شعر انتظار
۲ آبان ۱۳۸۸, ۱۲:۵۶ صبح
ارسال: #1
|
|||
|
|||
شعر انتظار
شعر های زیبای شما در رابطه با موضوع انتظار
|
|||
|
صفحه 3 (پست بالا اولین پست این موضوع است.) |
۳۱ خرداد ۱۳۹۱, ۰۹:۵۴ صبح
ارسال: #21
|
|||
|
|||
RE: شعر انتظار
تو را بس منتظر ماندم / اوتاندی لحظه لر مندن بدان من دوستت دارم / اینان بو یاشلی گوزلردن سفر از تو گذر از تو / فقط یول گوزلماخ مندن فقط با یک نگاه تو / اوچاردی غصه لر مندن در انتشار آنچه خوبیست و اثری از عشق در آن هست آخرین نفر نباشید من یک اخراجی هستم
|
|||
|
۳۱ خرداد ۱۳۹۱, ۰۵:۱۶ عصر
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۳۱ خرداد ۱۳۹۱ ۰۶:۱۲ عصر، توسط mass night wolf.)
ارسال: #22
|
|||
|
|||
RE: شعر انتظار
جمعه ها یک به یک از فصل خزان می گذرد
نیست از عشق خبر هر چه زمان می گذرد حال ما منتظران حالت یک عاشق نیست بس که چشمان هوس در پی نان می گذرد یار من مهدی نیا، اینجا کسی یعقوب نیست لحظه ای چشمانشان، از دوریت مرطوب نیست نازنین، اینجا خدا هم پیششان محبوب نیست نوبهارم، در فراقت هیچ کس محزون نشد منجی انسانیت، اینجا شرایط جور نیست گرچه در هر جمعه ای زیبا دعایت می کنند این دعاها بر زبان است، جنسشان مرغوب نیست .......... یقین دارم که پروانه خواهم شد!! پس بزار زمونه هر چه قد میتونه پیله کنه به امید بهار آرزوها |
|||
|
۲ تير ۱۳۹۱, ۱۱:۴۵ صبح
ارسال: #23
|
|||
|
|||
RE: شعر انتظار
ایل کئچدی، باهار اولدو، خبر یوخ گولوموزدن،
گول آچمادی، قووزانمادی سس بولبولوموزدن. بایرام گونوموز، یاسلى گؤروشلرله کئچر کن، شادلیق نه اوماق بیز آییمیزدان ایلیمیزدن استاد شهریار در انتشار آنچه خوبیست و اثری از عشق در آن هست آخرین نفر نباشید من یک اخراجی هستم
|
|||
|
۱۳ تير ۱۳۹۱, ۱۰:۴۱ عصر
ارسال: #24
|
|||
|
|||
RE: شعر انتظار
.....فردا روز توست روز شنيدن بوي نرگس روز ديدن خال گونه ات روز انتظار روز تقديم اشکها بر زير پايت روز شکستن ديوار دوري هفت روز مرا درياب مي داني چه هستم مي داني چه بايد باشم مي داني چه مي خواهم باشم دستم را بلند کرده از تو مدد مي خواهم تا يک دل آرام را , تا آرزوي بازگشتت را , تا اميد به انتظارت را از تو طلب کنم مي خواهم بدانم چگونه دلم را به دست افکار تو , اشکم را در دامان تو , سوز عشق را براي تو داشته باشم ديگر نمي گويم کاش ميشد ميگويم از تو مي خواهم که خانه اي را که در بن بست سکوت ساخته ام ويران سازي ميگويم از تو مي خواهم که عشق به خودت را همچون داغي آتش در سينه ام نگاه داري ميگويم از تو مي خواهم که اشک هايم را در جويبار انتظارت بريزم.... [font=microsoft sans serif][/font] |
|||
|
۱۶ تير ۱۳۹۱, ۰۱:۳۶ عصر
ارسال: #25
|
|||
|
|||
RE: شعر انتظار
زمین دلتنگ و مهدى بیقرار است فلك شیدا، پریشان روزگار است دلا، آدینه شد، دلبر نیامد غروب انتظارم سر نیامد همه دلها پر از آه و غم و درد همه آلالهها پژمرده و زرد نفسها خسته و در دل خموشند فغانها بىصدا و پرخروشند نه رنگى از عدالت، نى از صداقت در و دیوار دارد نقش ظلمت شده پرپر گل مهر و محبّت همه دلها شده سرشار نفرت شده شام یتیمان، ناله و اشك برد هركس به كاخ دیگرى رشك شده پژمرده غنچه در چمنزار بگشت آواره گل در كوى گلزار نشسته دیو بر دلهاى خفته همه جا بذر نومیدى شكفته زده زنگار بر آئین و مذهب دمى، رویى ز شادی نیست یا رب به اشك چشم و مهر و ماه، سوگند به آه و ناله دلهاى دربند اگر نرگس ز هجرت زار زار است شقایق تا قیامت داغدار است در انتشار آنچه خوبیست و اثری از عشق در آن هست آخرین نفر نباشید من یک اخراجی هستم
|
|||
|
۲۲ تير ۱۳۹۱, ۱۱:۰۷ صبح
ارسال: #26
|
|||
|
|||
RE: شعر انتظار
چقدر منتظرم تا جهان را با تو ببینم. به خدا زود نیست!
طلوع کن.... «اللهم عجـــــــــل لولیک الفـــــــــرج(عج)» "حسبی الله ونعم الوکیل ولاحول ولا قوة الا بالله ولا اله الا انت سبحـانک انی کُنتُ من الظالمین" |
|||
|
۲۳ تير ۱۳۹۱, ۰۷:۲۹ عصر
ارسال: #27
|
|||
|
|||
RE: شعر انتظار
mall">العجل اى صاحب محراب و منبر العجل
العجل اى حامى دين پيمبر العجل العجل اى باعث ايجاد عالم العجل العجل اى وارث شمشير حيدر العجل شهسوار زودتر بشتاب كه از انبوه كفر كشور ايمان شده يك سر مسخر العجل تا بكى ما را بماند بر سر راه وصال چشم حسرت روز و شب چون حلقه بر در العجل مهدى آخر زمان ، اى پادشاه انس و جان خيز و ميكن دفع دجال بداختر العجل از پى خونخواهى آل محمد صلى اللّه عليه و آله و سلم از نيام بركش آن صمصام و بنشين بر تكاور العجل |
|||
|
۲۴ تير ۱۳۹۱, ۱۱:۱۲ صبح
ارسال: #28
|
|||
|
|||
RE: شعر انتظار
ای دلبر دور از نظر
ای شاهد والا گوهر ای منتظر ای منتظر مهدی بیا مهدی بیا |
|||
|
۱۲ مرداد ۱۳۹۱, ۰۹:۴۰ صبح
ارسال: #29
|
|||
|
|||
RE: شعر انتظار
گفتم كه روى ماهت از ما چرا نهان است ؟
گفتا: تو خود حجابى ، ورنه رخم عيان است گفتم كه از كه پرسم جانا نشان كويت ؟ گفتا: نشان چه پرسى ، آن كوى بى نشان است |
|||
|
۲۶ مرداد ۱۳۹۱, ۰۵:۳۱ عصر
ارسال: #30
|
|||
|
|||
RE: شعر انتظار
افسوس كه عمرى پى اغيار دويديم
از يار بمانديم و به مقصد نرسيديم سرمايه ز كف رفت و تجارت ننموديم جز حسرت و اندوه متاعى نخريديم پس سعى نموديم كه ببينيم رخ دوست جان ها به لب آمد، رخ دلدار نديديم ما تشنه لب اندر لب دريا متحيّر آبى به جز از خون دل خود نچشيديم اى بسته به زنجير تو دل هاى محبّان رحمى كه در اين باديه بس رنج كشيديم چندان كه به ياد تو شب و روز نشستيم از شام فراقت چو سحر گه ندميديم اى حجّت حقّ پرده ز رخسار برافكن كز هجر تو ما پيرهن صبر دريديم |
|||
|
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان
1 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا