چه لذتى دارد اين حجاب!
۳۱ شهريور ۱۳۸۹, ۰۳:۵۷ عصر
ارسال: #1
|
|||
|
|||
چه لذتى دارد اين حجاب!
نمىدانيد؛ واقعاً نمىدانيد چه لذتى دارد وقتى سياهى چادرم، دل مردهايى كه چشمشان به دنبال خوشرنگترين زنهاست را مىزند.
نمىدانيد چقدر لذتبخش است وقتى وارد مغازهاى مىشوم و مىپرسم: آقا! اينا قيمتش چنده؟ و فروشنده جوابم را نمىدهد؛ دوباره مىپرسم: آقا! اينا چنده؟ فروشنده كه محو موهاى مشكرده زن ديگرى است و حالش دگرگون است، من را اصلاً نمىبيند. باز هم سؤالم بىجواب مىماند و من، خوشحال، از مغازه بيرون مىآيم. نمىدانيد؛ واقعاً نمىدانيد چه لذتى دارد وقتى مردهايى كه به خيابان مىآيند تا لذت ببرند، ذرهاى به تو محل نمىگذارند. نمىدانيد؛ واقعاً نمىدانيد چه لذتى دارد وقتى شاد و سرخوش، در خيابان قدم مىزنيد؛ در حالى كه دغدغه اين را نداريد كه شايد گوشهاى از زيبايىهاتان، پاك شده باشد و مجبور نيستيد خود را با دلهره، به نزديكترين محل امن برسانيد تا هر چه زودتر، زيبايى خود را كنترل كنيد؛ زيبايى از دست رفتهتان را به صورتتان باز گردانيد و خود را جبران كنيد. نمىدانيد؛ واقعاً نمىدانيد چه لذتى دارد وقتى در خيابان و دانشگاه و... راه مىرويد و صد قافله دل كثيف، همره شما نيست. نمىدانيد؛ واقعاً نمىدانيد چه لذتى دارد وقتى جولانگاه نظرهاى ناپاك و افكار پليد مردان شهرتان نيستيد. نمىدانيد؛ واقعاً نمىدانيد چه لذتى دارد وقتى كرم قلاب ماهىگيرى شيطان براى به دام انداختن مردان شهر نيستيد. نمىدانيد؛ واقعاً نمىدانيد چه لذتى دارد وقتى مىبينى كه مىتوانى اطاعت خدايت را بكنى؛ نه هوايت را. نمىدانيد؛ واقعاً نمىدانيد چه لذتى دارد وقتى در خيابان راه مىرويد؛ در حالى كه يك عروسك متحرك نيستيد؛ يك انسان رهگذريد. نمىدانيد؛ واقعاً نمىدانيد چه لذتى دارد اين حجاب! خدايا! لذتم مدام باد. آقاجان بدانید و بدانند که لبخند رضایت شما را با هیچ چیز عوض نخواهیم کرد |
|||
|
صفحه 2 (پست بالا اولین پست این موضوع است.) |
۲۸ آذر ۱۳۹۱, ۰۵:۵۷ عصر
ارسال: #11
|
|||
|
|||
RE: چه لذتى دارد اين حجاب!
دوست داشتن به دله، بی خیال ظاهر
بهش گفتم: امام زمان عج رو دوست داری؟ گفت: آره ! خیلی دوسش دارم گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟ گفت: آره! گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟ گفت: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نیست ، به دله گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میاد گفت: چرا؟ براش یه مثال زدم: گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده و الان توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری و می بینی بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می گیره.عصبانی میشی و بهش میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟ بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه : عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم. بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟ چرا آوردیش رستوران؟ اونم بر می گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه! دوست داشتن به دله… دیدم حالتش عوض شده بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟ تو نشستی با یه دختره عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟ حرف شوهرت رو باور می کنی؟ گفت: معلومه که نه! دارم می بینم که خیانت می کنه ، چطور باور کنم؟ معلومه که دروغ میگه گفتم: پس حجابت…. اشک تو چشاش جمع شده بود روسری اش رو کشید جلو با صدای لرزونش گفت: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم ، حجاب که قابلش رو نداره از فردا دیدم با چادر اومده گفتم: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد! خندید و گفت: می دونم ! ولی امام زمانم چــــــادر رو بیشتر دوست داره می گفت: احساس می کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد می زنه (وبلاگ عمارها) |
|||
|
۱۹ شهريور ۱۳۹۲, ۰۷:۳۹ صبح
ارسال: #12
|
|||
|
|||
RE: چه لذتى دارد اين حجاب!
چادر نورانی با صدای جیغ زن از خواب پرید. _<نور! یک نور عجیب در اتاق است!!> مرد یهودی از خواب پرید و با شتاب به سمت اتاق رفت.چادررا که دید,همه چیز به یادش آمد. چادر فاطمه(س)را به جای قرض به علی(ع) امانت گرفته بود.حالا نور چادر اتاق را پر کرده بود.مرد یهودی و همسرش از تعجب و شگفت زدگی اقوامشان را خبر کردند و برای دیدن چادر نورانی به منزل آوردند.با دیدن نور چادرفاطمه(س)هشتاد نفراز یهودی های مدینه مسلمان شدند. بحار ج 43 ص 40 و خلاصه ای از این روایت در مناقب شهرآشوب ج 3 ص 118117 ,منتهی الآمال ص 160 حجاب,رساندن زن به رتبه عالی معنویت است. در انتشار آنچه خوبیست و اثری از عشق در آن هست آخرین نفر نباشید من یک اخراجی هستم
|
|||
|
۲۳ شهريور ۱۳۹۲, ۱۱:۳۴ صبح
ارسال: #13
|
|||
|
|||
RE: چه لذتى دارد اين حجاب!
ایکاش چادرهای ما شیعیان یک هزارم این تاثیر را داشت!!!
|
|||
|
۲۳ شهريور ۱۳۹۲, ۰۱:۰۶ عصر
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۳ شهريور ۱۳۹۲ ۰۱:۰۶ عصر، توسط هُدهُد صبا.)
ارسال: #14
|
|||
|
|||
RE: چه لذتى دارد اين حجاب!
چادرهاي ما هم درسته با اون حد اثر نداره
ولي كم تاثير هم نيست چون از همون نور و سرچشمه نشات ميگيره ان شاء الله پس نا اميدي هم خوب نيست آيا به آيات قرآن نمى انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟ سوره محمد(ص)/ آیه 24
|
|||
|
۲۴ شهريور ۱۳۹۲, ۰۲:۳۸ عصر
ارسال: #15
|
|||
|
|||
RE: چه لذتى دارد اين حجاب!
حتما هر کدوم از ما تو زندگیمون یک نفر رو بیشتر از همه دوست داریم ، پدر ، مادر ، همسر ، دوست.....حاضریم به خاطرش هر کاری رو انجام بدیم ، جونمونم فدا کنیم تا رضایتش رو جلب کنیم ، تا او نیز دوستمون داشته باشه ، به یادمون باشه تا اگه روزی بهش احتیاج داشتیم او نیز کمکمون کنه به حرفمون گوش بده و .... حجاب هم یکی از اون چیزاییه که پروردگار عزیزمون دستور دادند که انجامش بدیم، باید ببینیم چقدر خدامونو دوست داریم که بدون چون و چرا امرشو اطاعت کنیم ، اینقدر دوستش داشته باشیم که گرمای تابستون و به خاطرش تحمل کنیم چون عزیزمون اینگونه میپسنده ، پسندم آنچه را جانان پسندد ، به نظر من خانمهایی که با حجاب بد و ظاهری ناآراسته بیرون میان حتما خداوند رو نشناخته اند ، زیاد دوستش ندارن ، به دستورش اهمیت نمیدن ، وگرنه اگه عاشقش بشن حجاب که سهله همه دستورات پروردگار را به دیده منت انجام میدادند سخته ولی شیرین ، وقتی به این درک برسیم همه چیمون رو فدا میکنیم چرا که به عشق واقعی رسیدیم و اونم چیزی نیست جز الله جل جلاله . و افتخار میکنیم که برترینها رو انتخاب کردیم که چادر است و همان بس که رضایت پروردگارمان را جلب نموده ایم واقعا چه لذتی دارد این حجاب!
خداوند می بیند می داند می تواند
|
|||
|
۲ آذر ۱۳۹۲, ۰۴:۱۵ عصر
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۲ آذر ۱۳۹۲ ۰۴:۲۶ عصر، توسط Entezar.)
ارسال: #16
|
|||
|
|||
حجاب محدودیت است برای چشم های شیطانی...
[font=Times New Roman,serif]تو میتوانی روسری نصفه نیمه ات را هی برداری و دوباره بزاری[/font] میتوانی گاهی باد بزنش کنی میتوانی مانتوی سفید کوتاه نازک چسبان بپوشی تا گرمت نشود فرض کن اینها بلد نیستند مثل تو باشند فرض کن اینها عادت کرده ان به این پارچه سیاه در این گرما فرض کن گرمشان نمیشود فرض کن تو روشنفکری و اینها امل آخر تو چه میدانی چادر ترنم عطر یاس در فضای غبار آلود دنیاست آخر تو چه میدانی حجاب خنکا و زیبایی به وجود هر دختر مینشاند تو میتوانی خوش باشی به عرق نکردن در دنیا خنکای بهشت گوارایتان دختران چادری...
حالا که آمده ای چترت را ببند... در سرای ما جز مهربانی نمیبارد... |
|||
|
۸ آذر ۱۳۹۲, ۰۵:۲۴ عصر
ارسال: #17
|
|||
|
|||
چه لذتى دارد اين حجاب!
رسول خدا (ص):
هر گاه زن، آرایش کنان و عطرزنان، از خانه اش خارج شود و شوهرش به این کار او راضى باشد، به ازاى هر قدمی که بر می دارد، براى شوهر او، خانه اى در جهنم بنا می شود. بحارالانوار حالا که آمده ای چترت را ببند... در سرای ما جز مهربانی نمیبارد... |
|||
|
۸ آذر ۱۳۹۲, ۰۸:۴۹ عصر
ارسال: #18
|
|||
|
|||
RE: چه لذتى دارد اين حجاب!
زیبایی زن به رنگ هایی که به خود میمالَد نیست!….
زیبایی زن به همان افتخاریست که بدون رنگ رنگی است… مثل پروانه! و تو هم زیبایی! تو بدون رنگ کردن خود زیبایی! چون خدا زیبآست و زیبآیی را دوست دارد! نه زیبایی های کذآب را… خدا آفریده تورا با همان چشم های قهوه ایی و یا سیاه! خدا تو را آفریده با همان موها و مژه ها زیبایی زن به اَخلاق صاف و پاکش است.. اخلاقی که هیچ فُحشی از آن بیرون نمی زند! زیبایی زن به پاکی وجودش است.. همان زنی که روزی هفده بار بر سمت خدا سجده می کند! زیبایی زن به حجابش است… همان زنی که با لباسش به تو نشان میدهد خدا همیشه مارا میبیند! پس چه کسی ادعا می کند که زشت است؟؟؟ . . . جز کسی که این صِفات را نداشته باشد همین که تو می دانی “دوستت دارم” کافیست … بگذار خفه کند خودش را دنیـا................ |
|||
|
۱۱ آذر ۱۳۹۲, ۱۲:۵۵ صبح
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۱ آذر ۱۳۹۲ ۱۲:۵۷ صبح، توسط آشنای غریب.)
ارسال: #19
|
|||
|
|||
RE: چه لذتى دارد اين حجاب!
جناب انتظار نوشتند:
رسول خدا (ص): هر گاه زن، آرایش کنان و عطرزنان، از خانه اش خارج شود و شوهرش به این کار او راضى باشد، به ازاى هر قدمی که بر می دارد، براى شوهر او، خانه اى در جهنم بنا می شود. بحارالانوار حال حساب کنید اگر مردی راضی نباشد چه عذابی در انتظار آن زن میباشد؟ خداوند می بیند می داند می تواند
|
|||
|
۱۲ آذر ۱۳۹۲, ۰۴:۲۱ عصر
ارسال: #20
|
|||
|
|||
چه لذتى دارد اين حجاب!
هم مادر شهید اما دوست داشت خواهر شهید صدایش کنند السلام علیک یا زینب الکبری عمه جان ما شبیه شما نیستیم اما ارزویمان شبیه شماست.. شهدا چفیه داشتند... من چادر دارم... من چادر می پوشم، چادر مثل چفیه محافظ من است...اما چادر از چفیه بهتر است... آنان چفیه می بستند تا بسیجی وار بجنگند... من چادر می پوشم تا زهرایی زندگی کنم... آنان چفیه را خیس می کردند تا نَفَس هایشان آلوده ی شیمیایی نشود... من چادر می پوشم تا از نفَس های آلوده دور بمانم... آنان موقع نماز شب با چفیه صورت خود را می پوشاندند تا شناسایی نشوند... من چادر می پوشم تا از نگاه های حرام پوشیده باشم... آنان چفیه را سجاده می کردند و به خدا می رسیدند... من با چادرم نماز می خوانم تا به خدا برسم... آنان با چفیه زخم هایشان را می بستند... من وقتی چادری می بینم یاد زخم پهلوی مادرم می افتم... آنان با چفیه گریه های خود را می پوشاندند... من در مجلس روضه با چادر صورتم را می پوشانم و اشک هایم را به چادرم هدیه می دهم... آنان با چفیه زندگی می کردند... من بدون چادرم نمی توانم زندگی کنم... آنان سرخی خون شان را به سیاهی چادرم امانت داده اند... من چادر سیاهم را محکم می پوشم تا امانتدار خوبی برای آنان باشم... حالا که آمده ای چترت را ببند... در سرای ما جز مهربانی نمیبارد... |
|||
|
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
2 مهمان
2 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا