یا سید الشهدا / محرمی
۲۹ آذر ۱۳۸۸, ۰۸:۳۵ عصر
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۷ شهريور ۱۳۹۲ ۰۳:۳۳ عصر، توسط هُدهُد صبا.)
ارسال: #1
|
|||
|
|||
یا سید الشهدا
دانی که چرا چوب شود قسمتش آتش ؟
بی حرمتیش بر لب و دندان حسین است . دانی که چرا آب فرات است گل آلود ؟ شرمندگی اش از لب عطشان حسین است . دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه بوش ؟ زیرا که خدا نیز عزادار حسین است . |
|||
|
صفحه 3 (پست بالا اولین پست این موضوع است.) |
۳۱ مرداد ۱۳۸۹, ۰۴:۵۰ عصر
ارسال: #21
|
|||
|
|||
دوبیتی
باز گل بانگ صدای ربنا می آید
از عالم دیگر ندا می آید ای شیعیان ماه اجابت دعاست گر دعا کنید صاحب زمان می آید اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب سلام الله علیها ------------------------------------ نازم به حسین و کربلا و حرمش نازم به ابوالفضل و صفا و کرمش هر کس که به کربلا برفت، آمد و گفت نازم به بین الحرمین و تربتش اللهم رزقنا زیارت الحسین بحق زینب سلام الله علیها لعن علی عدوک یا علی و فاطمه اولی و دومی و سومی و عایشه |
|||
|
۱۰ مهر ۱۳۸۹, ۰۳:۱۰ عصر
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۰ مهر ۱۳۸۹ ۰۳:۱۲ عصر، توسط sumaye.)
ارسال: #22
|
|||
|
|||
قصیده ی شاعر مسیحی در مدح سید الشهدا(ع)
قصیده سینیه او در موضوع کربلا و شهادت امام حسین علیهالسلام با این بیت آغاز میشود:
یا حسینَ الفداء ... تفدیک نفسی أنت نوری المُضیء یضحی و یمسی ای حسین ، ای فدایی حق جانم به فدای تو ... تو در هر صبح و شام نور درخشان منی. این قصیده علاوه بر مدح و توصیفات شاعرانه و تصویرسازیهای متنوع ادبی به بیان مراحلی از قیام سالار شهیدان میپردازد و در آن اسامی شخصیتها و نیز مکانهای تاریخی مسیر کاروان کربلا به چشم میخورد. همچنین نکتهای که بسیار جالب توجه است اشاره او به شهدای مسیحی نهضت عاشورا همچون وهب نصرانی و سفیر روم در مجلس یزید است. او همچنین در بیتی از سروده خود به مقایسه سر مطهر سیدالشهداء(ع) و سر بریده حضرت یحیى که مورد تقدیس مسیحیان است میپردازد. او با استفاده از برخی اشعار منسوب به بانوی کربلا و زبان حال ایشان در ابیات ۸۲ تا ۸۵ این قصیده میگوید: زینبٌ أنت أختُه خــیرَ أختٍ لطمت وجهَها و صاحَت : لتَعسی عندما شاهدَته رأسَ حسینٍ أنشدَت شــعرَها تُشـــیر بخَمس " یا هلالاً لمّــــا استتمّ کمالاً " أنهت الحربُ ناجذیها بضرس " ما توهّمتُ یا شقیقَ فؤادی " کان هذا ما حقّق الیومَ أمسی ای زینب تو خواهرش هستی، بهترین خواهر که بر سر و روی خود زد و فریاد برکشید که: وای بر من، هنگامی که سر برادر را دید شروع به سرودن نمود در حالیکه به او اشاره میکرد: ای هلال ماه من که نگذاشتند کامل شوی و جنگ به حیاتش خاتمه داد، ای پاره جگرم گمان نمیکردم آنچه از دیروز برای امروزم مقدّرشده این صحنه باشد. این قصیده پس از اضافه شدن مقدمه یکی از شخصیتهای فرهنگی و علمی لبنان به زودی و در آستانه ماه محرّم به صورت مستقل به چاپ خواهد رسید .همچنین کتاب او در مدح امام علی نیز که یک بار سی سال پیش چاپ شده است مجددا با اضافات و اصلاحات منتشر خواهد گردید. الهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم |
|||
|
۱۷ آذر ۱۳۸۹, ۱۱:۵۵ صبح
ارسال: #23
|
|||
|
|||
به یاد شور محرم
سلام من به لب خشک حضرت دریا
درود من به دل و چشم و سینه سقا نگاه زینب و چشم حسین شد خیره به قطره قطره جسمش میانه صحرا همان دمی که به گرداب خون عباسش گرفت دست به پهلو و گفت یا زهرا دلم گرفته دوباره بهانه دارد و غم به یاد شور محرم به یاد عاشورا به یاد میر و علمدار رفته از حرم و نیامدن ز شریعه، به یاد تاسوعا به یاد دختر بابایی حرم که زدند و شد جواب نگاهش عطش، لگد، بابا دلم فقط ز دو عالم غم تو را خواهد عزیز ذات الهی امیر کرب و بلا مرا و جان مرا در حریم خود بنشان لبان ما برسان بر لبان آن صهبا که جرعه جرعه شود جام جان ما پر از محبت گل حیدر، حسین، خون خدا و نیست معنی خیری عاقب غیر از همین محبت و عشق نهفته در دلها فدای نام شهیدان و شاهدان ازل که خاک مقدمشان کرده کار صد عیسی سلام من به بقیع و چهار قبر غریبش |
|||
|
۲۵ آذر ۱۳۸۹, ۱۲:۱۴ صبح
ارسال: #24
|
|||
|
|||
باز باران با ترانه ...
باز باران با ترانه ، با گهر های فراوان ، می خورد بر بام خانه
یادم آمد کربلا را ، دشت پر شور و بلا را قصه ی یک ظهر غمگین ، گرم و خونین لرزش طفلان نالان ، زیر تیغ و نیزه ها را گریه های کودکانه ، اندرین صحرای سوزان می دود طفلی سه ساله ، پر ز ناله ، دلشکسته ، پای خسته باز باران ، قطره قطره می چکد از چوب محمل [b]زینب و خونابه ی دل [/b] وای باران ، وای باران |
|||
|
۲۸ آذر ۱۳۸۹, ۰۷:۵۰ عصر
ارسال: #25
|
|||
|
|||
گودال قتلگاه پر از سیب بود
گودال قتلگاه، پر از بوی سیب بود / تنها تر از مسیح، کسی بر صلیب بود
سرها رسید از پی هم، مثل سیب سرخ / اول سری که رفت به کوفه، حبیب بود! مولا نوشته بود : بیا ای حبیب ما / تنها همین، چقدر پیامش غریب بود مولا نوشته بود : بیا، دیر می شود / آخر حبیب را ز شهادت نصیب بود مکتوب می رسید فراوان، ولی دریغ / خطش تمام، کوفی و مهرش فریب بود اما حبیب، رنگ خدا داشت نامه اش / اما حبیب، جوهرش « امن یجیب» بود یک دشت، سیب سرخ، به چیدن رسیده بود / باغ شهادتش، به رسیدن رسیده بود پس از مطالعه مطلب ارسالی ما را از نظر خویش بهره مند بفرمایید. |
|||
|
۲۹ آذر ۱۳۸۹, ۱۰:۴۷ عصر
ارسال: #26
|
|||
|
|||
این حسین را عاقبت تفسیر باید ، کردگار
از حسین آمـــــــــــــوز این آزادگی
این ز خــــــــود بگذشتن و دلدادگی اینچنین یک دهـــــر را افسون شدن وز برای کــــــــردگار مجنون شدن کیست آنکه میدهـــــــــــد دل را شفا از غـــم و از غصه و ، از این جفا کیست آنکه شـــــــافع روز جزاست پـــــــور حیدر یادگار مصطفی ست کیست آنکه میدهد خونــــــش به دین تا شـــــود سیراب دینش بیش از این گر خلیل فرزند خود تا مـــــــرز قربانگاه برد این حسین شش ماهه را داخل به قربانگاه برد آن خلیل گشـــــــت و فقط در لفظ قربانی گرفت لیک خالق از حسین ، شش ماهه قربانی گرفت گـــر که عیسی میتوانست چند تن احیا کند این حسین با کربلایش یک جهان احیا کند کشتی نوح ،بر اهل زمان یک منجی است لیک مولا ،کشتی تو تا ابد یک منجی است معجز موســــــی که بودســـــــت آن ید بیضایی اش دست شاه کربلا را خون اصغرمیکند خضرائی اش این حسین کیست که عالـــــم همه دیوانه او برتراز نوح و خلیل و ، پورعمران ست او این حسین را عاقبت تفســــیر باید ، کردگار چون دگر مردی چنین ، دیگر نبیند روزگار پس از مطالعه مطلب ارسالی ما را از نظر خویش بهره مند بفرمایید. |
|||
|
۶ دي ۱۳۸۹, ۰۲:۲۴ عصر
ارسال: #27
|
|||
|
|||
RE: این حسین را عاقبت تفسیر باید ، کردگار
ای آب فرات از کجا می آیی ...؟
ناصاف ولی چه با صفا می آیی...! خود را نرساندی به لب خشک حسین، دیگر ، به چه رو به کربلا می آیی ...؟ [[/color]امید وارم خدا پنجره باز اتاقت باشد |
|||
|
۹ مهر ۱۳۹۰, ۰۸:۳۵ عصر
ارسال: #28
|
|||
|
|||
RE: باز باران با ترانه ...
آب
پابلو نرودا زیان شبنم آنگاه که نور چندپاره میشود این است که چشمانی در گل زاده میشود و این چشمان به جهان درمینگرند. از آن دم دیگر نه شبنمند: رویداد روزند: اندیشههای گلجام جاودانگی آب جاودان. برگرفته از كتاب: نرودا، پابلو؛ پايان جهان؛ برگردان فرهاد غبرايي؛ چاپ نخست؛ تهران: نيلوفر 1388. عرض شود اوضاع بخش شعر ما خیلی قاطی پاتیه منم دیدم کجا بهتر از فضای آبی باران و محضر "ضحی"عزیز در انتشار آنچه خوبیست و اثری از عشق در آن هست آخرین نفر نباشید من یک اخراجی هستم
|
|||
|
۱۰ مهر ۱۳۹۰, ۱۱:۵۴ صبح
ارسال: #29
|
|||
|
|||
RE: باز باران با ترانه ...
باران که می بارد تو می آیی
باران گل، باران نیلوفر باران مهر و ماه آیینه باران شعر و شبنم و شبدر بارن که می بارد تو در راهی از دشت شب تا باغ بیداری از عطر عشق و آشتی لبریز با ابر و آب و آسمان جاری غم می گریزد، غصه میسوزد شب میگدازد، سایه می میرد تا عطر آهنگ تو می رقصد تا شعر باران تو می می گیرد از لحظه های تشنه دیدار تا روزهای با تو بارانی غم می کشد ما را و می بینی دل می کشد ما را و میدانی «اهورا ایمان» خدایا دستانم خالی اند و دلم غرق در آرزوها ، یا دستانم را توانا کن یا دلم را از آرزوهای دست نیافتنی خالی کن |
|||
|
۵ آذر ۱۳۹۰, ۰۷:۰۱ عصر
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۸ آذر ۱۳۹۰ ۰۲:۵۹ عصر، توسط safirashgh.)
ارسال: #30
|
|||
|
|||
RE: ای اهل حرم میر علمدار نیامد...
بسم رب الحسین
در این زمانه که نر های ما شده ماده به موی سیخ و به ابروی بند افتاده حجاب دخترکان، زورکی، چهار انگشت تفاوتی ندارد دختر و پسر از پشت در این زمانه که کمبود غیرت و شرف است چقدر زن که به جز شویف با همه طرف است در این زمانه که جان ها به سیم زر بند است به هر کجا که روی سخن از صدی چند است به دوره ای که شیوخی ز کافران بدتر ز راه چله نشینی شدند صاحب زر اگر چه موسی عمران نگشته، هارونند رفیق بیت المال و رقیب قارونند شراب زانکه حرام است، منقلی شده اند حسین(ع) گفته و در جنگ با علی شده اند ادامه دارد... شعر از حیدر توکلی _____________________ یک امروز است ما را نقد ایام
بر آن هم اعتمادی نیست تا شام |
|||
|
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان
1 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا