ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 36 رأی - میانگین امیتازات: 4.97
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
یا سید الشهدا / محرمی
۲۹ آذر ۱۳۸۸, ۰۸:۳۵ عصر (آخرین ویرایش در این ارسال: ۷ شهريور ۱۳۹۲ ۰۳:۳۳ عصر، توسط هُدهُد صبا.)
ارسال: #1
یا سید الشهدا
دانی که چرا چوب شود قسمتش آتش ؟
بی حرمتیش بر لب و دندان حسین است .

دانی که چرا آب فرات است گل آلود ؟
شرمندگی اش از لب عطشان حسین است .

دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه بوش ؟
زیرا که خدا نیز عزادار حسین است .
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط مشکات ، کبوتر حرم ، هُدهُد صبا
۶ دي ۱۳۸۸, ۱۲:۱۵ صبح
ارسال: #2
شاعر شکست خورده طوفان واژه هاست ...
با اشک هاش دفتر خود را نمور کرد
در خود تمام مرثیه ها را مرور کرد
ذهنش ز روضه ها ی مجسم عبور کرد
شاعر بساط سینه زدن را که جور کرد

احساس کرد از همه عالم جدا شده است
در بیت هاش مجلس ماتم به پا شده است

در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت
وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت
وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت
مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت

باز این چه شورش است که در جان واژه ها ست
شاعر شکست خورده طوفان واژه هاست

بی اختیار شد قلمش را رها گذاشت
دستی زغیب قافیه را کربلا گذاشت
یک بیت بعد ، واژه ی لب تشنه را گذاشت
تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت

حس کرد پا به پاش جهان گریه می کند
دارد غروب فرشچیان گریه می کند

با این زبان چگونه بگویم چه ها کشید
بر روی خاک و خون بدنی را رها کشید
او را چنان فنای خدا بی ریا کشید
حتی براش جای کفن بوریا کشید

در خون کشید قافیه ها را ، حروف را
از بس که گریه کرد تمام لهوف را

اما در اوج روضه کم آورد و رنگ باخت
بالا گرفت کار و سپس آسمان گداخت
این بند را جدای همه روی نیزه ساخت
"خورشید سر بریده غروبی نمی شناخت

بر اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بود"
اوکهکشان روشن هفده ستاره بود


خون جای واژه بر لبش آورد و بعد از آن ...
پیشانی اش پر از عرق سرد و بعد از آن ...
خود را میان معرکه حس کرد و بعد از آن ...
شاعر برید و تاب نیاورد و بعد از آن ...

در خلسه ای عمیق خودش بود و هیچ‌کس
شاعر کنار دفترش افتاد از نفس...

" سید حمید رضا برقعی "
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط مشکات ، admin ، هُدهُد صبا
۱ بهمن ۱۳۸۸, ۰۷:۴۲ صبح
ارسال: #3
ساده نیست ...
از زمین تا آسمان ، خورشید چیدن سـاده نیست
گرچه بی اذن خدا ، حتی پریدن ساده نیست

هم نشینی با امام عشق ، اوج بودن اسـت
زندگی بعد از شهید حق گزیدن ، ساده نیست

آه ! می فهمم که بی اصغر چه حالی داشتی!
کودک شــش ماهه روی نیزه دیدن ، ساده نیست!!!

... مرد میخواهد بفهمد معنی این درد را
از دیار شام تا کوفه دویدن ، ساده نیست!

عشق یعنی اینکه بعد از یار خود یک سال ... نه!
باورش سخت است ... اینگونه تکیدن ، ساده نیست

باورش سـخت است آنچه دیدی و آنجا گذشت
نیزه ها ؟ تیر سه شعبه ؟ نه! شنیدن ساده نیست!
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط مشکات ، کبوتر حرم ، هُدهُد صبا
۳ بهمن ۱۳۸۸, ۰۹:۴۸ صبح (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۰ دي ۱۳۹۳ ۰۱:۴۶ عصر، توسط هُدهُد صبا.)
ارسال: #4
یا حسین (ع)
زهره منظومه زهرا حسين

كشته ي افتاده به صحرا حسين


دست صبا زلف تورا شانه كرد

بر سر ني خنده مستانه كرد


كيست لب خشك ترك خورده ات

چشمه اي از زخم نمك خورده ات


روشني خلوت شبهاي من

بوسه بزن بر تب لبهاي من


تازغم غربت تو تب كنم

ياد پريشاني زينب كنم


آه از آن لحظه كه بر سينه ات

بوسه نشاندند لب تيرها


آه از آن لحظه كه بر پيكرت

زخم كشيدند به شمشيرها


آه از آن لحظه كه اصغر شكفت

در هدف چشم كمانگيرها


آه از آن لحظه كه سجاد شد

هم نفس ناله زنجيرها

قم به حج رفته به حج رفته اند

بي تو در اين واديه كج رفته اند


كعبه تويي كعبه بجز سنگ نيست

آينه اي مثل تو بيرنگ نيست


آينه رهگزر صوفيان

سنگ نصيب گذر كوفيان


كوفه دم از مهر و وفا ميزدند

شام تورا سنگ جفا ميزدند


كوفه اگر آينه ات را شكست

شام از اين واعقه طرفي نبست


كوفه اگر تيغ وتبرزين شود

شام اگر يكسره آذين شود


مرگ اگر اسب مرا زين كند

خون مرا تيغ تو تضمين كند


آتش پرديس نبرد مرا

تيغ اجل نيز نبرد مرا


بي سر و سامان توام يا حسين

دست به دامان توام يا حسين


جان علي سلسله بندم نكن

گردم از خاك بلندم نكن


مرحوم «آقاسی»

بسم الله الرحمن الرحیم
حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی.
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط کبوتر حرم ، zeinab ، مشکات ، هُدهُد صبا
۳ بهمن ۱۳۸۸, ۰۹:۵۹ صبح
ارسال: #5
هم نفسان حج حسيني كنيد
زهره منظومه زهرا حسين

كشته ي افتاده به صحرا حسين


دست صبا زلف تورا شانه كرد

بر سر ني خنده مستانه كرد


كيست لب خشك ترك خورده ات

چشمه اي از زخم نمك خورده ات


روشني خلوت شبهاي من

بوسه بزن بر تب لبهاي من


تازغم غربت تو تب كنم

ياد پريشاني زينب كنم


آه از آن لحظه كه بر سينه ات

بوسه نشاندند لب تيرها


آه از آن لحظه كه بر پيكرت

زخم كشيدند به شمشيرها


آه از آن لحظه كه اصغر شكفت

در هدف چشم كمانگيرها


آه از آن لحظه كه سجاد شد

هم نفس ناله زنجيرها

قم به حج رفته به حج رفته اند

بي تو در اين واديه كج رفته اند

كعبه تويي كعبه بجز سنگ نيست

آينه اي مثل تو بيرنگ نيست

آينه رهگذر صوفيان

سنگ نصيب گذر كوفيان


كوفه دم از مهر و وفا ميزدند

شام تورا سنگ جفا ميزدند


كوفه اگر آينه ات را شكست

شام از اين واعقه طرفي نبست


كوفه اگر تيغ وتبرزين شود

شام اگر يكسره آذين شود


مرگ اگر اسب مرا زين كند

خون مرا تيغ تو تضمين كند


آتش پرديس نبرد مرا

تيغ اجل نيز نبرد مرا


بي سر و سامان توام يا حسين

دست به دامان توام يا حسين


جان علي سلسله بندم نكن

گردم از خاك بلندم نكن



عاقبت اين عشق هلاكم كند

در گذر كوي تو خاكم كند


تربت تو بوي خدا ميدهد

بوي حضور شهدا ميدهد


ساقي لب تشنه لبي باز كن

سفره نان و رطبي باز كن


شمعه از درد دلت باز گو

نكته اي از نقطه آغاز گو


قوم به حج رفته چو باز آمدند

بر سر نعشت به نماز آمدند


قوم به حج رفته تورا كشته اند

پنجه به خوناب تو آوشته اند


سامريان شعبده بازي كنند

نفي رسولان حجازي كنند


مشعر حق عظم منا كرده اي

كعبه شش گوشه بنا كرده اي


تير تنت را به مصاف آمد است

تير سرت را به طواف آمد است


كيست شفا بخش دل ريش ما

مرحم زخم و غم و تشويش ما


كيست بجز ياد دل روي تو

سجده به محراب دو ابروي تو


بر سر ني زلف رها كرده اي

با جگر شيعه چه ها كرده اي


باز كه هنگامه بر انگيختي

بر جگر شيعه نمك ريختي


كو كفني تا كه بپوشم تنت

تا گيرم دامنه دامنت


حج تو هر چند كه تخير داشت

لاكن هفتاد و دو تكبير داشت


آري هفتاد و دو لبيك گو

عظم وضو كرده به خون گلو


اينان هفتاد دو قربانييند

كه از اسر باده تو فانييند


هم نفسان حج حسيني كنيد

پيروي از راه خميني كنيد


حج حسيني سفري سرخ بود

احرامش بال وپري سرخ بود


حج حسيني سفر كربلاست

نيت آن قربت رنج و بلاست


مرحوم «آقاسی»

بسم الله الرحمن الرحیم
حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی.
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط کبوتر حرم ، zeinab ، هُدهُد صبا
۳ بهمن ۱۳۸۸, ۱۰:۰۳ صبح
ارسال: #6
بوريا بر نعش هفتاد و دوتن پيچيده اند
بادهاي هرزه در دشت و دمن پيچيده اند
خار و خس خود را به دامان چمن پيچيده اند

خواستن دروازه ي باغ ِ فدک را وا کنند
ديدم اما باغبان را با رَسَن پيچيده اند

عندليبان ناله در کنج قفس سر مي دهند
باغ را در زوزه زاغ و زغن پيچيده اند

غنچه ي مردانگي نشکفته مي ماند، مگر
کسوت تهمينه را بر تهمتن پيچيده اند

آسمان آبي شد از اظهار رحمت، از چه رو
طوطيان، پرواز خود را در سخن پيچيده اند

شهريارا چهارده منزل عقوبت ديده ام
چشم ما را بر در بيت الحزن پيچيده اند

شيشه جان مرا الماسها درهم شکست
نعره مستانه ام را در کفن پيچيده اند

تير، تابوت مرا فردا مشبک مي کند
نسخه مرگ مرا همچون حسن پيچيده اند

«زهر» ميداني که با پرورده ي زهرا چه کرد؟
لاله را در برگ سبز نسترن پيچيده اند

آهِ نِي داني چرا در نينوا گل مي کند؟
بوريا بر نعش هفتاد و دوتن پيچيده اند

بسم الله الرحمن الرحیم
حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی.
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط کبوتر حرم ، zeinab ، هُدهُد صبا
۳ بهمن ۱۳۸۸, ۱۰:۲۸ صبح
ارسال: #7
حج حسيني سفري سرخ بود
هم نفسان حج حسيني كنيد

پيروي از راه خميني كنيد


حج حسيني سفري سرخ بود

احرامش بال وپري سرخ بود


حج حسيني سفر كربلاست

نيت آن قربت رنج و بلاست


مرحوم «آقاسی»

بسم الله الرحمن الرحیم
حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی.
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط کبوتر حرم ، zeinab ، هُدهُد صبا
۳ بهمن ۱۳۸۸, ۱۱:۵۱ عصر (آخرین ویرایش در این ارسال: ۳ بهمن ۱۳۸۸ ۱۱:۵۳ عصر، توسط safirashgh.)
ارسال: #8
حسین آمد به زخم دل نمک ریخت
غم ِ زهرا مرا سوز درون داد

دم ِ حیدر به من شور جنون داد

حسین آمد به زخم دل نمک ریخت

مرا با شور عاشورا در آویخت

ز فرط تشنگی بی تاب گشتم

عطش دیدم ز خجلت آب گشتم

چه ها گویم ز مَشک تیرخورده

ز دست ساقی شمشیر خورده

به خاک افتاد مشک از دست ساقی

دو عالم پر شد از بوی اقاقی

از جنوب و غرب تا شرق و شمال

گشته ام در بین اشباح و رجال

کیست تا از مرگ من پروا کند

یا به روی غربتم در وا کند

آب می جویم ولیکن در سراب

کوفه بازار است این شهر خراب


اشعار مرحوم محمد رضا آقاسي

بسم الله الرحمن الرحیم
حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی.
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
۴ بهمن ۱۳۸۸, ۱۲:۰۷ صبح
ارسال: #9
شیعیان فرهنگ عاشورا چه شد
گفت فحشا در کجا آید پدید

گفتمش در کوچه های بی شهید

بی شهیدانند بی سوزو گداز

بر سر سجاده های بی نماز

بی شهیدان را غم لیلا کجاست

سوز و اشک و آه و وایلا کجاست

کوچه ما بوی مجنون می دهد

بوی اشک و آتش و خون می دهد

بوی مجنون مست می سازد مرا

در پی لیلی می اندازد مرا

نام لیلی بردم، آرامم گریخت

هفت بندم بند بند از هم گسیخت

شیعیان فرهنگ عاشورا چه شد

پرچم خون رنگ عاشورا چه شد

بسم الله الرحمن الرحیم
حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی.
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط کبوتر حرم ، هُدهُد صبا
۴ بهمن ۱۳۸۸, ۱۲:۱۷ صبح (آخرین ویرایش در این ارسال: ۴ بهمن ۱۳۸۸ ۱۲:۲۰ صبح، توسط safirashgh.)
ارسال: #10
ظهر عاشوراست، شور مرگ کو ؟؟؟
کیست تا پرچم به دوش خون کشد ؟

شیعه را از خواب خوش بیرون کشد؟

گفت مولا کل ارض کربلا

شیعه یعنی غربت و رنج و بلا

شیعه بی درد زخم بی نمک

بس کن این یا لـَیتـَنی کـُنتُ مَعَک

کربلا غوغاست، ساز و برگ کو ؟

ظهر عاشوراست، شور مرگ کو ؟

کربلا گفتم کـَران را گوش نیست

ورنه از غم بلبلی خاموش نیست

بلبلان چهچه ز ماتم می زنند

روز و شب از کربلا دم می زنند

بسم الله الرحمن الرحیم
حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی.
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط هُدهُد صبا
ارسال پاسخ 


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

بازگشت به بالابازگشت به محتوا