ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امیتازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
[split] دل نوشته و نیایش های شهدا
۱۸ ارديبهشت ۱۳۸۹, ۰۳:۴۶ عصر (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱ فروردين ۱۳۹۳ ۰۳:۲۶ عصر، توسط هُدهُد صبا.)
ارسال: #1
[split] دل نوشته و نیایش های شهدا
بسم الله الرحمن الرحیم

حتما وقتی وارد بهشت زهرا میشیم عکس شهیدی که از لبانش خون جاریست رو می بینیم ...

« شهيد امير حاج اميني »

دل نوشته یا وصیت نامه.........

سلام بر خدا و شهيدان خدا و بندگان پاك و مخلص او :

بعد از مدتها كشمكش دروني كه هنوز هم آزارم مي دهد،براي رهايي از اين زجر به اين نتيجه رسيدم،و آن در اين جمله خلاصه مي شود:


(‌خدايا عاشقم كن)...

از اينكه بنده بد و گناهكار خدايم سخت شرمنده ام،و وقتي ياد گناهانم مي افتم آرزوي مرگ ميكنم،ولي باز چاره ام نمي شود. به راستي كه (ان الانسان لفي خسر)

هيچ برگ برنده اي ندارم كه رو كنم،جز اينكه دلم را به دو چيز خوش كرده ام: اول

اينكه با اين همه گناه،او دوباره مرا به سرزمين پاكي و اخلاص و صفا و محبت بازم

گرداند،پس لابد دوستم دارد و سر به سرمي گذارد،هر چند كه چشم دلم كور است

و نميبينم و احساسش نميكنم،اگر چنين نبود پس چرا مرا به

اينجا آورد؟

دوم اينكه قلبي رئوف و مهربان دارم و با همه بديهايم بسيار دلسوزم.لحظه اي حاضر

به رنجش كسي نمي شوم، حتي رنجشي بسيار كوچك و ناچيز،ولي در عوض براي

خوشنودي ديگران حاضر به تحمل هررنجي مي شوم؛

بله!به اين دو چيز دل خوش كرده ام.

پس اي پروردگار من...اگر دوستم داري كه مرا به اينجا آورده اي پس مرا به آرزويم كه...برسان!

و يا به اين خاطر كه نمي توانم باعث رنجش كسي شوم،بيا و مرا مرنجان و خوشنودم كن و مرا با خودت...!

دنيا براي ضعيف نفسان يك گرداب هلاكت است،اگر لحظه اي به خودمان واگذارده

شويم،واي برما كه ديگرنابوديمان حتمي است.خوشا آن كس كه به ياري او در اين

گرداب هلاك نگردد!

اي حسين...

اي مظلوم كربلا...،

اي شفيع لبيك گويان


نداي ( هل من ناصرت) را من نيز لبيك گفتم،

( شفاعتم كن)!

و مگذار در اين گرداب هلاكت هلاك گردم.

اي خدا...

بسيار بد و ضعيفم، و در مقابل گناه ياراي مقاومت نداريم،زيرا هنوز نشناختمت؛ و

حتي در راه شناختت

نيز زحمت نكشيده ام،زيرا ضعيف و پايبند به اين دنيايم،و نمي توانم از خوشي ها و

آسايش هاي محض وپوشالي اين دنيا دل بكنم و در راه شناختت سختي كشم.


سختي كه پر از شيريني و لذت است،ولي

افسوس كه اين سختي و حلاوت نصيبم نمي گردد!

خالقا...

تو را به خودت قسم،تو را به پيامبران و امامان زجر كشيده و معصومت قسم بيا و

(( عاشقم كن ))

اگر چنين كني كه از درياي رحمت و كرامتت چيزي كاسته نمي شود و زياني به تو نمي رسد.

همه آرزويم اين است كه ببينم زتو رويي

چه زيان تو را كه من هم برسم به آرزويي

اگر چنين كني ديگر هيچ نمي خواهم،چون همه چيز دارم. مي دانم اگر چنين كني از اين بند رهايي

يافته و ديگر به سويت پر...!
خدايا...

دل شكسته و مهربانم را مرنجان،

تو خود گفتي كه به دل شكستگان نزديكم

من نيز دلي شكسته دارم؛

اي كساني كه اين نوشته را يا بهتر بگويم اين سوز دل،اين درد دل،نمي دانم چه

بگويم،اين تجربه تلخ يا اين وصيتنامه،اين پيام و يا در اصل اين خواهش و تقاضاي

عاجزانه را مي خوانيد،اگر من به آرزويم رسيدم

و دل از اين دنيا كندم،بدانيد كه نالايق ترين بنده ها هم مي توانند به خواست او به
عینه دیده ايد كه يك بنده گنه كار خدا به آرزويش رسيده است.

يارب ز كرم بر من درويش نگر

در من منگر در كرم خويش نگر

هر چند نيم لايق بخشايش تو

برحال من خسته دل ريش نگر


حالا كه به عينه ديديد،شما را به خدا عاجزانه التماس و استدعا مي كنم، بيائيد و به

خاكش بيفتيد وزار زار گريه كنيد و اميدوار به بخشايش و كرمش باشيد. وبا او آشتي

كنيد،زيرا بيش از حد مهربان و بخشنده است.فقط كافي است يكبار از ته دل صدايش

كنيد،ديگر مال خودتان نيستيد و مال او مي شويد و ديگرهر چه ميكند او مي كند و

هر كجا مي برد،او مي برد.ولي در اين راه آماده و حاضر به تقبل هرگونه رنج و

سختي همانند:

مظلوم كربلا حسين(ع)

و پيامدار او زينب(س) باشيد.هر چند كه سختي و رنجهاي ما در مقايسه با آنها نمي تواند قطره اي در

مقابل دريا باشد.بله،خداگونه شدن مشقات و مصائب دارد،زيرا كليدش و نشانش همين است و در عوض

آن چيز كه براي شما مي ماند...! و آن بسيار عظيم و شيرين است؛

در راه طلب پاي فلك آبله دارد

اين وادي عشق است و دوصد مرحله دارد

درد و غم رنج است و بلا زاد ره عشق

هر مرحله صد گمشده اين قافله دارد

صد مرحله را عشق به يك گام رود ليك

در هر قدم اين ره چه كنم صد تله دارد

گر دست مرا جاذبه عشق نگيرد

فرياد نه جان زاد و نه دل راحله دارد

خدايا! شكرت،آنچنان شكري كه تو لايق آني.

خدايا! عاقبت به خيرمان بگردان.

خدايا! ما را به راه راست هدايت فرما.

خدايا! ما را آني به خودمان وامگذار.

خدايا! گناهان ما را ببخش.

خدايا! آبروي ما را مريز.

خدايا! مريض هاي اسلام را شفا عنايت فرما.

خدايا! اسلام و مسلمين را پيروز فرما.

« شهيد امير حاج اميني »

بسم الله الرحمن الرحیم
حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی.
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط مشکات ، ذوالقرنین ، zeinab ، منتظر ، خدمت ، خادم شهدا ، del shekaste ، مهدی عبادی ، طهورا ، هُدهُد صبا
صفحه 2 (پست بالا اولین پست این موضوع است.)
۵ اسفند ۱۳۸۹, ۰۳:۴۷ عصر
ارسال: #11
RE: دل نوشته های شهدا ....
اقامه نماز بر روی مین کاشته شده
در واحد تخریب تبپ 21 امام رضا که بعدا به لشکر 21 امام رضا(ع) ارتقا یافت مشغول خدمت بودیم. بچه های واحد تخریب برای عملیات آماده میشدند. قبل از عملیات برای توانایی وکسب مهارت های تخصصی این گروه، آموزش های ی به صورت متداوم و سلسله وار گذشته میشد.یه شب قرار بود به هنگام برپایی رزم شبانه ای واحد یه سری مین ضد تانک هم منفجر کنند که مسول انفجار بعد از یه سری کار های اولیه وبعد هم کار تکمیلی انفجار از قبل چاشنی گزاری، سیم کشی( به قول تخریب چی ها، مدار گزاری) موعد انفجار فرا رسید. موقعی که مدار کنترل شد و منیاتور( دستگاه الکترونیکی) وصل شد و کلید خورد .اما مین منفجر نشد. برای بار دوم با دستگاه دیگری باز هم مین منفجر نشد. وقتی مدار توسط سیم بان ردیابی شد، که علت منفجر نشدن مین چه بوده است؟ متوجه شدیم که یکی از عزیزان بسیجی در روی همان مین پنهان شده زیر خاک مشغول نماز خواندن است . و با خدای خود در دل شب خلوت کرده و به راز و نیاز مشغول است. این یکی از معجزان جبه های حق علیه باطل است
ایثارگر علی وحیدی
مدت حضور در جبهه:36 ماه
تولد1343

یک امروز است ما را نقد ایام
بر آن هم اعتمادی نیست تا شام
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط هُدهُد صبا ، zeinab
۱۰ اسفند ۱۳۸۹, ۰۶:۴۱ عصر
ارسال: #12
RE: دل نوشته های شهدا ....
((به نام خدا))

سلام

از همه ی یاران قرآنی که مارا به یاد شهدا انداختند تشکر می کنم.واقعا ما همه چیزمان را، به آنها مدیونیم.

دوتاسوال داشتم:شهید جهان آرا وشهیدان باکریها در کجا دفن شده اند؟در بهشت زهرا؟

2-دوکوهه کجاست؟

یاد شهدایمان بخیر!

من اگر بنشینم، تو اگر بنشینی، چه کسی برخیزد؟

[تصویر:  sisOJG_400.jpg]
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط منتظر
۱۵ اسفند ۱۳۸۹, ۱۱:۵۰ صبح (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۵ اسفند ۱۳۸۹ ۱۲:۲۱ عصر، توسط هُدهُد صبا.)
ارسال: #13
RE: دل نوشته های شهدا ....
. گفته اند که شرف المکان بالمکین و چه خوب گفته اند آری دوکوهه پادگانی است در نزدیکی اندیمشک که سالیان سال با شهدا زیسته است با بسیجی ها ((شهید سید مرتضی آوینی)) .........ما فقط با آنهایی کار داریم که رهرو عشقند((شهید تفحص مجید پازوکی))..................به دوکوهه خوش آمدید...
گويا هم شهيد محمد جهان آرا داريم و هم محمد علي جهان آرا شايد هم در نت به دو اسم آمده.
اما ميدانم از خرمشهر مي آمدن كه در كهريزك تهران سقوط ميكنند.
بازم تحقيق كنيد.


و

مهدی باکری یکسال بعد از برادرش حمید باکری، در عملیات بدر کشته و بدن او در اروندرود ناپدید شد.

سخنان و وصيت نامه هاشون خيلي خيلي زيباست و اوج خداشناسي است حتما بخون.
محل دفن – باغ رضوان ارومیه (البته حاج مهدی ما و دو برادر دیگشون جنازشون برنگشته آخه خودشون از خدا خواسته بودن که مثل مادرشون خانم فاطمه سلام الله علیها بدون نشون باشن و این فقط یه یادمانه)

آيا به آيات قرآن نمى‏ انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟
سوره محمد(ص)/ آیه 24
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط مشکات ، zeinab
۱۵ اسفند ۱۳۸۹, ۰۸:۲۱ عصر (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۵ اسفند ۱۳۸۹ ۰۸:۵۷ عصر، توسط hamed.)
ارسال: #14
RE: دل نوشته های شهدا ....
سلام به همگی

خدا قوت
خوش به حال ما

اره خوش به حال ما که ماندیم تا

زمان بعد از شهدا را ببینیم و شاهد باشیم
بسی گفتیم و گفتند از شهیدان

شهیدان را شهیدان می شناسند


دوکوهه بودم
یه شب چه شبی
اونایی که رفتن قطعا لذتش هنوز از یادشون نرفته
دوکوهه....
الان اون حامد قبلی نیستم
گم شدم
ولی یادمه اون روزی که داشتم میرفتم مناطق عملیاتی جنوب
اون موقعها (الان همینطوریه ) علاقه خاصی به شهید جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان داشتم
نمی دونم چی شد از کجا این نرو به من رسید
اما
اتویوس ما(گروه ما)به نام شهید متوسلیان بود
بین بچه ها کارت هایی پخش میکردن که مشخصات شهدا عکسشون روش بود
مال من دقیقا یادمه الانم دارمش کارت شهید متوسلیان بود
قرار نبود بریم دوکوهه یا حتی شبی بمانیم اما
رفتیم و شبی هم ماندیم
دروازه ورودی بهشت و قدمگاه بزرگ سرداران و رزمندگان اسلام
عجب حال و هوایی بود
بگذریم
من که .....

Roseدر انتشار آنچه خوبیست و اثری از عشق در آن هست آخرین نفر نباشیدArrow
من یک اخراجی هستم
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط هُدهُد صبا ، منتظر ، مشکات ، safirashgh ، zeinab
۱۶ اسفند ۱۳۸۹, ۱۰:۲۷ صبح
ارسال: #15
RE: دل نوشته های شهدا ....
سلام
راستی کسی تا حالا سر مزار شهید حاج امینی رفه نمیدونم من اشتباه میکنم تلقین برادرمه که زیاد بهم گفته ولی قبرش یه بوی خیلی خوبی میده! حتی این بوی خوب از قبر شهید پلارک بیشتره به نظر من.

یک امروز است ما را نقد ایام
بر آن هم اعتمادی نیست تا شام
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط zeinab ، safirashgh ، هُدهُد صبا
۱۶ اسفند ۱۳۸۹, ۱۱:۳۷ صبح
ارسال: #16
RE: دل نوشته های شهدا ....
در ادامه فرمايش جناب منتظر :
من شنيدم قبر حاج حسيني هم در حياط حرم امام رضا هميشه بوي گلاب ميدهد.

يعني آدم چه قده ميتونه خوب بشه كه به همچين جايي برسه!
خداياااااااااااااا خودت دستمونو بگير.

آيا به آيات قرآن نمى‏ انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟
سوره محمد(ص)/ آیه 24
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
۱۰ فروردين ۱۳۹۰, ۰۲:۴۱ عصر
ارسال: #17
RE: دل نوشته های شهدا ....
يادتونه گفتيم شهدا بوي عطر ميدن؟
من خودم ايندفعه كه رفتم طلاييه.. چادرم يه جا گير كرد و وقتي خم شدم ديدم بوي گلاب مياد..
در جايي كه اصلا به چشم نميامد!

و اينكه زينب جان خوش به سعادتت..
حسابي بشين روي سفرت فكر كن و بنويس و زندگي نامه و وصيت نامه ها رو مطالعه كن كه پربارتر بشه..

نه ميشه گفت خوش به حالمون..نه ميشه گفت بد به حالمون..
ما در دوره آخرالزمانيم..
خوب بودن درسته سخت تره..
اما ارزشش بيشتره..
پس نهايت سعيمونو بكنيم كه شرمنده شهدا نشيم.

آيا به آيات قرآن نمى‏ انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟
سوره محمد(ص)/ آیه 24
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط zeinab ، منتظر ، مشکات ، safirashgh ، خادم شهدا
۱۶ فروردين ۱۳۹۰, ۰۸:۲۹ عصر
ارسال: #18
RE: دل نوشته های شهدا ....
بسم الله الرحمن الرحیم

خوش به حال ما که ماندیم و دیدیم این فتنه ها را ... خوش به حال ما که رسالتی بر دوش هایمان سنگینی میکند و میشود همانند حسین ع نبردی جانانه کرد و هم چون زینب س بیانگر رسالت خونش باشیم

زینب بانو مصیبت های عمه ی سادات کم تر از خون سرخ حسینی ع نبوده...
پس خوش به حال ما ... بس مرتبه ای بلند دارد

بسم الله الرحمن الرحیم
حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی.
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط shahed ، مشکات ، hamed ، zeinab ، هُدهُد صبا ، منتظر ، فاطمه گل
۵ مهر ۱۳۹۰, ۰۹:۵۱ عصر
ارسال: #19
RE: دل نوشته های شهدا ....
هم قد گلوله توپ بود.
گفتم: چه جوری اومدی اینجا؟
گفت: با التماس!
چه جوری گلوله رو بلند می‌کنی میاری؟
- با التماس!
به شوخی گفتم، می‌دونی آدم چه جوری شهید میشه؟
لبخندی زد و گفت: با التماس!
تکه های بدنش رو که جمع می‌کردم فهمیدم چقدر التماس کرده...


[تصویر:  jm04ya0fwgrufa2qrb.jpg]

از خود به خدا هیچ نگوییم و نپرسیم .:. ما هم به خدا گر به خود آییم ، خداییم

[تصویر:  1_emza_22.jpg]
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط hamed ، فاطمه گل ، هُدهُد صبا
۶ مهر ۱۳۹۰, ۱۱:۲۷ صبح (آخرین ویرایش در این ارسال: ۶ مهر ۱۳۹۰ ۱۱:۳۰ صبح، توسط فاطمه گل.)
ارسال: #20
RE: دل نوشته های شهدا ....
دل نوشته هاي شهيد احمدرضا احدي

«به بهانه شهادت شهيد بسيجي محمد عاشوري دانشجوي مهندسي پتروشيمي دانشگاه اميركبير تهران، از درز كلمات ده ها جزوه، صدها كتاب هزاران معامله تا فراسوي بلند خاك ريزها، از رسم سه گوش مثلث بر لوح كاغذ تا ترسيم هندسه زيباي نخل ها بر صفحه خونينِ دشت، از انبوه x ها و y ها و دعواي صدها تانژانت و كُتانژانت براي رفتن به آن سوي تساوي تا آرامش آن همه قايق، از دبستان تا دانشگاه و از دانشگاه به؟
بيچاره پدر كه چه آرزوها داشت! سال ها در آن دكان حقير كار كرد، تا تو امروز عصاي دست پيري اش باشي و تو چه زود موها را بر سرش سفيد كردي و مادر كه نسيم ياد تو، چون بيد، پيكر نحيفش را مي لرزاند و دست در زنبيل خالي اميد مي كند و مي گريد. تو چه تنها بودي! هيچ كس نمي دانست كه در پسِ اين رخسار نحيف، چه مظلوميتي نهفته است . مثل يك گل، هزار احساس ظريف، هزار رنج در سكوتِ يك نگاه، هزار خوبي در طراوت لبخند و هزار دردِ نهفته داري كه هرگز لبي براي گفتنش باز نشد.
يادگار خاطره هاي تو در آب هاي گرم كارون و اروند و زير نخل هاي بلند ابوشانك و بر زمين گرم شلمچه هنوز باقي است... . هنوز همان پويندگان راستين راهت شعرهاي نغز و طنين گرم آوازهايت را زير باران هزاران اخگر، ترجيح وار ترنم مي كنند كه «خدايا امام را قائم دار»، همين.(2)
«شهيد احدي با دوستانش، شهيدان ساكي (دانشجوي پزشكي) و كاظمي (دانشجوي فلسفه)، هر سه دوست و همشهري بودند و در يك سال [ هم زمان] وارد دانشگاه شهيد بهشتي شدند و هر سه به شهادت رسيدند. شهيد احدي درباره دوستان سفر كرده اش مي نويسد:
خدايا، ستاره ها كه رفتند
شب بود هوا هم سرد
هنوز پشت تيربارش ايستاده بود
خسته و مجروح
با باند سفيدي كه بر سرش بسته بود
و غنچه خوني كه از زير سفيدي باند نشست مي كرد.
حالش را پرسيدم
گفت: سرم گيج مي رود و چشم هايم تار شده است.
گفتم: هيچ كس نيست و پل را بايد تا صبح كه نيروها مي رسند نگه داشت .
و او در حالي كه نوار قشنگ تيربارش را پر مي كرد،
خنديد و گفت: تا آخرين نفس خواهيم ايستاد.
بعد خداحافظي كردم و رفتم تا به بقيه بچه ها سري بزنم.
مدتي نگذشت كه ناگهان موشك آر پي جي يازده سنگرِ تيربار را نشانه گرفت .
و دود و سياهي از سنگر بلند شد.
هر جور بود، خودم را به درون سنگررساندم،
مي دانستم كه مي خواهم چه صحنه اي را ببينم.
حيدر، آرام تر از هميشه خوابيده بود،
آنچنان كه تماشايش اشكم را بند نمي آورد.
مستِ مست خوابيده بود، مثل يك گل، مثل همان شب هاي سرد دركه،
ولي اين بار هر چه صدايش كردم، پاسخي نمي داد.
نمي دانم برايش شعر خواندم يا درددل كردم، فقط مي دانستم گريه مي كنم.
هنوز خون باندش خيس بود
و با قيافه اي نازنين و آرام كنار تيربارش خوابيده بود.
آري، حيدر هم رفته بود... !
برهوت كوير را هر چه بجوييد
لابه لاي تل هاي شني را
كُنج واحدهاي فرتوتش را
هر چه بكاويد
چيزي نخواهيد يافت
مگر يك آشنا
به ياد فرزند هور
فرزند خاكريز
و دود و آب و خاك
غواص دشمن شكن عرصه هاي خون و حماسه
جزاير مجنون
كارون، اروند وام الرصاص
فرمانده بي باك
فريادگر كمين هاي جزيره
پيش مرگ مين و سيم خار دار خورشيدي و باتلاق
شهيد داريوش ساكي.(3)
دلنوشته های شهدا برای امام زمان(عج)RoseRose
شهید سید مهدی بلادی
ای مهدی صاحب‌‌الزمان (عج) اینكه نام سربازی و نوكری تو را بر ما نهاده‌اند، مایه افتخار است، ولی از اینكه نمی‌توانم آنچنان كه تو می‌خواهی باشم، روحم عذاب می‌كشد.

شهید ابوالفضل مختاری
امام زمان چشمان گنهكارم پر از اشك است، چه بسیار اشك ریخته‌ام فریادزده‌ام صدایت كرده‌ام، یابن‌الحسن (عج) گوشه چشمی بر من فكن، مهدی جان سخت حیرانم، رخسار چون ماهت را برایم بگشا زیرا كه منتظرم.

شهید علی دستان
ای مهدی (عج) عزیز فرمانده جبهه‌ها، ای یاور رزمندگان اسلام، به یاریمان بشتاب،و در آخرین لحظات چشمانم را به جمالت منور فرما و از خدا می‌خواهم در هنگام شهادتم، مهدی (عج) حاضر باشد، مهدی جان (عج) در لحظه شهادت سرمان را بردار و در آغوش بگذار كه ما جز دامان تو پناهی نداریم.

شهید احمد (حمید) مهرمحمدی
مهدی جان تو را به مادرت زهرا (س) و جد بزرگوارت علی‌بن‌ابیطالب (ع) مرا یاری كن كه تو واسطه فیض الهی بر ما هستی.

شهید مسعود تفنگچی
…مگر می‌شود عاشق امام زمان (عج) این مولا و سرور بود ولی برای دیدن و زیارت او جان نداد، باید دوست فدای دوست گردد، و عاشق فدای معشوق و عابد فدای معبود.

شهید مهدی زین الدین
در زمان غیبت كبری به كسی منتظر گفته می‌شود و كسی می‌تواند زندگی كند، كه منتظر باشد، منتظر شهادت، منتظر ظهور امام زمان (عج)، خداوندا امروز از ما همت، اراده و شهادت‌طلبی می‌خواهد.
RoseRose

خدایا دستانم خالی اند و دلم غرق در آرزوها ، یا دستانم را توانا کن یا دلم را از آرزوهای دست نیافتنی خالی کن
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط hamed ، هُدهُد صبا
ارسال پاسخ 


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
3 مهمان

بازگشت به بالابازگشت به محتوا