فرازي از وصاياي شهدا
۲ دي ۱۳۸۹, ۰۴:۵۹ عصر
ارسال: #1
|
|||
|
|||
وصیت نامه شهید تجلایی
بسم الله الرحمن الرحیم
ای امام ، ای رهبر امت ، و ای پدر روحانی كه با بیان خود نفوس طاغوتی ما را تزكیه نمودی ، بدان ، تا آخرین قطره خونی كه در بدن دارم و تا آخرین دم حیاتم ، مقلد و مأموم تو هستم . به خدا سوگند، یك لحظه از این عهد و پیمانی كه با تو بسته ام ، نظرم برنخواهد گشت و آخرین قطره خونی كه از بدنم بیرون ریزد ، نقش « خمینی رهبر » خواهد بست . زیرا كه من این وفاداری را از مكتب كربلا, از پرچمدار اباعبدالله (ع) آموخته ام و عینیت این وفاداری را از سیدمان و مولایم شهید آیت الله بهشتی آموخته ام ... . پدر و مادر عزیزم كه غم و اندوه شهادت برادرم مهدی از دل شما بیرون نرفته ، مبادا از شهادت من و برادرم متأثر شوید و هر چه گریه می كنید ، گریه بر مصیبتهـای سرور شهیـدان و اهل بیت او بكنید ... . خوشحال باشید كه در سایه برنامه های تربیتی اسلام ، توانستید فرزندانی را در خط ولایت و امامت بپرورانید ... نه تنها برای مهدی و من و دیگر شهیدان گریه نكنید ، بلكه گور و مزار ما را هم جستجو مكنید . به این بیاندیشید كه ما برای چه شهید شدیم و چه راهی را برای رسیدن به مقصود و معبود خود برگزیدیم ... . دعا كنید كه خداوند متعال از گناهانم درگذرد . همسرم ! می دانم پس از من بایستی مشكلات زیادی را در تربیت و بزرگ كردن فرزندان بدون پدر متحمل گردی ... بشارت بزرگی است برای شما كه خداوند رحمان - اگر توفیق شهادت نصیب این بنده گناهكار بنماید - آنچنان كه وعده فرموده ، سرپرست اصلی شما خواهد بود كه این نعمت و رحمت ، شامل كمتر خانواده ای می شود ... . شكرانه این نعمت ، صبر و استقامت در برابر مشكلات و عبودیت كامل به درگاه خداوند متعال می باشد . به جامعه نشان بده كه چگونه می توان در عمل ، پیرو حضرت فاطمه زهرا (س) و دخترش زینب (س) بود و هم مادری خوب بود و هم پیام رسانی آتشین كه پیامش تاریخ بشریت را تكان دهد . دخترم می دانم كه حالا كوچكی و مرا به یاد نمی آوری ولیكن دخترم ، وقتی كه بزرگ شوی حتماً جویای حال پدرت و علت شهادت پدرت خواهی بود . بدان كه پدرت یك پاسدار بود و تو نیز باید پاسدار خون پدرت باشی . دخترم ! می دانم یتیمانه زندگی كردن و بزرگ شدن در جامعه مشكل است ولیكن بدان كه حسین و حسن و زینب یتیم بودند . حتی پیامبر اسلام نیز یتیم بزرگ شد . دخترم ! هر وقت دلت گرفت ، زیارت عاشورا را بخوان و مصیبتهای سرور شهیدان تاریخ ، حسین (ع) را بنگر و اندیشه كن ... . امیدوارم كه در آینده وارث شایسته ای برای پدرت باشی . پروردگارا مرا و فرزندانم را برپادارنده نماز قرار ده و دعایم را بپذیر . برادران پاسدار امیدوارم با بزرگواری خودتان این بنده ذلیل خدا را عفو وحلال كنید. سفارشـی چنـد از مولایمـان علـی (ع) بـرای شمـا دارم ، باشـد كـه راهنمـای شمـا باشـد در امـر پاسداریتـان . - در همه حال پرهیزگار باشید و خدا را ناظر بر اعمال خود بدانید . - یاور ستمدیدگان و مستمندان جامعه و یاور تمامی مستضعفین باشید . مبادا یتیمان و فرزندان شهدا را فراموش كنید. - در راه تحقق اهداف این انقلاب آزادی بخش ، از جان و مال خود دریغ نكنید . - سلسله مراتب و اطاعت از مسئولان را با توجه به اصل ولایت رعایت كنید . - در هر زمان و هر مكان ، با دست و زبان و عمل ، امر به معروف و نهی از منكر كنید . برادران مسئـول اگر به طـور مستمـر در جهت پیشبـرد اهداف انقلاب ، شبـانه روز فعالیت می كنید ، عدالت در كارهایتان و تصمیم گیریهایتان به عنوان یك مرز ایمان داشته باشید. اگر این مرز شكسته شـود و پای انسان به آن طرف مرز برسد ، دیگر حـد و قانونـی را برای خـود نمی شناسد. عدالت را فدای مصلحت نكنید . پرحوصله باشید و در برآوردن حاجات و نیازهای زیردستان بكوشید . در قلب خود ، مهربانی و لطف به مردم را بیدار كنید . طوری رفتار نكنید كه از شما كراهت داشته باشند. موفقیت شما را در جهاد درونی و جهاد آزادیبخش از خداوند متعال خواهانم . رفتن به جبهه ها و دفاع از كیان اسلام و قرآن ، برای مردان خدا تكلیف و امتحان بزرگی محسوب می شود . زیرا جبهه آزمایشگاه مردان خداست ... برای این آزمایش ، بایستی از تمام وابستگی مادی و غیر خدا گسست و عاشقانه به سوی خدا شتافت . از بدو انقلاب ، رسیدن به لقاءالله و ریخته شدن خونم در پای درخت اسلام برایم اصل بوده و هست . جبهه آسان ترین و نزدیك ترین صراط برای رسیدن به این اهداف است . همه وقتی فهمیده اند كه می خواهم به عنوان تك تیرانداز در عملیات شركت كنم ، مرا نصیحت می كنند و مشكلات زندگی و فرزندانم را به من گوشزد می كنند و سعی می كنند ، تجربه ام و مسئولیتم را برایم بزرگ جلوه بدهند و القا كنند كه برای سپاه و انقلاب و جنگ لازم تر هستم . ولی ، همه باید بدانند كه حرف من چیز دیگری و هدفم ، هدف والایی است . زیرا توفیق شركت در مدرسه عشق و بسیج با ارزش و نتیجه بخش خواهد بود ، زیرا ارزشهایی كه از شركت در جنگ ، به دور از مسئولیت های دنیوی برای یك فرد رزمنده ساده نصیب می شود ، خارج از بحث و فكر و عقل بشر خاكی است و بدانید كه جبهه برای مردان خدا خیلی زیباست ، زیرا هر چه در آن بینی ، نور خداست و صحبت شهادت و ایثار . حرف ، حرف شهادت . و آنچه بینی چهره مردان مصمم و جوانان معصوم كه با تمام وجودشان برای انجام تكلیف الهی ، در رفتن به خط مقدم ، سعی می كنند بر یكدیگر پیشی گیرند . حال ، قضاوت كنید كه انسان چگونه می تواند مصاحبت و برادری چنین انسانهایی را نادیده بگیرد ؟ و اما نهایت سخنم ، طلب رحمت از خداوند متعال برای شما ، خانواده ام ، همسرم و پدر و مادرم است و درخواست حلالی این بنده گناهكار از تمام رزمندگان ، به خصوص برادران لشكر عاشورا و سپاه منطقه پنج و قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) می خواهم كه مرا حلال كنند ، زیرا دیگر برایم قلباً الهام شده كه این بار - اگر خداوند رحمان و رحیم بخواهد - به فیض شهادت نائل خواهم آمد . لذا دیگر منتظر من نباشید چون من به دیدار معشوق خود و دیدار سرور آزادگان اباعبدالله (ع) و شهدای كربلا حسینی ایران شتافته ام .والسلام علیكم و رحمه الله و بركاته. علی تجلایی پس از مطالعه مطلب ارسالی ما را از نظر خویش بهره مند بفرمایید. |
|||
|
صفحه 9 (پست بالا اولین پست این موضوع است.) |
۸ مهر ۱۳۹۱, ۰۴:۰۱ عصر
ارسال: #81
|
|||
|
|||
RE: فرازي از وصاياي شهدا
وصیت نامه شهید سردار حسین خرازی
خدايا! غلط كردم، استغفرالله، خدايا امان، امان از تاريكي و تنگي و فشار قبر و سؤال منكر و نكير در روز محشر و قيامت. به فريادم برس. خدايا! من دل شکسته و مضطرم. صاحب پيروزي و موفقيت تو را ميدانم و بس؛ بر تو توكل دارم. خدايا! تا زمان عمليات فاصله زيادي نيست. خدايا، به قول امام خميني: «تو فرمانده كل قوا هستي»، خودت رزمندگانت را پيروز گردان و شرّ صدام و كفّار را از سر مسلمين بكن! خدايا! از مال دنيا چيزي جز بدهكاري و گناه ندارم. خدايا! تو خود توبه مرا قبول كن و از فيض عظماي شهادت، نصيب و بهره مندم ساز. از تو طلب مغفرت و عفو دارم. يا واسع المغفرة، يا سبقت رحمته غضبه! |
|||
|
۱۲ مهر ۱۳۹۱, ۰۵:۲۱ عصر
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۲ مهر ۱۳۹۱ ۰۵:۲۶ عصر، توسط هُدهُد صبا.)
ارسال: #82
|
|||
|
|||
RE: فرازي از وصاياي شهدا
اي رسول خدا، مرا ببخشيد اگر از امت مورد رضايت شما نبودم. اي علي جان، اي فاطمه جان، اي آقايان جوانان بهشت حسن و حسين جان به زبان ميگفتم كه شيعه هستم و در عمل هم ميخواستم باشم؛ حال اگر نتوانستم به بزرگواري خودتان ببخشيد كه شما خاندان كرم هستيد. فرازی از وصیتنامه شهید محمدرضا مرادي آيا به آيات قرآن نمى انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟ سوره محمد(ص)/ آیه 24
|
|||
|
۱۵ مهر ۱۳۹۱, ۰۵:۳۵ عصر
ارسال: #83
|
|||
|
|||
RE: الهی نامه شهدا
بسم الله الرحمن الرحیم
[b]حيف كه تهران دو كوهه ي قشنگي نيست![/B]
گفتم ميشنوي چه آهنگ حزيني دارد ؟ گفت: آري اين صداي ... است كه ميخواند. گفتم: نه, نه خوب گوش كن من صداي قافله را ميگويم قافله دو كوهه كه دارد دور ميشود .گفت: دور نميشود عزيزم دارد گم ميشود. گفتم: من نميگذارم كه صداي زنگ قافله دو كوهه در دالان گوشهاي من گم شود. گفت: گم ميشود دير يا زود اين جبر تاريخ است. گفتم :تاريخ مديون دو كوهه است.من هنوز صداي نيايشها را ميشنوم من هنوز صداي زيارت عاشوراها را ميشنوم. باور كن كه دوكوهه زنده است. گفت:اين انعكاس دور صدايي است كه سالهاي سال مرده است. گفتم : من جا ماندهام بايد بروم.قافله دوكوهه دارد ميرود. گفت: ميرود نه بگو رفت. گفتم: هواي آن روز ها را كردهام هواي دوكوهه را هواي بيرنگي را هواي يك رنگي هواي آن مردان بيادعا گفت:اصحاب كهف شدهاي سكه بيوقت ميخواهي؟ گفتم:دلم براي آن روزها تنگ شده حسرت يك شبش را دارد من اينجا زنده نميمانم من با دوكوهه زندهام. گفت: چشمهايت را باز كن تقويم بالاي سرت است . سال دو هزار را گذرانديم.دوره دل دادگي ها به خاطره ها پيوست. از اينترنت حرف بزن. گفتم:ديسكت براي گنجاندن شبهاي دوكوهه سرد است. من نمي توانم حاج همت را با آن همه عظمت را توي حقارت سي دي جا دهم. گفت: ديروز ها تمام شدند.دوكوهه ها و حاج همت ها رفتند.چشمهايت را باز كن دنياي خودت را ببين. گفتم:دنياي من دوكوهه ها و حاج همت ها و با كري هاست..خاطرات من تاريخ مصرف ندارند . آنها تمام نمي شوند. گفت : شعار نده به خيابانهاي شهرت نگاه كن آيا خاطرات گذشته ات را مي بيني؟ گفتم:نه هيچ كدامشان را ...اما گاهي ... گفت: گاهي چه؟ گفتم:گاهي سايه كسي را مي بينم كسي مثل محمد زماني , مجيد پازوكي, آقاسي,ابو الفضل سپهر. گفت :اينها كه گفتي امروز قاب عكس شده اند فردا همايش خواهند شد و فرداتر فراموش. گفتم:اما اينها با خونشان تاريخ را رنگ زده اند. رنگ تاريخ اين سرزمين هميشه سرخ خواهد بود. گفت:باران گناه رنگ ها را با خودش مي برد. راه دوري نرو,توي همين صندلي نشين ها, آنها كه دم از غم مردم مي زنند,آيا كسي را شبيه به با كري مي بيني؟ گفتم: نه انگار هيچ كس همرنگ او نيست. گفت:آيا رد حاج همت را مي بيني؟ گفتم: نه گفت:جاي پايش را توي اين همه دود و غبار مي تواني پيدا كني؟ گفتم: نه انگار... گفت : انگار نه مطمئن باش كه راه آنها گم شده است. گفتم:اما من هنوز مي بينمشان حي و حاضر و زنده . گفت :چشمها را بايد شست , جور ديگر بايد ديد. گفتم: راه كه گم نمي شود .راه مي ماند مقصد مي ماند. آدمها گم مي شوند . آنها كه كورند آنها كه كر شده اند و صداي قافله را نمي شوند. گفت: جنگ تمام شد دروازه هاي شهادت را بسته اند چفتش را هم انداخته اند. گفتم: شهادت را با زخم و تير نمي دهند خيلي ها شهيد شده اند قبل از آنكه بميرند. گفت:خودت را باور كن شهادت غزل معاصر نيست. خاك و خاكريز رفته توي عكس ها . گفتم: توي خيابان هم مي شود خاكريز زد. دشمن لباس خاصي ندارد. خاكريزها هم تقويم ندارند. گفت: باور كن از دوكوهه تنها اسم وخاطره اش مانده بيا حرف روز بزنيم. گفتم: باور كن من هنوز هر صبح با صداي اذان دوكوهه از خواب بيدار مي شوم . گفت:اينجا تهران است دوكوهه نيست.بايد مراقب باشي كه چه مي گويي و چه مي كني. گفتم: من همه جا را دو كوهه مي بينم و چه حيف كه تهران دو كوهه ي قشنگي نيست. منبع:www.aviny.com
یاد شهدایمان بخیر!
من اگر بنشینم، تو اگر بنشینی، چه کسی برخیزد؟ |
|||
|
۱۶ مهر ۱۳۹۱, ۰۷:۰۴ عصر
ارسال: #84
|
|||
|
|||
RE: فرازي از وصاياي شهدا
فرازی از وصيت نامه شهید ۱۲ ساله رضا پناهی
من عاشق خدا و امام زمان گشتهام و این عشق هرگز با هیچ مانعی از قلب من بیرون نمیرود، تا اینکه به معشوق خود یعنی «الله» برسم؛ و به حق که ما میرویم که این حسین زمان و خمینی بتشکن را یاری کنیم و به حق که خداوند به کسانی که در راه او پیکار میکنند، پاداش عظیم میبخشد. من برای خدا از مادیات گذشتم و به معنویات فکر کردم، از مال و اموال و پدر و مادر و برادر و خواهر چشم پوشیدم، فقط برای هدفم یعنی الله. |
|||
|
۴ آبان ۱۳۹۱, ۱۰:۵۱ صبح
ارسال: #85
|
|||
|
|||
RE: فرازي از وصاياي شهدا
" همسفر"
"براه افتادیم،در سفری که پایانش را هم می دانستم و هم نمی دانستم،با همسفری که او را هم می شناختم و هم نمی شناختم.!!! میدانستم که همه ما مسافریم در سفری خطیر از اسفل السافلین تا اعلی علیین.در سفری که از متن جهنم می گذرد و هر کس پایش بر آن بلغزد در آتش فرو خواهد افتاد!!! براه افتادم،دست تقدیر،مرا با پای اختیار می بُرد و همسفرم را نیز در مسیری که تا ابدیت امتداد یافته بود.!!!" (زنده یاد شهید سید مرتضی آوینی) در انتشار آنچه خوبیست و اثری از عشق در آن هست آخرین نفر نباشید من یک اخراجی هستم
|
|||
|
۵ آبان ۱۳۹۱, ۱۰:۱۳ صبح
ارسال: #86
|
|||
|
|||
RE: فرازي از وصاياي شهدا
پرستویی كه قصد كوچ دارد ازویرانی لانه اش نمی هراسد.
شهید سید مرتضی آوینی |
|||
|
۲۰ آبان ۱۳۹۱, ۱۰:۴۹ صبح
ارسال: #87
|
|||
|
|||
RE: فرازي از وصاياي شهدا
ای ملت ایران! مگذاريد دشمنان اسلام در صفوف به هم فشرده شما رخنه كرده و در ميان شما اختلاف بيندازند و بر سر شما مسلط شوند و ديگر زمانى شود كه ببينم ديگر از اسلام خبرى نيست و ديگر از حق و عدالت و حسين(ع) خبرى نيست .
فرازی از وصیتنامه شهید محمد صنعتکار آيا به آيات قرآن نمى انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟ سوره محمد(ص)/ آیه 24
|
|||
|
۲۴ آبان ۱۳۹۱, ۰۴:۱۰ عصر
ارسال: #88
|
|||
|
|||
RE: فرازي از وصاياي شهدا
مگر امام حسين نفرمود: هل من ناصر ينصرني آيا كسي هست كه حسين را ياري دهد؟ چون راه حسين و خميني عزيز اين نايب امام زمان يكي است ما همه چيز خود را به راه الله داريم. آيا خدا از سر تقصيرات ما نخواهد گذشت؟
فرازی از وصیتنامه شهید جعفر فتاحي آيا به آيات قرآن نمى انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟ سوره محمد(ص)/ آیه 24
|
|||
|
۱۲ آذر ۱۳۹۱, ۱۲:۴۹ عصر
ارسال: #89
|
|||
|
|||
RE: فرازي از وصاياي شهدا
و تو اي دوست، تو اي هم كيش، و تو اي پدر و مادر، خواهر و برادر، بدان و يقين داشته باش كه تنها راه سعادت و رستگاري چنگ زدن به ريسمان الله است، و تنها راه نجات حركت كردن در خط ولايت الله است، آن ولايتي كه خميني كبير پرچمدار آن است. بنابراين، شما را به اطاعت تامه از امام امت، خمين بتشكن سفارش ميكنم.
فرازی از وصیتنامه شهید محمد حقفروش در انتشار آنچه خوبیست و اثری از عشق در آن هست آخرین نفر نباشید من یک اخراجی هستم
|
|||
|
۱۶ آذر ۱۳۹۱, ۰۳:۵۲ عصر
ارسال: #90
|
|||
|
|||
RE: فرازي از وصاياي شهدا
آيا به آيات قرآن نمى انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟ سوره محمد(ص)/ آیه 24
|
|||
|
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان
1 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا