عصرگاه با طعم مشاعره
۶ آبان ۱۳۹۰, ۰۹:۰۶ عصر
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۴ آبان ۱۳۹۱ ۱۲:۴۴ عصر، توسط هُدهُد صبا.)
ارسال: #1
|
|||
|
|||
عصرگاه با طعم مشاعره
به نام خداوند جان و خرد سلامي چو بوي خوش آشنايي به همه شما اهالي شعر و ادب با مشاعره موافقيد؟ سه شنبه ها بعد از نماز مغرب چه طوره؟ خودتون شعر مي سراييد يا از هر بزرگوار ديگري لطفا نام را ذكر كنيد كه ياد رو هم گرامي بداريم. لطفا حداقل يه بيت باشه و ترجيحا در يه جمله مفهوم زيباي شعر رو هم بيان كنيد. آيا به آيات قرآن نمى انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟ سوره محمد(ص)/ آیه 24
|
|||
|
صفحه 6 (پست بالا اولین پست این موضوع است.) |
۱۸ آذر ۱۳۹۱, ۰۹:۵۲ عصر
ارسال: #51
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
من بی تو درد و دل به که گویم که همچو تو
باشد شریک درد و دل محرمانه ام خداوند می بیند می داند می تواند
|
|||
|
۱۸ آذر ۱۳۹۱, ۱۰:۰۰ عصر
ارسال: #52
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
من اگر باده خورم ورنه چه كارم باكس
حافظ راز خود و عارف وقت خويشم آيا به آيات قرآن نمى انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟ سوره محمد(ص)/ آیه 24
|
|||
|
۱۹ آذر ۱۳۹۱, ۱۰:۳۳ عصر
ارسال: #53
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
(۱۸ آذر ۱۳۹۱ ۱۰:۰۰ عصر)هُدهُد صبا نوشته: من اگر باده خورم ورنه چه كارم باكس من پیر سال و ماه نیم یار بیوفاست بر من چو عمر میگذرد پیر از آن شدم خداوند می بیند می داند می تواند
|
|||
|
۱۹ آذر ۱۳۹۱, ۱۱:۰۸ عصر
ارسال: #54
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
مكن از خواب بيدارم خدا را
كه دارم خلوتي خوش با خيالش آيا به آيات قرآن نمى انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟ سوره محمد(ص)/ آیه 24
|
|||
|
۲۰ آذر ۱۳۹۱, ۰۷:۴۷ صبح
ارسال: #55
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
شرح این آتش جانسوز نهفتن تا کی
سوختم سوختم این راز نگفتن تا کی |
|||
|
۲۰ آذر ۱۳۹۱, ۰۸:۲۵ صبح
ارسال: #56
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
یه شب مهتاب
ماه میاد تو خواب منو می بره ته اون دره اونجا که شبا یکه و تنها تک درخت بید شاد و پر امید می کنه به ناز دستشو دراز که یه ستاره بچکه مث یه چیکه بارون به جای میوه ش سر یه شاخه ش بشه آویزون در انتشار آنچه خوبیست و اثری از عشق در آن هست آخرین نفر نباشید من یک اخراجی هستم
|
|||
|
۲۰ آذر ۱۳۹۱, ۰۸:۳۸ صبح
ارسال: #57
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد
بختم ار یار شود رختم از اینجا ببرد |
|||
|
۲۰ آذر ۱۳۹۱, ۰۵:۱۲ عصر
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۰ آذر ۱۳۹۱ ۰۵:۱۴ عصر، توسط آشنای غریب.)
ارسال: #58
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
درد دل من ز حد گذشتست ، جانم زفراق بیقرارست
کس راز غم من آگهی نیست ، آوخ که جهان نه پایدار است خداوند می بیند می داند می تواند
|
|||
|
۲۱ آذر ۱۳۹۱, ۰۸:۴۲ صبح
ارسال: #59
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود
تسبیح شیخ و خرقه رند شرابخوار |
|||
|
۲۱ آذر ۱۳۹۱, ۱۰:۵۱ صبح
ارسال: #60
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به کجا میروم آخر ننمایی وطنم در انتشار آنچه خوبیست و اثری از عشق در آن هست آخرین نفر نباشید من یک اخراجی هستم
|
|||
|
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان
1 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا