عصرگاه با طعم مشاعره
۶ آبان ۱۳۹۰, ۰۹:۰۶ عصر
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۴ آبان ۱۳۹۱ ۱۲:۴۴ عصر، توسط هُدهُد صبا.)
ارسال: #1
|
|||
|
|||
عصرگاه با طعم مشاعره
به نام خداوند جان و خرد سلامي چو بوي خوش آشنايي به همه شما اهالي شعر و ادب با مشاعره موافقيد؟ سه شنبه ها بعد از نماز مغرب چه طوره؟ خودتون شعر مي سراييد يا از هر بزرگوار ديگري لطفا نام را ذكر كنيد كه ياد رو هم گرامي بداريم. لطفا حداقل يه بيت باشه و ترجيحا در يه جمله مفهوم زيباي شعر رو هم بيان كنيد. آيا به آيات قرآن نمى انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟ سوره محمد(ص)/ آیه 24
|
|||
|
صفحه 12 (پست بالا اولین پست این موضوع است.) |
۱۶ دي ۱۳۹۱, ۱۰:۵۵ صبح
ارسال: #111
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
من آن پیرم که شیران را به بازی برنمیگیرم
تو آهووش چنان شوخی که با من میکنی بازی در انتشار آنچه خوبیست و اثری از عشق در آن هست آخرین نفر نباشید من یک اخراجی هستم
|
|||
|
۱۷ دي ۱۳۹۱, ۰۸:۴۰ صبح
ارسال: #112
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
یاری اندر کس نمی بینیم ، یاران را چه شد ؟
دوستی کي آخر آمد ؟ دوستداران را چه شد ؟ |
|||
|
۱۷ دي ۱۳۹۱, ۱۰:۳۱ صبح
ارسال: #113
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد |
|||
|
۱۷ دي ۱۳۹۱, ۰۲:۴۸ عصر
ارسال: #114
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
بسم الله الرحمن الرحیم
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
یاد شهدایمان بخیر!
من اگر بنشینم، تو اگر بنشینی، چه کسی برخیزد؟ |
|||
|
۱۹ دي ۱۳۹۱, ۱۱:۰۴ صبح
ارسال: #115
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور خداوند می بیند می داند می تواند
|
|||
|
۱۹ دي ۱۳۹۱, ۱۰:۱۹ عصر
ارسال: #116
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
روزگاری شهر ما ویران نبود
دین فروشی اینقدر ارزان نبود |
|||
|
۲۰ دي ۱۳۹۱, ۰۲:۵۸ عصر
ارسال: #117
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
در دلــم بود که بی دوست نباشم هرگـــز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود |
|||
|
۲۱ دي ۱۳۹۱, ۰۹:۱۵ صبح
ارسال: #118
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
دلم برای خودم تنگ می شود آری
همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم نشد جواب بگیرم سلام هایم را هر آنچه شیفته تر از پی شدن بودم در انتشار آنچه خوبیست و اثری از عشق در آن هست آخرین نفر نباشید من یک اخراجی هستم
|
|||
|
۲۱ دي ۱۳۹۱, ۰۲:۰۷ عصر
ارسال: #119
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را |
|||
|
۲۱ دي ۱۳۹۱, ۰۸:۰۰ عصر
ارسال: #120
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
ای که در کوچه معشوقه ما می گذری
بر حذر باش که سر میشکند دیوارش خداوند می بیند می داند می تواند
|
|||
|
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان
1 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا