا فرش شش متري انداخته بودند، دور خانه هم موكت بود و دو سه تا پشتي ابري معمولي، نه مبلماني، نه زرق و برقي! زندگي ساده و خوبي در آقازادههاي ايشان سراغ داريم. با توجه به اين كه مقام معظم رهبري هم رهبرند و هم مرجع تقليد، طبعا مسائل مالي زيادي در پيرامون ايشان وجود دارد از جمله وجوهات شرعي. اگر مصاديقي را سراغ داريد كه از حساسيتهاي آقا براي حفظ بيتالمال يا درست هزينه شدن وجوهات حكايت دارند، براي مردم بيان فرماييد. اداره زندگي ايشان عمدتاً يعني آن قدر كه من اطلاع دارم كه تا حدي دقيق است بيشتر از نذوراتي است كه مردم در مورد حضرت آقا انجام ميدهند. نذورات ميآيد. براي امام هم (رضوانالله تعالي عليه) خيلي نذورات ميرفت. براي حضرت آقا هم نذورات زياد ميآيد كه نذر شخصي آقا ميكنند كه آقا، زندگيشان عمدتاً از همين نذورات اداره ميشود و از بيتالمال و از دفتر استفاده نميكنند. از وجوهات كه اصلاً هيچ استفاده نميكنند. عمدتاً همين نذورات است. آقازادههايي كه در دفتر هم كار ميكنند و مسئوليت دارند، حقوقي دريافت نميكنند؟ نه، آقازادهها در دفتر مسئوليتي ندارند. فقط در نشر آثار همكاري دارند والاّ هيچ كدام از آقازادهها مسئوليتي ندارند. جايي هم مشغول نيستند. ممحّض در درس و كار طلبگي هستند. درس ميخوانند و انصافاً هم درسشان خيلي خوب است. خيلي خوب پيشرفت كردهاند. خود آقا مصطفي كه الان سطوح عاليه را در قم تدريس ميكنند. ايشان مكاسب و كفايه در قم تدريس ميكنند. بسم الله الرحمن الرحیم حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی. |
|||
|
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان
1 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا