ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 15 رأی - میانگین امیتازات: 4.93
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
فرازي از وصاياي شهدا
۲ دي ۱۳۸۹, ۰۴:۵۹ عصر
ارسال: #1
وصیت نامه شهید تجلایی
بسم الله الرحمن الرحیم

ای امام ، ای رهبر امت ، و ای پدر روحانی كه با بیان خود نفوس طاغوتی ما را تزكیه نمودی ، بدان ، تا آخرین قطره خونی كه در بدن دارم و تا آخرین دم حیاتم ، مقلد و مأموم تو هستم .
به خدا سوگند، یك لحظه از این عهد و پیمانی كه با تو بسته ام ، نظرم برنخواهد گشت و آخرین قطره خونی كه از بدنم بیرون ریزد ، نقش « خمینی رهبر » خواهد بست .
زیرا كه من این وفاداری را از مكتب كربلا, از پرچمدار اباعبدالله (ع) آموخته ام و عینیت این وفاداری را از سیدمان و مولایم شهید آیت الله بهشتی آموخته ام ... .
پدر و مادر عزیزم كه غم و اندوه شهادت برادرم مهدی از دل شما بیرون نرفته ، مبادا از شهادت من و برادرم متأثر شوید و هر چه گریه می كنید ، گریه بر مصیبتهـای سرور شهیـدان و اهل بیت او بكنید ... .
خوشحال باشید كه در سایه برنامه های تربیتی اسلام ، توانستید فرزندانی را در خط ولایت و امامت بپرورانید ... نه تنها برای مهدی و من و دیگر شهیدان گریه نكنید ، بلكه گور و مزار ما را هم جستجو مكنید . به این بیاندیشید كه ما برای چه شهید شدیم و چه راهی را برای رسیدن به مقصود و معبود خود برگزیدیم ... . دعا كنید كه خداوند متعال از گناهانم درگذرد .
همسرم ! می دانم پس از من بایستی مشكلات زیادی را در تربیت و بزرگ كردن فرزندان بدون پدر متحمل گردی ... بشارت بزرگی است برای شما كه خداوند رحمان - اگر توفیق شهادت نصیب این بنده گناهكار بنماید - آنچنان كه وعده فرموده ، سرپرست اصلی شما خواهد بود كه این نعمت و رحمت ، شامل كمتر خانواده ای می شود ... . شكرانه این نعمت ، صبر و استقامت در برابر مشكلات و عبودیت كامل به درگاه خداوند متعال می باشد . به جامعه نشان بده كه چگونه می توان در عمل ، پیرو حضرت فاطمه زهرا (س) و دخترش زینب (س) بود و هم مادری خوب بود و هم پیام رسانی آتشین كه پیامش تاریخ بشریت را تكان دهد .
دخترم می دانم كه حالا كوچكی و مرا به یاد نمی آوری ولیكن دخترم ، وقتی كه بزرگ شوی حتماً جویای حال پدرت و علت شهادت پدرت خواهی بود . بدان كه پدرت یك پاسدار بود و تو نیز باید پاسدار خون پدرت باشی .
دخترم ! می دانم یتیمانه زندگی كردن و بزرگ شدن در جامعه مشكل است ولیكن بدان كه حسین و حسن و زینب یتیم بودند . حتی پیامبر اسلام نیز یتیم بزرگ شد . دخترم ! هر وقت دلت گرفت ، زیارت عاشورا را بخوان و مصیبتهای سرور شهیدان تاریخ ، حسین (ع) را بنگر و اندیشه كن ... . امیدوارم كه در آینده وارث شایسته ای برای پدرت باشی . پروردگارا مرا و فرزندانم را برپادارنده نماز قرار ده و دعایم را بپذیر .
برادران پاسدار امیدوارم با بزرگواری خودتان این بنده ذلیل خدا را عفو وحلال كنید. سفارشـی چنـد از مولایمـان علـی (ع) بـرای شمـا دارم ، باشـد كـه راهنمـای شمـا باشـد در امـر پاسداریتـان .
- در همه حال پرهیزگار باشید و خدا را ناظر بر اعمال خود بدانید .
- یاور ستمدیدگان و مستمندان جامعه و یاور تمامی مستضعفین باشید . مبادا یتیمان و فرزندان شهدا را فراموش كنید.
- در راه تحقق اهداف این انقلاب آزادی بخش ، از جان و مال خود دریغ نكنید .
- سلسله مراتب و اطاعت از مسئولان را با توجه به اصل ولایت رعایت كنید .
- در هر زمان و هر مكان ، با دست و زبان و عمل ، امر به معروف و نهی از منكر كنید .
برادران مسئـول اگر به طـور مستمـر در جهت پیشبـرد اهداف انقلاب ، شبـانه روز فعالیت می كنید ، عدالت در كارهایتان و تصمیم گیریهایتان به عنوان یك مرز ایمان داشته باشید.
اگر این مرز شكسته شـود و پای انسان به آن طرف مرز برسد ، دیگر حـد و قانونـی را برای خـود نمی شناسد. عدالت را فدای مصلحت نكنید .
پرحوصله باشید و در برآوردن حاجات و نیازهای زیردستان بكوشید . در قلب خود ، مهربانی و لطف به مردم را بیدار كنید . طوری رفتار نكنید كه از شما كراهت داشته باشند.
موفقیت شما را در جهاد درونی و جهاد آزادیبخش از خداوند متعال خواهانم . رفتن به جبهه ها و دفاع از كیان اسلام و قرآن ، برای مردان خدا تكلیف و امتحان بزرگی محسوب می شود .
زیرا جبهه آزمایشگاه مردان خداست ... برای این آزمایش ، بایستی از تمام وابستگی مادی و غیر خدا گسست و عاشقانه به سوی خدا شتافت .
از بدو انقلاب ، رسیدن به لقاءالله و ریخته شدن خونم در پای درخت اسلام برایم اصل بوده و هست . جبهه آسان ترین و نزدیك ترین صراط برای رسیدن به این اهداف است . همه وقتی فهمیده اند كه می خواهم به عنوان تك تیرانداز در عملیات شركت كنم ، مرا نصیحت می كنند و مشكلات زندگی و فرزندانم را به من گوشزد می كنند و سعی می كنند ، تجربه ام و مسئولیتم را برایم بزرگ جلوه بدهند و القا كنند كه برای سپاه و انقلاب و جنگ لازم تر هستم . ولی ، همه باید بدانند كه حرف من چیز دیگری و هدفم ، هدف والایی است .
زیرا توفیق شركت در مدرسه عشق و بسیج با ارزش و نتیجه بخش خواهد بود ، زیرا ارزشهایی كه از شركت در جنگ ، به دور از مسئولیت های دنیوی برای یك فرد رزمنده ساده نصیب می شود ، خارج از بحث و فكر و عقل بشر خاكی است و بدانید كه جبهه برای مردان خدا خیلی زیباست ، زیرا هر چه در آن بینی ، نور خداست و صحبت شهادت و ایثار .
حرف ، حرف شهادت . و آنچه بینی چهره مردان مصمم و جوانان معصوم كه با تمام وجودشان برای انجام تكلیف الهی ، در رفتن به خط مقدم ، سعی می كنند بر یكدیگر پیشی گیرند . حال ، قضاوت كنید كه انسان چگونه می تواند مصاحبت و برادری چنین انسانهایی را نادیده بگیرد ؟
و اما نهایت سخنم ، طلب رحمت از خداوند متعال برای شما ، خانواده ام ، همسرم و پدر و مادرم است و درخواست حلالی این بنده گناهكار از تمام رزمندگان ، به خصوص برادران لشكر عاشورا و سپاه منطقه پنج و قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) می خواهم كه مرا حلال كنند ، زیرا دیگر برایم قلباً الهام شده كه این بار -
اگر خداوند رحمان و رحیم بخواهد - به فیض شهادت نائل خواهم آمد . لذا دیگر منتظر من نباشید چون من به دیدار معشوق خود و دیدار سرور آزادگان اباعبدالله (ع) و شهدای كربلا حسینی ایران شتافته ام

.والسلام علیكم و رحمه الله و بركاته.


علی تجلایی

پس از مطالعه مطلب ارسالی ما را از نظر خویش بهره مند بفرمایید.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط يگانه ، هُدهُد صبا ، alialaie ، یافاطمه
صفحه 4 (پست بالا اولین پست این موضوع است.)
۱۳ بهمن ۱۳۹۰, ۱۲:۳۹ صبح (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۳ بهمن ۱۳۹۰ ۱۲:۵۲ صبح، توسط safirashgh.)
ارسال: #31
RE: دل نوشته های شهدا ....
بسم الله الرحمن الرحیم


۱۰ قانون شهيد علمدار
آنچه خواهيد خواند قوانيني است كه سيدمجتبي علمدار براي خود وضع كرد تا با تربيت نفس و روح خويش در مقابل معبودش سربلند و سرافراز حاضر شود.
شهيد سيدمجتبي علمدار ۱۱دي ۱۳۴۵ در شهرستان ساري متولد شد. شهيد علمدار در سن ۱۷ سالگي به عضويت بسيج درآمد و در اواخر سال ۱۳۶۲به كردستان رفت و در سال ۱۳۶۴ در عمليات والفجر ۸ به شدت شيميايي شد و در سال ۱۳۷۵ در اثر عوارض جراحات شيميايي به شهادت رسيد.
سيدمجتبي براي اولين بار در عمليات كربلاي يك شركت كرد و مدتي پس از آن وارد گردان مسلم بن عقيل در لشكر ۲۵ كربلا شد و تا پايان جنگ در آنجا ماند. او در عمليات كربلاي ۴و ۵ نيز حضور داشت. در كربلاي ۸مجروح شد و مدتي بعد به جبهه بازگشت و در عمليات كربلاي ۱۰ در جبهه شمالي محور سليمانيه- ماووت شركت نمود.

سيدمجتبي علمدار در سال ۱۳۶۶مسئوليت فرماندهي گروهان سلمان از گردان مسلم ابن عقيل- از گردان هاي خط شكن لشكر ۲۵ كربلا- را برعهده گرفت و در عمليات والفجر۱۰ نقش آفريني مؤثري داشت.

شهيد علمدار در سه راهي خرمال، سيدصادق و دجيله در منطقه كردستان عراق رشادت هاي فراواني را از خود نشان داد و از ناحيه پهلو مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شدت مجروح شد. سيدمجتبي در دي ماه ۱۳۶۴، در عمليات والفجر۸، به شدت شيميايي شد.
شهيد علمدار بعد از اتمام جنگ در واحد طرح و عمليات لشكر ۲۵ كربلا در ساري مشغول خدمت شد و علاوه بر اين مسئوليت در واحد تربيت بدني لشكر بعنوان عضو اصلي هيئت رهروان حضرت امام(ره) هم انتخاب شد.
حاج سيدمجتبي علمدار كه مداح اهل بيت هم بود سرانجام در اوايل دي سال ۱۳۷۵ به دليل جراحت شيميايي روانه بيمارستان شد و بعد از يك هفته بي هوشي كامل هنگام اذان مغرب روز ۱۱ دي به شهادت رسيد.
آنچه خواهيد خواند قوانيني است كه سيدمجتبي علمدار براي خود وضع كرد تا با تربيت نفس و روح خويش در مقابل معبودش سربلند و سرافراز حاضر شود.
قانون اول:
بارالها، اعتراف مي كنم از اينكه قرآن را نشناختم و به قرآن عمل نكردم. حداقل روزي ده آيه قرآن را بايد بخوانم. اگر روزي كوتاهي كردم و به هر دليلي نتوانستم اين ده آيه را بخوانم روز بعد بايد حتماً يك جزء كامل بخوانم. (تاريخ اجراء۴/۵/۶۹)
قانون دوم:
پروردگارا! اعتراف مي كنم از اينكه نمازم را بي معني خواندم و حواسم جاي ديگري بود، در نتيجه دچار شك در نماز شدم. حداقل روزي دو ركعت نماز قضا بايد بخوانم. اگر روزي به هر دليلي نتوانستم اين دو ركعت نماز را بخوانم، روز بعد بايد نماز قضاي يك ۲۴ ساعت (۱۷ ركعت) بخوانم. (تاريخ اجراء ۱۱/۵/۶۹)
قانون سوم:
خدايا! اعتراف مي كنم از اينكه مرگ را فراموش كردم و تعهد كردم مواظب اعمالم باشم ولي نشدم. حداقل هر شب قبل از خواب بايد دو ركعت نماز تقرب بخوانم. اگر به هر دليلي نتوانستم اين دو ركعت را بجا بياورم روز بعد بايد ۲۰ريال صدقه و ۸ركعت نماز قضا بجا بياورم. (تاريخ اجراء ۲۶/۵/۶۹)
قانون چهارم:
خدايا! اعتراف مي كنم از اينكه شب با ياد تو نخوابيدم و بهر نماز شب هم بيدار نشدم. حداقل در هر هفته بايد دو شب نماز شب بخوانم و بهتر است شب هاي پنجشنبه و شب جمعه باشد. اگر به هر دليلي نتوانستم شبي را بجا بياورم بايد بجاي هر شب ۵۰ريال صدقه و ۱۱ركعت تمام را به جا بياورم. (تاريخ اجراء ۱۶/۶/۶۹)
قانون پنجم:
خدايا اعتراف مي كنم از اينكه «خدا مي بيند» را در همه كارهايم دخالت ندادم و براي عزيز كردن خودم كار كردم. حداقل در هر هفته بايد دو صبح زيارت عاشورا و صبح جمعه بايد سوره الرحمن را بخوانم. اگر به هر دليلي نتوانستم زيارت عاشورا را بخوانم بايد هفته بعد ۴صبح زيارت عاشورا و يك جزء قرآن بخوانم و اگر صبح جمعه اي نتوانستم سوره الرحمن بخوانم بايد قضاي آن را در اولين فرصت به اضافه ۲حزب قرآن بخوانم. (تاريخ اجراء ۱۳/۷/۶۹)
قانون ششم:
حداقل بايد در آخرين ركوع و در كليه سجده هاي نمازهاي واجب صلوات بفرستم. اگر به هر دليلي نتوانستم اين عمل را انجام دهم، بايد به ازاي هر صلوات ۱۰ ريال صدقه بدهم و ۱۰۰صلوات بفرستم. (تاريخ اجراء ۱۸/۸/۶۹)
قانون هفتم:
حداقل بايد در هر ۲۴ ساعت ۷۰بار استغفار كنم. اگر به هر دليلي نتوانستم اين عمل را بجا آورم، در ۲۴ ساعت بعدي بايد ۳۰۰ بار استغفار كنم و باز هم ۳۰۰ به ۶۰۰ تبديل مي شود. (تاريخ اجراء ۳۰/۹/۶۹)
قانون هشتم:
هر كجا كه نماز را تمام مي خوانم بايد در هفته ۲روز را روزه بگيرم، بهتر است كه دوشنبه و پنج شنبه باشد. اگر به هر دليلي نتوانستم اين عمل را بجا بياورم در هفته بعد به ازاي دو روز ۳ روز و به ازاي هر روز ۱۰۰ ريال صدقه بايد بپردازم. (تاريخ اجراء ۱۹/۱۱/۶۹)
قانون نهم:
در هر روز بايد ۵مسئله از احكام حضرت امام(ره) را بخوانم. اگر به هر دليلي نتوانستم اين عمل را بجا بياورم روز بعد بايد ۱۵مسئله بخوانم. (تاريخ اجراء ۱۴/۱/۷۰)
قانون دهم:
در هر ۲۴ ساعت بايد ۵ بار تسبيح حضرت زهرا(س) براي نماز يوميه و ۲بار هم براي نماز قضا بگويم. اگر به هر دليلي نتوانستم اين فريضه الهي را انجام دهم بايد به ازاي هر يك بار، ۳مرتبه اين عمل را تكرار كنم. (تاريخ اجراء ۱۵/۳/۷۰)/

بسم الله الرحمن الرحیم
حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی.
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط هُدهُد صبا ، hamed ، seraj73 ، خادم شهدا ، sekret
۱۶ بهمن ۱۳۹۰, ۰۴:۲۷ عصر
ارسال: #32
RE: دل نوشته های شهدا ....
شما خواهران در مكتب فاطمه كبري و زينب (س) پرورش يافته‌ايد. اميدوارم كه بتوانيد فريادهاي زينب گون‌تان را لااقل به گوش فرزندان خودتان –اين نونهالان انقلاب- برسانيد، و به آنها بفهمانيد كه دنيا چه خبر است. از منافقين بگوييد كه در كمينند و اميدوارم كه آنها را به نور الهي روشن گردانيد و دركلاسها و فعاليتهاي ارگانهاي انقلابي و احزاب و سازمانهايي كه پيرو خط امام هستند شركت دهيد تا زمينه‌هاي رشد فكري و فرهنگي آنها فراهم گردد.

فرازی از وصیت‌نامه
شهید رضا معظمي

آيا به آيات قرآن نمى‏ انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟
سوره محمد(ص)/ آیه 24
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط خادم شهدا ، hamed ، zeinab
۱۶ بهمن ۱۳۹۰, ۰۵:۰۲ عصر
ارسال: #33
Lightbulb RE: دل نوشته های شهدا ....
بسم الله.سلام
یک دور باطل دور حماقت ..کار-استراحت-خوردن-خوابیدن همین وبس!!!بهتر است کمی فکر کنیم ملاک ما برای شناختن افراد چیست؟مثال میزنم ایا وقتی مثلا به خواستگاری میروید چه میپرسید؟میپرسید که ایا شما ادم باهوشی هستید؟با شهامت هستید؟چه مقدار وقار واصالت دارید؟چه مقدار قران را درک کرده اید؟چه مقدار در تاریخ واقتصادوجامعه شناسی وانسان شناسیوتفسیر وفهم سخنان ايمه مطالعه دارید؟معلوماتتان چقدر است؟و........هرگز!
درست همانگونه می اندیشیم وهمانگونه انتخاب میکنیم که فرهنگ مادی بورزوازی غرب بما تحمیل کرده ومعیارارزشهامان بسته بندی شده از غرب می اید اما خود نمیدانیم ونمیفهمیم وخیال میکنیم که اندیشه وفکرمان اسلامی است درصورتیکه اندیشه ای که قران بما میخواهد بدهددرست عکس انست وبا ان درتضاد کامل است واصلا اندیشه تربیتی قران برای ازبین بردن چنین ارزشها ومعیارهاوطرز تفکرهاوبرداشتهاوچنین شناختی نسبت به زندگی حیات وسایل مادی ارزوها خواستها ایده ال هاو.........است.
قسمتی از نامه شهیدعلم الهدی که درسال 1356 خطاب به خواهرش نوشته است ودر واقع خطاب سید حسین به همه خواهرانو برادرن عزیز است.....Rose

"حسبی الله ونعم الوکیل ولاحول ولا قوة الا بالله ولا اله الا انت سبحـانک انی کُنتُ من الظالمین"
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط seraj73 ، safirashgh ، hamed ، هُدهُد صبا
۱۶ بهمن ۱۳۹۰, ۰۷:۲۷ عصر
ارسال: #34
RE: دل نوشته های شهدا ....
بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام وصیت نامه ی قابل تاملی بود با سپاس از حسن سلیقه ی شما

در ضمن ورود شما رو به این تالار قرآنی گرامی می داریم و می گوییم خوش آمدید

بسم الله الرحمن الرحیم
حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی.
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط خادم شهدا
۱۶ بهمن ۱۳۹۰, ۰۸:۰۵ عصر (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۶ بهمن ۱۳۹۰ ۰۸:۱۱ عصر، توسط seraj73.)
ارسال: #35
RE: دل نوشته های شهدا ....
حیفم اومد این داستان جای دیگه قرار بدم
واقعا فقط امام زمان وصاحب اختیارش می تونن غم ها رو به پایان برسونن
[تصویر:  13619767151336219910323963160158205122216184.jpg]
سلام مامان قهرمانم :
میدونی ....!
حالا که روز تولدته من و آبجی می خواستیم قشنگ ترین هدیه رو برات بخریم ولی نمی دونستیم چی بخریم.
دختر خاله می گفت برات یه دست کامل لوازم آرایش بخریم.
می گفت اگه مامانت آرایش کنه زخم های روی صورتش کمتر معلوم می شه...
می گفت :
زشته یه معلم با سرو صورت زخمی سر کلاس بره
می گفت:
شاگردهاش می فهمند شوهرش...
میدونم تو هیچ وقت برای خودت از این چیزها نمی خری
آخه همش رو می دی پول دارو و بیمارستان بابا...
بابا هم که تو رو کتک میزنه...
فحش می ده...
حرف هایی می زنه که ما نمی فهمیم
فقط می بینیم و گریـــــه می کنیم.
من و آبجی خوب می فهمیم که وقتی بابا موجی می شه تو دستای مارو می گیری و می بری تو اتاق دیگه...
بعد می ری تا بابا کتکت بزنه
و موهای قشنگتو بکشه...
من و اون خوب می دونیم چرا این کارو می کنه .
آخه اگه تو نری جلوی بابا اون خودشو می زنه

دست خودش نیست...
تو هم چون بابا رو خیلی دوست داری نمی خواهی بابا خودشو بزنه ...
به قول خودت یه ذره از سهمت و فداکاری هاش رو میدی
از ترکش های توی بدنش
از موجی شدنش
از...
ما می فهمیم که وقتی بابا آروم می شه سرش رو می گیره و چقدر گریه می کنه
وقتی می فهمه چیکار کرده ناراحت می شه
دستت رو می بوسه...تو هم گریه می کنی ...
من و آبجی صدای گریه تو و بابا رو می شنویم.
مامان جون!
مامان خوب و قهرمانم!
پس سهم ما چی می شه؟
ما هم می خوایم مثل تو و بابا قهرمان باشیم
می خوایم روز تولدت پول هامون رو بدیم به تو تا برای بابا دوا بخری
فقط تو رو خدا این دفعه بذار بابا ما رو جای تو کتک بزنه ...
مامان جون، تولدتـــــــــ مبارکـــــــــــــــــ

منبع: سایت حوزه

[تصویر:  che-gvara.png]
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط خادم شهدا ، hamed ، هُدهُد صبا ، منتظر ، zeinab ، sekret
۱۷ بهمن ۱۳۹۰, ۰۱:۱۷ صبح (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۷ بهمن ۱۳۹۰ ۰۱:۲۶ صبح، توسط خادم شهدا.)
ارسال: #36
Star RE: دل نوشته های شهدا ....
بسم الله.سلام
خیلی زیبا بود .ممنون از انتخاب این داستان.
پدر من هم...
التماس دعاRose
بسم الله.سلام
ممنوون از سپاس وتامل وخوش امد گویی شما.Blushامیدوارم بتونم سهم کوچیکی رو درجهت اگاهی معنوی وتکامل عزیزان قرانی تو این محیط برای خداورضایت خدا ایفا کنم.عاقبت بخیر باشید.
یاعلیRose

"حسبی الله ونعم الوکیل ولاحول ولا قوة الا بالله ولا اله الا انت سبحـانک انی کُنتُ من الظالمین"
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط safirashgh
۱۸ بهمن ۱۳۹۰, ۰۹:۲۱ عصر
ارسال: #37
Information RE: دل نوشته های شهدا ....
بسم الله.سلام
دربرابر مشکلات از خود صبر نشان دهید چراکه"ان الله مع الصابرین"در پایمردی واستواری از حسین (ع)یگانه مرد عصر وامیر واقعه کربلا الگو گرفته وهمواره افرادی متقی باشید.شهید سیدرضا سجادی
منطقه محلی است که یاد اورشهداست.جایی که انان با تحمل سختی ها وفشارها..نفس سرکش را رام نمودند وبرای پرواز به سوی بینهایت مهیا گشتند.برای همین بود که بیتاب شدند.ودیگر دوست نداشتندبه شهر باز گردند.اکنون که بارسنگین حفظ دین وانقلاب بر دوش ماست..حالا که ما..مانده ایم وانها رفته اند..چه خوب است که اخلاق ورفتار خود را نیز مانند انها کنیم!!!!!!!SighIdea
الهی بر من منت گذار که شوقم متوجه تو باشد وبرایت چنان کنم که دوست داری....Arrow
یاعلیRose

"حسبی الله ونعم الوکیل ولاحول ولا قوة الا بالله ولا اله الا انت سبحـانک انی کُنتُ من الظالمین"
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط safirashgh ، هُدهُد صبا ، hamed
۱۹ بهمن ۱۳۹۰, ۰۶:۱۶ عصر (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۹ بهمن ۱۳۹۰ ۰۸:۳۲ عصر، توسط safirashgh.)
ارسال: #38
وصیت نامه شهید بندار
[تصویر:  z0ckrwfqc53aqlteh0m.jpg]
وصیت نامه شهید هاشم بندار

[b]فرمانده گردان مخابرات لیله القدر لشکر 5نصر[/b]
بسم الله الرحمن الرحیم
خداوندا، از گناهان من درگذر. خدایا، مواظب این بنده ی ضعیف باش، زیرا که اگر او را به خود بگذاری، از جاده ی اصلی منحرف می شود. پروردگارا، اگر نماز و روزه هایم مورد قبولت واقع نشده است، به بزرگی خودت از من بگذر. معبودا، توفیقی ده که با شهادتم دین خود را ادا کنم. بر خانواده ام صبر و شکیبایی عنایت کن. اجر آنان را با گریه و زاری کم نکن. خدایا، رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی را که زندگی دوباره به ملت ایران داد، تا انقلاب حضرت مهدی (عج) نگهدار و سلامتی به او بده





.

برادرانم، اگر راهم را ادامه ندهید، دچار عذاب الهی خواهید شد و اگر راه مرا ادامه دهید (که همان راه امام و شهدا است ) پاداش بزرگی در نزد خدا خواهید داشت





.

و ای اقوام و خویشان، دنیا ارزشی ندارد. عمل خوب انجام دهید و لحظه ای از راه امام و انقلاب جدا نشوید. هاشم بندار

[تصویر:  che-gvara.png]
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط boshra ، هُدهُد صبا
۲۰ بهمن ۱۳۹۰, ۱۱:۰۱ صبح (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۰ بهمن ۱۳۹۰ ۱۱:۰۲ صبح، توسط safirashgh.)
ارسال: #39
RE: دل نوشته های شهدا ....
بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام خدمت دوستان متن زیر بر گرفته از وصیت نامه ی شهیدی است که توسط رهبر انقلاب خوانده شد :

لازم است براى اين‌كه روحيه‌ى برادران ما را در جبهه‌ى جنگ بدانيد من وصيتنامه‌ى يك افسر جوان را كه چند روز قبل شهيد شده است براى شما بخوانم. كوتاه، پرمغز، حاكى از بصيرت. شهيد ما، سروان آشورى است، مستقر در پادگان دشت‌آزادگان. وصيتنامه‌اش اين است

«به نام حىّ قيوم مهربان لايزال. آفتاب عمر چه زود غروب مى‌كند. آن گاه تقدير اين چنين باشد و خدا خواهد كه انسانى دنيا را وداع گويد. اما چه زيباست كه اين تقدير به نظافت قلب مهربان مادرى باشد كه فرزند دلبندش را در آغوش گيرد و اين تناسب ميسّر نباشد مگر با شهادت در راه اللَّه و مكتب و وطن، كاش تقديرم چنين باشد» و اين آرزو برآورده شد. «كاش تقديرم چنين باشد، مرگ با افتخارى را كه بارها به آن نزديك شده‌ام ولى نصيبم نشده است، شايد لايق شهيد بودن نيستم زيرا كه شهيد مقامى بالا و والا را دارد و من فردى گناهكار و خوارم. اينك كه با ياد خدا به جبهه مى‌روم، نه براى انتقام، بلكه به منظور احياى دينم و تداوم انقلابم پاى در چكمه مى‌كنم و خدا را به يارى مى‌طلبم و از او مى‌خواهم كه هدايتم كند به آن سو و آن راه كه خود صلاح مى‌داند و هدفم خدا، مكتبم اسلام و مرادم روح‌اللَّه است. هر قدمى كه بردارم و هر گلوله‌يى كه شليك كنم و قلب دشمن را هدف سازم، به ياد خدا باشم و براى هر گلوله‌اى كه به تنم خورد به ياد خدا تحمل كنم و دردش را، زجرش را كه شيرين‌تر از عسل است. خدانگهدار. مسعود آشورى»

اين، روحيه‌ى سرباز ماست، اين روحيه‌ى افسر جوان ماست. همه‌ى رزمندگانى كه در خط مقدم جبهه مى‌جنگند، كم و بيش چنين روحيه‌اى دارند، اين چيز توصيف‌ناپذيرى است. در جنگ ارزش واقعى و سرنوشت واقعى را اين معين مى‌كند.

خطبه های نماز جمعه سال 59

بسم الله الرحمن الرحیم
حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی.
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط hamed ، خادم شهدا ، هُدهُد صبا ، مشکات ، seyedebrahim
۲۱ بهمن ۱۳۹۰, ۰۷:۰۹ عصر (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۱ بهمن ۱۳۹۰ ۰۷:۱۸ عصر، توسط sekret.)
ارسال: #40
RE: دل نوشته های شهدا ....
به نام منبع خوبي ها كه هر چه داريم از اوست

خيلي ممنون از مطلبتون.البته برام تكراري بود ولي خواندن دوباره آن حس زيبايي بهم داد.ويك آرزو

اي كاش پدربود ولي فقط بود...

آن زمان كه جنگ بود بوي پدر را از پيرهن هاي شسته ي آويزان شده در كمد مي چشيديم
وهر روز با خواهرانم مي خوانديم
السون وبالسون به حق شاه خراسون باباي ما رو برسون...
آنقدر مي خواندييم تا خوابمان مي برد
بعد كه جنگ تمام شد ما مانديم وخستگي هاي هر روزه ي پدر از نامرادي ها ؛از بيوفايي ها..
راضي بودييم جون پدر راضي به رضاي خدا بود
دنيا با همه ي مهرباني هاي پدر مزه ي شيرين وخوشي داشت
ولي عمر خوشي وسرمستي كوتاه بود
دردها كه شروع شد مستي از سرمان پريد
فهميدييم پدر مي رود
اما پدر هنوز مي خنديد...
نمي دانم شايد خدا ودوستانش وآقايش خيلي نزديك تر از ما بودند به او...
از هرچه بيمارستان وجدايي وتنهايي وشب هاي انتظار است متنفرم
پدر رفت وما هرشب ؛ هر روز ؛هر لحظه مي خوانيم

السون وبالسون به حق شاه خراسون باباي ما رو برسون...

اما ديگر هيچ برگشتي نيست هيچ اميدي براي دوباره ديدن..

حالا فقط حسرت مانده و يك عالمه اي كاش ها..

اي كاش بود ولي بيمار
كاش بود ولي دور
كاش بود ولي نامهربان... ولي فقط بود ونامم را صدا مي زد

شايد شما وهمه قصه اي تكراري را مي خوانيد
ولي در خود قصه بودن خيلي سخته آخه آدم بهترين پدر دنيا رو داشته باشه و اونو از دست بده خيلي درد سنگينيه
بهترين رو داشتن شايد براي خيلي ها قابل درك نباشه
اما من بهترين رو داشتم
و براي همه دعا مي كنم كه هيچ وقت هيچ وقت اين طعم رو نچشن .....
دعايم كنيد كه سخت به دعاي شما محتاجم


seraj73
یار قرآنی عزيز؛ اين مطلب را به دنبال مطلب شما نوشتم.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط hamed ، خادم شهدا ، safirashgh ، هُدهُد صبا
ارسال پاسخ 


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

بازگشت به بالابازگشت به محتوا