شیطان
۱۰ مرداد ۱۳۸۹, ۰۶:۰۷ عصر
ارسال: #1
|
|||
|
|||
شیطان
شيطان از اينها نفرت دارد :
1. خطاف؛ پرستو، يكي از پرندگاني است كه شيطان از او فرار ميكند. آن پرنده قرآن ميخواند. امام صادق(عليه السلام) ميفرمايد: اين پرنده حافظ قرآن است و سوره حمد ميخواند و كلمه «ولاالضالين» او مثل گفتن انسان است. 2. كبوتر، كبوتر لاعي، بلكه همه كبوترها شيطان را دور ميكنند. امام صادق و امامان معصوم(عليه السلام) اين پرنده را در خانه نگاه ميداشتند و ميفرمودند: بال كبوتر براي شيطان به منزله بادبزن است، همين طور كه بادبزن مگسها را پراكنده ميكند و ميراند صداي بال كبوتر شيطان را فراري ميدهد. 3. خروس؛ خروس هم يكي ديگر است، خصوصاً خروس سفيد، ناراحتي شيطان از اين پرنده، به اين دليل است كه تسبيح و ذكر خدا ميگويد و ذكر او «سبوح قدوس رب الملائكه و الروح» و «اذكرو الله يا غافلين» ميباشد. اين حيوان وقت شناس است و مانند مؤذن اوقات نماز را اعلام ميكند. 4. گريز از روزها؛ روز عرفه عيد قربان، جمعه و روز عيد غدير، از روزهايي هستند كه خداوند گناهان انسان را ميآمرزد. 5. بلند گفتن بسم الله؛ شيطان از بلند گفتن «بسم الله» بدش ميآيد. از امام جماعتي كه «بسم الله» را بلند بگويد فرار ميكند. امام زينالعابدين به ابوحمزه ثمالي فرمود: وقتي كه صف جماعت بسته ميشود، ابليس ميآيد و از شيطاني كه موكل بر امام جماعت است، ميپرسد: آيا امام جماعت «بسم الله» را بلند گفت يا آهسته؟ اگر بگويد بلند گفت، ميگريزد و اگر بگويد آهسته گفت، شيطان ميآيد و بر دوش آن پيشنماز، سوار ميشود تااز نماز فارغ شود. 6. استغفار؛ برگشتن از گناه، اميد شيطان را قطع ميكند راحت و آرامش نميگذارد تا وقتي كه باز او را به گناه و معصيت وادار نمايد. از خود به خدا هیچ نگوییم و نپرسیم .:. ما هم به خدا گر به خود آییم ، خداییم
|
|||
|
صفحه 2 (پست بالا اولین پست این موضوع است.) |
۲۲ شهريور ۱۳۸۹, ۰۹:۴۶ عصر
ارسال: #11
|
|||
|
|||
RE: شیطان
عجله از شيطان است
از جمله اعمالي كه به شيطان نسبت ميدهند، عجله كردن در كارها است. آيات و رواياتي در زمينه نكوهش آن آمده است. و در يك جا قرآن ميفرمايد: انسان از عجله و شتاب خلق شده است، ولي شما اي انسانها عجله و شتاب نكنيد.[۱] در جاي ديگر ميفرمايد: انسان، همان گونه كه خواهان نيكيها است به خاطر شتاب زدگي و عدم مطالعه كافي، به دنبال بديها به راه ميافتد، چرا كه انسان ذاتاً عجول است.[۲] در جاي ديگر راجع به عجله موسي براي رفتن به كوه ميفرمايد: اي موسي! چرا عجله و شتاب كردي؟[۳] داستانش چنين بود كه، خداوند به موسي وحي نمود كه با عدهاي از مردم براي گرفتن تورات به كوه بيايد. موسي از قوم جدا شد و با عجله خود را به كوه رسانيد؛ در حالي كه مردم هنوز در راه بودند. خداوند در خطاب به موسي ميگويد: چرا در آمدن عجله كردي و با قوم خود نيامدي؟ اما رواياتي كه در نكوهش شتاب در كارها از معصومان (عليه السلام) آمده زياد است. از جمله: حضرت علي (عليه السلام) ميفرمايد: عجله و شتاب در كارها موجب لغزش ميشود. از همين رو، وقتي ميخواهد مالك اشتر را والي مصر كند به ايشان مينويسد: اي مالك! در تصديق سخن چينان تعجيل مكن! زيرا آنان گر چه در لباس ناصحين جلوهگر ميشوند، خواه ناخواه خيانت ميكنند.[۴] در روايات ديگر ميفرمايند: شتاب زدگي در كارها از شيطان و فكر كردن در آنها از رحمان است.[۵] خود شيطان هم بد عاقبت شد، به اين دليل كه در قضاوت عجله كرد و گفت: من از آدم بهترم زيرا او از خاك است و من از آتشم. عجله در گفتار و كردار و رفتار رد همه جا ناشايست و از اعمال شيطان است مگر در چند جا: ۱- توبه كردن از گناه كه عجله كردن در آن خوب است ؛ زيرا ممكن است عمر انسان تمام شود و با حال گناه از دنيا برود. و در نتيجه داخل آتش خواهد شد.[۶] ۲- عجله در بجا آوردن حج: زيرا ممكن است عمر انسان كفاف ندهد كه آن را در سالهاي بعد به جا آورد، يا مال او تلف يا راه ناامن شود. ۳- عجله در پرداخت بدهي مردم؛ چون يكي از واجبات فوري، پرداختن حقوق و قرض مردم است و تأخير در آن گناه دارد. ۴- عجله در غسل جنابت؛ زيرا انسان جنب تا زماني كه غسل نكرده از خدا و قرآن فاصله دارد،تا جايي كه حق ندارد دست روي اسم خدا بگذارد. ۵- عجله براي نماز اول وقت و شركت در نماز جماعت؛ از اين رو كه تأخير آن باعث ميشود انسان از ثوابهايي كه پيامبر (صلي الله عليه و آله) و امامان بزرگوار وعده فرمودهاند، محروم شود. ۶- شتاب در آوردن طعام براي مهمان، شايد مهمان گرسنه باشد و شرم كند كه بگويد من گرسنه هستم، و گرسنه بماند. ۷- عجله در ازدواج جوانان چه دختر و چه پسر؛ چون در آن آفاتي است؛ به خصوص دختران. حديثي در اين باره ميگويد: روزي حضرت رسول تشريف بردند بالاي منبر، بعد ا ز حمد و ثناي الهي فرمودند: اي مردم! جبرئيل از جانب خداوند به من خبر داد و گفت: دختران جوان و بكر مانند ميوههاي رسيده هستند كه اگر آنها را نچينند خورشيد آنان را فاسد ميكند. دختران جوان هم اگر شوهر نكنند فاسد ميشوند. هيچ دوايي براي آنان نيست مگر شوهر كردن.[۷] ۸- عجله كردن در تجهيز و دفن ميت؛ زيرا در تأخير دفن ميت، هم توهين به ميت است و هم بازماندگان او و ممكن است در اثر گرماي زياد بو گيرد. در اين چند جا عجله نيكو ميباشد و به نفع جامعه است. ۱/ انبياء (۲۱) آيه ۳۷/ ۲/ اسراء(۱۷) آيه ۱۱/ ۳/ طه (۲۰) آيه ۱۱/ ۴/ نهج البلاغه، نامه ۵۳/ ۵/ بحار ، جلد۷۱، ص ۳۴؛سفينة البحار؛ ج ۱، ص ۱۲۹/ ۶/ در كتاب «انسان از حشر تا دادگاه» درباره توبه از صفحه ۱۷۸ تا ۱۸۱ بحث شده رجوع شود. ۷/ وسايل الشيعه، ج۷، ص۳۹، ح۲/ از خود به خدا هیچ نگوییم و نپرسیم .:. ما هم به خدا گر به خود آییم ، خداییم
|
|||
|
۳۰ شهريور ۱۳۸۹, ۱۰:۰۶ عصر
ارسال: #12
|
|||
|
|||
RE: شیطان
مردم در نزد شيطان سه گروهاند
وهب بن ورد نقل ميكند: روزي شيطان در برابر يحيي بن زكريا نمايان گشت و گفت: يا يحيي! ميخوام اندرزتان دهم. فرمود: به نصيحت تو احتياج ندارم،ولكن مرا از بنيآدم خبر بده كه در پيش تو چگونهاند؟ ابليس عرض كرد: بني آدم در پيش من بر سه گونهاند: 1- طايفه اول مؤمنان ميباشند كه سختترين افرادند هميشه آنها را وسوسه مي كنيم تا به گناه آلوده كنم و از راه منصرف شوند. بعد از آن متوجه ميشوند كه كار اشتباهي انجام دادهاند. (مانند زماني كه واعظي به منبر ميرود و مردم را پند ميدهد آيات توبه را براي آنان ميخواند و آنها فوراً عوض ميشوند در اين زمان – توبه و استغفار مينمايند از گناه دست ميكشند) نميتوانم در رابطه با آنان كاري از پيش ببرم، فقط ناراحتي و زحمت ما از اين طايفه است. ۲- طايفه دوم كساني هستند كه در اختيار ما و به فرمان ما تسليم باشند. آنها را مانند توپي كه در دست كودكان شما است و به هر طرف پرت ميكنند، همان طور آنان در دست ما هستند و به هر جا و هر گناه و فساد و فحشا كه بخواهيم ميكشانيم. آنها براي ما زحمتي ندارند، لازم نيست براي آنها وقت صرف كنيم، حتي خود آنان بدن اينكه ما دستوري بدهيم اجرا كنندهاند. ۳- طايفه سوم مانند شما پيامبران و اولياء الله و مؤمنين حقيقي ميباشند كه حرف و وسوسه ما در آنان اثر ندارد، چون اين را ميدانيم، به خود زحمت نميدهيم و به دنبال آنان نميرويم از اول از ايشان مأيوس هستيم و در نتيجه از دست آنان راحتيم.[۱] [۱] . بحار، ج ۶۳، ص ۲۶۵/ برگرفته از http://www.3noqte.com از خود به خدا هیچ نگوییم و نپرسیم .:. ما هم به خدا گر به خود آییم ، خداییم
|
|||
|
۵ مهر ۱۳۸۹, ۱۱:۳۷ عصر
ارسال: #13
|
|||
|
|||
RE: شیطان
خواسته شيطان از اين زن هنگام نماز
در زمان حضرت عيسی بن مريم (عليه السلام) زني بود پرهيزگار و باخدا. وقت نماز هر كاري را رها ميكرد و مشغول نماز ميشد. روزي مشغول پختن نان بود كه مؤذن بانگ اذان داد و مردم را به نماز فرا خواند. اين زن دست از نان پختن كشيد و مشغول نماز شد. چون به نماز ايستاد، شيطان در وي وسوسه كرد و گفت: اي زن! تا تو از نماز فارغ شوي همه نانهاي تو ميسوزند. زن در دل خود جواب داد: اگر همه نانها بسوزد، بهتر است كه تا اين كه روز قيامت تنم به آتش دوزخ بسوزد و عذاب شوم. شيطان بار ديگر وسوسه كرد كه: اي زن! پسرت در تنور افتاد و بدنش سوخت. زن در دل جواب داد: اگر خداوند مقدر كرده است كه من در حال نماز باشم و پسرم در آتش تنور بسوزد، من به قضاي خدا راضيم و نماز را رها نميكنم و اگر خدا بخواهد او را از سوختن نجات ميدهد. در اين حال شوهر زن از راه رسيد، زن را ديد كه مشغول نماز است و تنور هم روشن ميباشد. در تنور نانها را ديد كه پخته شده ولي نسوخته است و فرزندش در ميان آتش بازي ميكند و به قدرت خدا آتش در او اثر نداشت. وقتي زن از نماز فارغ شد دست او را گرفت نزديك تنور آورد و گفت: داخل تنور نگاه كن وقتي زن به درون تنور نگاه كرد، ديد فرزندش سالم و نانها پخته شده بدون آن كه سوخته باشد. زن فوراً سجده شكر به جاي آورد و خداي خود را سپاس گزارد. شوهر، فرزند خود را برداشت و پيش حضرت عيسي(عليه السلام) برد و داستانش را براي آن حضرت تعريف كرد. او فرمود: اي مرد! برو و از همسرت بپرس چه كرده و با خداي خود چه رابطهاي داشته؟ شوهر آمد و از او سؤال نمود. زن در جواب گفت: من با خداي خود عهد كردهام چند عمل نيك را انجام دهم. آنها عبارتند از: 1/هميشه كار آخرت را بر كار دنيا مقدم بدارم؛ 2/از آن روزي كه خود را شناختم بدون وضو نبودهام؛ 3/هميشه نماز خود را در اول وقت ميخوانم؛ ۴/اگر كسي بر من ستم كرد و مرا دشنام داد كينه او را در دل نگيرم، و او را به خدا واگذارم؛ ۵/در كارهاي خود به قضاي الهي راضي باشم؛ ۶/سائل را از در خانهام مأيوس نكنم؛ ۷/نماز شب را ترك ننمايم. حضرت عيسي فرمود: اگر اين زن مرد بود پيغمبر ميشد؛ چون كارهاي پيغمبران را ميكند و شيطان نميتواند او را فريب دهد.[۱] [1] . عرفان اسلامي، ص ۳۰۰/ برگرفته از http://www.3noqte.com از خود به خدا هیچ نگوییم و نپرسیم .:. ما هم به خدا گر به خود آییم ، خداییم
|
|||
|
۸ مهر ۱۳۸۹, ۱۱:۵۵ صبح
ارسال: #14
|
|||
|
|||
RE: شیطان
شيطان از فريب چند طايفه عاجز است
امام صادق(عليه السلام) فرمود: شيطان گفت: من از حيله كردن پنج طايفه عاجزم، غير از اين پنج طايفه بقيه مردم در اختيار من هستند. اول: كسي كه درهمه كارهايش بر خدا توكل كند و به ريسمان الهي چنگ زند. دوم: آن كه شب و روز مشغول ذكر خدا باشد و تسبيح گويد. سوم: بنده اي كه در همه جا آن چه براي خود مي پسندد، براي برادر مومن خود هم همان را بخوهد. چهارم: آن كه وقتي مصيبت و بلايي بر سر آن آيد جزع و فزع نكند. پنجم: كسي كه راضي به قسمت و قدر الهي باشد و اندوه روزي نخورد.[۱] [۱] . بحار، ج۹۳، ص۱۷۷؛ ج۶۰، ص۲۴۸؛ سفينة البحار، ج۱، ص۱۰۰/خصال، ج۱ص۲۸۵/ از خود به خدا هیچ نگوییم و نپرسیم .:. ما هم به خدا گر به خود آییم ، خداییم
|
|||
|
۲۰ مهر ۱۳۸۹, ۰۷:۳۰ عصر
ارسال: #15
|
|||
|
|||
RE: شیطان
پندهاي شيطان به موسي(ع)
امام صادق (عليه السلام) فرمود: شيطان آمد پيش حضرت موسي(عليه السلام) در حالي كه مشغول مناجات بود. فرشتهاي به شيطان گفت: چه اميدي از موسي داري زماني كه او به مناجات ايستاده است؟ شيطان جواب داد: همان اميدي كه از پدرش حضرت آدم داشتم و حال آن كه او در بهشت بود. از معصومان(عليه السلام) نقل شده: روزي حضرت موسي(عليه السلام) نشسته بود، شيطان بر او وارد شد در حالي كه كلاهي رنگارنگ بر سر داشت. آن را از سر خود برداشت كناري گذاشت و رفت نزديك حضرت موسي(عليه السلام) سلام كرد. آن حضرت فرمود تو كيستي؟ گفت: شيطانم. فرمود خدا خانهات را خراب كند و تو را از مردم مؤمن دور دارد، اين كلاه راه راه و رنگارنگ چيست؟ گفت دلهاي مردم را به وسيله آن جذب ميكنم. موسي به او فرمود: به من خبر بده كه وقتي فرزند آدم گناه ميكند، چه موقع بر او مسلط ميشوي؟ گفت: زماني كه عجب او را بگيرد و عمل خود ار بزرگ و زياد حساب كند و گناه خود را كوچك به حساب آورد. بعد گفت: اي موسي! ميخواهم تو را نصيحت كنم و آن اينكه: با زني كه بر تو حلال نيست در جايي خلوت نكن، چون اگر مردي با زن نامحرم خلوت كند، من خودم رفيق او هستم و اين قدر وسوسه ميكنم تا آنها را به گناه بكشانم . ديگر اين كه اگر با خدا عهد و پيماني بستي فوراً به آن وفا كن، چون اگر كسي با خدا عهد كند، من ميان او و عهدي كه كرده واقع ميشوم. و نميگذارم كه به عهد خود وفا كند. و همچنين اگر تصميم گرفتي كه صدقه دهي، آن را زود بده؛ چون اگر كسي قصد صدقه كند من رفيق او خواهم شد و و را از صدقه دادن باز ميدارم.[۱] [۱] . بحار، ج۱۳، ص۳۵/ برگرفته از سه نقطه از خود به خدا هیچ نگوییم و نپرسیم .:. ما هم به خدا گر به خود آییم ، خداییم
|
|||
|
۶ آذر ۱۳۸۹, ۰۷:۲۲ عصر
ارسال: #16
|
|||
|
|||
RE: شیطان
کارهایی که فرياد شيطان را بلند می کند
بعضي كردارهاي انسان آن قدر بر شيطان ناگوار است كه او را به فرياد و فغان مي آورد و از ناراحتي رنجور و نحيف مي شود. به اين داستان توجه كنيد: روزي شيطان در گوشه مسجد الحرام ايستاده بود. حضرت رسول عليه السلام هم سرگرم طواف خانه كعبه بودند. وقت آن حضرت از طواف فارغ شد، ديد ابليس ضعيف و نزار و رنگ پريده، كناري ايستاده است، فرمود: اي ملعون! تو را چه مي شود كه چنين ضعيف و رنجوري؟! گفت: از دست امت تو به جان آمده وگداخته شدم. فرمود: مگر امت من با تو چه كرده اند؟ گفت: يا رسول الله! چند خصلت نيكو در ايشان است، من هر چه تلاش مي كنم اين خوي را از ايشان بگريم نمی توانم. فرمود: آن خصلت ها كه تو را ناراحت كرده كدام اند؟ گفت: اول اين كه، هرگاه به يك ديگر مي رسند، سلام مي كنند، وسلام يكي از نام هاي خداوند است. پس هر كه سلام كند حق تعالي او را از هر بلا و رنجي دور مي كند. و هر كه جواب سلام دهد، خداوند متعال رحمت خود را شامل حال او مي گرداند. دوم اينكه وقتي با هم ملاقات كنند به هم دست مي دهند. و برای آن چندان ثواب است كه هنوز دست از يك ديگر بر نداشته حق تعالي هر دو را رحمت مي كند. سوم، وقت غذا خوردن وشروع كارها«بسم الله» مي گويند. و مرا از خوردن آن طعام وشركت در آن دور مي كنند. چهارم، هروقت سخن مي گويند «ان شاءالله» بر زبان مي آورند و به قضاي خداوند راضي مي شوند و من نمي توانم كار آن ها را از هم بپاشم، آنان رنج و زحمت مرا ضايع مي كنند. پنجم، از صبح تا شام تلاش مي كنم تا اينان را به معصيت بكشانم. باز چون شام مي شود، توبه مي كنند و زحمات مرا از بين مي برند و خداوند به اين وسيله گناهان آنان رامي آمرزد. ششم، از همه اين ها مهمتر اين است كه، وقتي نام تو را مي شنوند با صداي بلند«صلوات» مي فرستند و من چون ثواب «صلوات »را مي دانم از ناراحتي فرار ميكنم؛ زيرا طاقت ديدن ثواب آن را ندارم. هفتم، ايشان وقتي اهل بيت تو را مي بينند به ايشان مهر مي ورزند و اين بهترين اعمال است. پس حضرت روي به اصحاب كرده و فرمودند:هركس يكي از اين خصلت ها را داشته باشد ازاهل بهشت است. برگرفته از سه نقطه از خود به خدا هیچ نگوییم و نپرسیم .:. ما هم به خدا گر به خود آییم ، خداییم
|
|||
|
۷ آذر ۱۳۸۹, ۱۱:۵۲ صبح
ارسال: #17
|
|||
|
|||
شیطان
مطالب خیلی زیبا و خوبی بود
خیلی خیلی متشکر سلام من به بقیع و چهار قبر غریبش |
|||
|
۲۳ دي ۱۳۸۹, ۱۰:۴۴ عصر
ارسال: #18
|
|||
|
|||
RE: شیطان
شيطان هم اين را نميپذيرد
مردم بر سه دستهاند؛ يك دسته را فقط خدا ميپذيرد و يك دسته را فقط شيطان، دسته سوم را نه خدا ميپذيرد و نه شيطان. آن دستهاي كه نه مورد قبول شيطان و نه مورد قبول خدا هستند، كسانياند كه با آبروي مردم بازي ميكنند و با هر وسيله ممكن ميخواهند حيثيت و آبروي مؤمنان را بريزند. يكي از صفات بسيار زشت و ناپسندي كه قرآن هم بارها آن را نهي كرده، ريختن آبروي مردم است و حتي براي آن وعده عذاب و مجازات داده شده. بردن حيثيت و آبرو ممكن است از چند راه باشد : يا با مسخره كردن مردم و خنداندن عدهاي از دوستان باشد تا وسيله تفريحي فراهم شود كه نتيجهاش خود را برتر و ديگران را پستتر شمردن است. ممكن است از راه ايجاد بدبيني و بدگماني در ميان ديگران باشد، كه اين صفت نه تنها به طرف مقابل و حيثيت او لطمه وارد ميكند، بلكه براي خود او نيز بلايي است بزرگ؛ زيرا سبب ميشود او از چشم مردم بافتد. چنانكه اميرالمؤمنين (عليه السلام) ميفرمايد: «كسي كه به مردم گمان بد داشته باشد از همه كس ميترسد و وحشت دارد» ممكن است آبرو بردن از راه غيبت كردن ديگران باشد و اين از بزرگترين گناهان شمرده شده. گناه آن از عمل زنا بالاتر است! چه غيبت با زبان باشد چه با چشم و ابرو و اشاره. ممكن از راه جست و جو كردن از كارهاي ديگران، و به دست آوردن اسرار و افشاي آنها باشد. كه آيات و روايات زيادي در نهي از آن وارد شده. ممكن است با القاب زشت و ناپسند حيثيت شخص را لكهدار نمود و آنها را با لقبهاي زشت تحقير و كوچك نمايد و آبروي مردم را ببرد. ممكن است اشخاص را مورد لعن و عيبجويي قرار دهد و با اين وسيله مردم را بياعتبار كند. كساني که با يكي از اين صفات، حيثيت و آبروي افراد را ببرند، جزو هيچ حزبي نخواهند بود، حتي حزب شيطان. امام صادق(عليه السلام) در اين باره ميفرمايد:
[۱] . تفسير نمونه، ج۲۲، ص۱۹۱/كسي كه به منظور عيبجويي و ريختن آبروي مؤمني سخني بگويد تا او را از نظر مردم بيندازد، خداوند او را از ولايت خودش بيرون كرده، به سوي ولايت شيطان ميفرستد، و شيطان هم او را نميپذيرد. از خود به خدا هیچ نگوییم و نپرسیم .:. ما هم به خدا گر به خود آییم ، خداییم
|
|||
|
۲۵ دي ۱۳۸۹, ۰۹:۴۱ صبح
ارسال: #19
|
|||
|
|||
RE: شیطان
سلام خیلی عالی بود.اجرتان با حضرت سیدالشهدا
|
|||
|
۲۹ دي ۱۳۸۹, ۰۴:۱۹ عصر
ارسال: #20
|
|||
|
|||
RE: شیطان
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر دوستان و یاان قرآنی 1. چندین سال پیش: ایستاده بودم کنار مقام ابراهیم. شنیده بودم که آن جا اگر کسی دو رکعت نماز صحیح بخواند. گناهانش پاک می شود و یک کله می افتد بغل حوری ها و ... نفسم بریده بود. نمی دانستم که چه باید بکنم. رفتم پشت مقام ابراهیم و یک دفعه دیدم که یک جای خالی هم چسبیده به مقام پیدا است. گفتیم این هم نشانه! دویدم و رفتم همان جا ایستادم. انگار دور خیز می کردم برای آمرزش. پیش تر کلی با خدا کل کل کرده بودم که دو رکعت نماز صحیح خواندن که کاری ندارد... ایستادم به نیت کردن. زور می زدم که بگویم قربةالی الله. در همین حین، کنارم جایی باز شد و یک مرد دهاتی، با تنبان گشاده سیاه آمد و کنارم ایستاد. برای این که جا تنگ بود، نیم تنه ای هم به ما زد. با خودم گفتم، چه قدر درک این مرد عوام پایین است. نمی فهمد که من الآن مشغول چه معراجی هستم و تا چند دقیقه دیگر که نمازم تمام شود، مانند نوزادی پاک خواهم شد و از این اباطیل... هنوز نیت نکرده بودم که یارو الله اکبر گفت و شروع کرد با لهجه دهاتی اش نماز خواندن. من با خودم گفتم، حروف را هم از مخارج ادا نمی کند. خلاصه بین نیت خودم و نماز یارو در گشت و گذار بودم که پیر مرد بسم الله سوره دوم را خواند. بعد خیلی آرام همین جوری که اشک از چشمانش می ریخت، عین آیه 83 سوره یاسین را به عنوان سوره دوم نمازش خواند... من نماز نخوانده، جل و پلاسم را جمع کردم و زدم به چاک جعده... "قال الم اقُل لک انّکَ لن تسطیع معی صبراً" (کهف:75) هرگزت استطاعت صبر نیست! بسم الله الرحمن الرحیم حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی. |
|||
|
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان
1 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا