تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید

نسخه کامل: خاطرات جبهه
شما در حال مشاهده نسخه متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

سردار شهید حاج محمد ابراهیم همت

فرمانده لشکر27محمد رسول الله محل دفن:گلزار شهدای شهرضای اصفهان

جاروب دل

به زحمت جارو را از دستش گرفتم.داشت محوطه را آب وجارو می کرد.

کار هر روز صبحش بود.ناراحت شد وگفت: ((بذار خودم جارو کنم. این جوری بدی های درونم هم جارو می شن.)) یاد گاران/ص27
[attachment=232]
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
زهد و تقوی
همیشه به حال خویش غبطه میخورد و می گفت: وقتی در جبه ها هستیم و می ایستیم مقابل خالق و محبوب خویش و دستمان را به طرف خدا میبریم، انگار وجود باری تعالی را در آن منطقه تجسم میکنیم. اما وقتی وارد شهر میشویم نمازهامان هم شهری میشود. البته نمازهای او چه در شهر و چه در جبهه طولانی و همراه با اشک و حال بود.
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

سردار شهید محمود کاوه

فرمانده لشکر ویژه شهدا محل دفن:بهشت رضا مشهد

قاطعیت در نظم

می گفت جلسه فرمانده ها ساعت 8 یا 9مثلا(یه ساعتی تعیین می کرد.)سر ساعت که می شد ،در را می بست.اگر کسی 10دقیقه

دیر می آمد، راهش نمی داد.

می گفت: ((همان پشت در بایست.)) بعد از جلسه هم با توپ وتشر می رفت سراغش.عصبانی!می گفت: ((وقتی توی جلسه 10دقیقه

دیر میای،لابد توی عملیات هم می خوای بگی ده دقیقه صبر کن برم آماده شم،بعد بیام جنگ!این که نمی شه که.این نیرو ها زیر دستت

امانتند؛می خوای اینجوری نگهشون داری؟!)) یاد گاران/ص32
[attachment=236]
دستت درد نکنه

من زندگی نامه شهید کاوه رو خوندم

شجاعتش تو کردستان

و نفوذش تو دل منافقین

حتی مسئول امور مالی بطوری که کل پول و حساب کتاب منافقین کور دل تو دستش بود

عجب دل بزرگی داشت

یادش گرامی
سلام
قرنطینه
تو منطقه بیماری«گال» افتاده بوده. آنهایی که گرفته بودند را قرنطینه کرده بودند. شب بود. خسته بودم. هوا هم خیلی سرد بود . بچه ها همه توی سنگر خوابیده بودند. جا هم نبود. فکر کردم. رفتم وسطشان دراز کشیدم. بعد شروع کردم به خاراندن خودم. بچه ها همه از ترس رفتند بیرون. من هم تا صبح راحت خوابیدم.
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام.خوشحالم از این که ازاین مطلب لذت بردید.

امیر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی
جانشین رییس ستاد کل نیرو های مصلح محل دفن:گلزار شهدای بهشت زهرای تهران

احترام به مادر

آمده بود بیمارستان،کپسول اکسیژن می خواست؛امانت،برای مادر مریضش.سرباز بخش را صدا زدم،کپسول راببرد..نگذاشت.

هرچه گفتم امیر شما اجازه بفرمائید.قبول نکرد.اجازه نداد.خودش برداشت. گفت: ((نه!خودم می برم ،برای مادرمه.)) یادگاران/ص69
[attachment=237]
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر بانو زینب

هر فردی با شهیدی خو میکنه بهتون تبریک میگم که بوی شهدا رو گرفتید به خود ببالید که لیاقت پیدا کردید. سفارش ما رو هم به این شهیدبزرگوار بکنید.

و اما امیر سپهبد کپسول رو در حالی حمل می کنند که از ناحیه ی پا جانباز هستند و...

از همه مهمتر که شما نیز آغازین کلام خود ا با نام و یاد خدای متعال شروع می کنید ... اجرکم عندالله

اللهم عجل لولیک الفرج
سلام
صبح بخیر

شهید بزرگوار سپهبد صیاد شیرازی همیشه در قنوت هاشون این دعا رو میخوندن و اصلا فراموش نمی کردن
" الهم احفظ قاعدنا الخامنه ای"

یا علی
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام
ممنون از همگی لطف دارید انشاالله همه زندگیمون بوی شهدا بگیره صلوات:اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

سردار شهید حسن باقری
جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه محل دفن:گلزار شهدای بهشت زهرای تهران

از تو حرکت، از خدا برکت

ده روز پیش گفته بود جزیره را شناسایی کنند،ولی خبری نبود.همش می گفتند: ((جریان آب تنده نمیشه رد شد.گرداب که بشه،همه چیز

رو می کشه توخودش!))گفت: ((خب چه بکنیم؟می خوایید بریم سراغ خدا بگیم خدایا آب رو نگه دار؟!شاید خدا روز قیامت جلوت رو گرفت

پرسید: ((تو اومدی؟اگه می اومدی،کمک می کردیم.اون وقت چی جواب می دی؟آخه گرداب که بشه.......! همش عقلی بحث می
کنه! بابا تو بفرست،شاید خدا کمک کرد.)) یادگاران؟ص62
*اللهم احفظ قائدنا الخامنه ای*
[attachment=238]
به نام خدا
واقعا مطالب زیبایی هست،وقتی با شهدا آشنا میشی وتا حدی میرسی که یه چیزایی از اون عالم دستگیرت میشه روحت یه جور دیگه میشه،فکرت بر اساس یه معیارهای جدید میشه وخیلی چیزای دیگه،من از وقتی با شهدا آشنا شدم فقط وفقط درس گرفتم.
واقعا خوش به حالتون،برای ما هم پیش شهدا دعا یادتون نره
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8
لینک مرجع