دانلود تحقیق تفسیر سوره شعرا
این تحقیق با فرمت ورد و در 34 صفحه تدوین شده که به بررسی آیات و تفسیر سوره شعرا پرداخته و همچنین به نکات تربیتی هر آیه نیز اشاره شده است، بخش هایی از این تحقیق رو اینجا می بینید:
http://pdf-doc.ir/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%..._9168.html
دانلود تحقیق تفسیر سوره شعرا
دانلود تحقیق بررسی تفسیر سوره نبأ
این تحقیق با فرمت ورد در 46 صفحه با فونت بی نازنین و سایز 14 همراه با فهرست بندی و همینطور پاورقی تدوین شده و به بررسی تفسیر سوره نبأ می پردازد.
قسمتهایی از این تحقیق را مرور می کنیم امیدوارم مورد استفاده قرار بگیرد:
http://pdf-doc.ir/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%..._4496.html
یک تعریف از ایمان به خدا که خود این چهار رتبه دارد یعنی باورها مؤمن یعنی کسی که حقایق معرفتی دینی و الهی را باور کند( خدا و معاد و انبیا و فرشتگان و وحی و ائمهی هدی تا وجود مقدس امام زمان عج)یعنی صرف قبول کردن خود این یک درجه از ایمان است. بعد به دنبال این ایمان عمل صالح میآید که صلاح انسان در گرو دو چیز است ایمان به اضافهی عمل صالح نه ایمان تنها
بدون ایمان عمل صالح برای آخرت پذیرفته نیست بدون عمل صالح ایمان به بار نمی نشیند.
خوب این یک تعریف از ایمان امّا قرآن یک تعریف دومی هم از مؤمن میگوید مؤمن حقیقی کسی که ایمان او به بار نشسته است در آیات اوّلیهی سورهی انفال میفرماید: « إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إيماناً وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُون»[5] مؤمنین حقیقی کسانی هستند که وقتی نام خدا برده میشود دل آنها به شور میافتد مثل دانشجوی درس خوانی که اسم امتحان دل او را به شور میاندازد کسی که متوجه خدا است این چنین است تا حرف خدا را میزنند او نمی تواند به سوی معصیت برود «وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إيماناً»[6] آیات خدا بر او تلاوت بشود ایمان او افزوده میشود «وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُون» بر پروردگار خود توکل میکنند
«الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ * أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا»[7] کسانی که واجد این صفات باشند حقیقتاً مؤمن هستند این مؤمن حقیقی نیست
بالاتر آن مؤمن اوّلیه است « لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَريمٌ» این مؤمنین حقیقی در نزد پوردگار خود درجاتی دارند و مغفرت خدا شامل حال آنها میشود رزق کریمانه ای دارند هر کدام در درجهی خودشان
امّا نکتهی قابل توجه این است اگر کسی ایمان را ولو در مرحلهی اوّلیه داشت این نیمی از دین را دارد چون دین شامل ایمان است و عمل صالح «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات» جوانانی که متدین هستند یعنی معتقد هستند به خدا و ائمه و معاد و امام زمان (علیه السّلام) اینها متدین هستند یعنی خود اعتقاد نیمی از دین است بلکه بر عمل مقدم است اوّل ایمان است بعد عمل حتّی بعد نماز، نماز که بالاترین اعمال است بعد از ایمان است. «الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاة» ایمان بسیار مهم است، ایمان یعنی ثبت نام در مدرسهی آموزش الهی در مکتب انبیا در مکتب اهل بیت است .
تا کسی ثبت نام نکند کارنامه را به او نمی دهند اگر یک دانش آموزی نیاید ثبت نام کند نظام آموزشی را نپذیرد، آئین نامه را نپذیرد اصلاً کارنامه برای او تشکیل نمی دهند ولو برود هر چه دلش میخواهد برود روزنامه مطالعه کند، یا بگوید من ده برابر بچّه های کلاس درس خوانده ام من روزنامه مطالعه کرده ام میگویند ما به درس و بحثی که مربوط به این جا است نمره میدهیم. پس تعجب نکنیم اگر کسی مؤمن نبود در آخرت عمل او خریداری نمی شود این از نظر قرآن قطعی است عمل مبتنی بر ایمان است «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات»
خوب در این جا زمانی که میگویند «الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْب» یعنی کسانی که زمانی که میخواهند به سوی خدا بیایند اوّل کاری که میکنند باید ایمان بیاورند باید این نظام آموزشی را بپذیرند خدا و انبیا و وحی و قرآن و ائمهی هدی و وجود مقدس امام زمان (علیه السّلام) این مؤمن میشود ولو مؤمن در درجهی اوّلیه
تمام حقوق ایمانی که برای مؤمن در دنیا بار است همان مرحلهی اوّلیهی ایمان است یعنی اگر کسی اعتقادات صحیحی داشت مسلمان بود شیعهی امام زمان (علیه السّلام) بود غیبت او حرام است، هتک حرمت او جایز نیست ولو جزو موارد استثنائی. پس ایمان بر همه مقدم است «الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْب» حالا ایمان به غیب چیست؟
برگرفته از سایت دکتر سید محسن میرباقری
تفسیر بخشی از آیه 5 سوره بقره
برگرفته از سایت دکتر سید محسن میرباقری
هدایت بندگان
جملهی اوّل اینکه «أُولئِكَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ» چند نکته در این باب وجود دارد، نکتهی اوّل اینکه این هدایت، هدایتی است براساس جایزه و تشویق، اوّلین بار قرآن همگان را هدایت میکند پس این «أُولئِكَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ» یک هدایت ویژهای است که نتیجهی ایمان به هدایت اوّلیّه است
تبیین بحث به اینگونه خواهد بود که اوّل بار خداوند هدایت خود را شامل حال همهی بندگان میکند وقتی پیامبر میفرستد، پیامبر همه را دعوت میکند فقر، غنی، شاه، گدا، بزرگ و کوچک
مردم در برابر هدایت خدا سه دسته میشوند
دستهی اوّل کسانی که هدایت را میپذیرند و شروع میکنند به تبعیت از هدایت که میفرماید «فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ»[2] کسی که از هدایت من تبعیّت کند نه خوفی بر این افراد است و نه محزون میشوند،
اگر کسی از هدایت خدا تبعیّت کرد خداوند هدایت ویژه را دربارهی او ایجاد میکند «وَ الَّذينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً وَ آتاهُمْ تَقْواهُمْ»[3] کسانی که هدایت را بپذیرند ما بر هدایت آنها میافزاییم و تقوی آنها را به آنها ارزانی میداریم این افراد در نوری از پروردگارشان خواهند بود،
انسانهایی که هدایت را بپذیرند و تقوا پیشه کنند «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ»[4] دیگر مشمول رحمتهای ویژهی خدا خواهند شد اگر شما ایمان بیاورید و تقوی پیشه کنید به رسول خدا مؤمن باشید (حلال او را زیبا ببینید و حرام او را بد ببینید ) هدایت دوم خداوند شامل حال شما میشود
اولاً رحمت دنیوی و اخروی خود را خداوند به شما نصیب میکند «يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ» دوم «وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ» نوری برای شما قرار میدهد که با آن نور راه میروید و بعد هم شما را میآمرزد اگر کسی ترک گناه کرد نورانیّتی خدا به او عطا میکند که دیگر قبح گناه را میبیند
ترک گناه دیگر برای او آسان میشود، کسانی که ملکهی ترک گناه دارند دیگر برای آنها زیاد زحمتی ندارد اوایل راه دشوار است این به خاطر آن نورانیّت و هدایت ویژهای است که خداوند عطا میکند
«أُولئِكَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ» اینها همواره بر هدایتی از پروردگارشان هستند یعنی این یک جایزهای است برای پذیرش هدایت اولیّه و تبعیّت از رسول خدا ایمان میآورند اقامهی صلاة میکنند زکات میدهند به آنچه که قرآن میگوید مؤمن میشوند خط انبیا را قبول دارند.
صلوات بر پیامبر، لازمه ایمان و از وظائف مؤمنان است
غیبت
ﯾﺎ ﺃَﯾُّﻬَﺎ ﺍﻟَّﺬﯾﻦَ ﺁﻣَﻨُﻮﺍ ﺍﺟْﺘَﻨِﺒُﻮﺍ ﻛَﺜﯿﺮﺍً ﻣِﻦَ ﺍﻟﻈَّﻦِّ ﺇِﻥَّ ﺑَﻌْﺾَ ﺍﻟﻈَّﻦِّ ﺇِﺛْﻢ ﻭَ ﻻ ﺗَﺠَﺴَّﺴُﻮﺍ ﻭَ ﻻ ﯾَﻐْﺘَﺐْ ﺑَﻌْﻀُﻜُﻢْ ﺑَﻌْﻀﺎً ﺃَ ﯾُﺤِﺐُّ ﺃَﺣَﺪُﻛُﻢْ ﺃَﻥْ ﯾَﺄْﻛُﻞَ ﻟَﺤْﻢَ ﺃَﺧﯿﻪِ ﻣَﯿْﺘﺎً ﻓَﻜَﺮِﻫْﺘُﻤُﻮﻩﻭَ ﺍﺗَّﻘُﻮﺍ ﺍﻟﻠَّﻪَ ﺇِﻥَّ ﺍﻟﻠَّﻪَ ﺗَﻮَّﺍﺏٌ ﺭَﺣﯿﻢٌ
اﻯ ﻛﺴﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩﺍﯾﺪ! ﺍﺯ ﺑﺴﯿﺎﺭﻯ ﮔﻤﺎﻥﻫﺎ ﺩﻭﺭﻯ ﻛﻨﯿﺪ، ﺯﯾﺮﺍ ﺑﻌﻀﻰ ﮔﻤﺎﻥﻫﺎ ﮔﻨﺎﻩ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺩﺭ ﻛﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺗﺠﺴّﺲ ﻧﻜﻨﯿﺪ ﻭ ﺑﻌﻀﻰ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺩﯾﮕﺮﻯ ﺭﺍ ﻏﯿﺒﺖ ﻧﻜﻨﺪ، ﺁﯾﺎ ﻫﯿﭻ ﯾﻚ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﮔﻮﺷﺖ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻣﺮﺩﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺭﺩ؟ (ﻫﺮﮔﺰ) ﺑﻠﻜﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﺎﭘﺴﻨﺪ ﻣﻰﺩﺍﻧﯿﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﭘﺮﻭﺍ ﻛﻨﯿﺪ، ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺗﻮﺑﻪﭘﺬﯾﺮ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ.
حجرات آیه ۱۲
غيبت يعني انسان پشت سر كسي سخني بگويد كه او از آن سخن خوشش نيايد.
غيبت در هر كيش و آئين ناپسند و اخلاقا امري مذموم است، دين اسلام كه هميشه براي برحذر داشتن مردم از صفات و كارهاي ناروا تذكراتي داده است، غيبت را نيز از كارهاي حرام و ممنوع به شمار آورده است. قرآن مجيد در باب غيبت تشبيهي به كار برده است تا مردم را از اين عمل زشت منزجر و متنفر نمايد، اين كتاب آسماني، غيبت شخص را مانند خوردن گوشت مرده آن شخص دانسته است غيبت اسلحه مردم ناتوان است كه هميشه عليه دشمن خود بكار ميبرند زيرا كار ديگري از آنها ساخته نيست، مثلا كسي دشمن و رقيبي سرسخت و مقتدر دارد، بغض و كينه او در دلش جوش ميزند و نميگذارد كه راحت باشد و طبعا مايل است دشمن خود را از بين ببرد ولي چون دشمن قدرت دارد نميتواند بر او چيره شود و از او انتقام بگيرد، اينست كه براي تشفي قلب خود متوسل به غيبت شده و تا ميتواند پشت سر او بدگوئي ميكند.
امام علي عليهالسلام فرمود:
الغيبه جهد العاجز.
غيبت (و بدگوئي) منتهاي قدرت و كوشش آدم ناتوان است.
[size=small]
ترجمه
خدا را در معرض سوگندهای خود قرار ندهید! و برای اینکه نیکی کنید و تقوا پیشه سازید و در میان مردم اصلاح کنید (سوگند یاد ننمایید)! و خداوند شنوا و داناست. (بقره/ ٢٢٤)
خلاصه تفسیر
در تفاسیر متعدّد از جمله مجمع البیان و روح البیان در شأن نزول این آیه آمده است که میان داماد و دخترِ یکى از یاران پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله بنام عبداللّه بن رواحه اختلافى پیش آمد، او سوگند یاد کرد که براى اصلاح کار آنها هیچ دخالتى نکند. آیه نازل شد و اینگونه سوگندها را ممنوع ساخت،
کلمه «أیمان» جمع «یمین» به معناى سوگند.
و کلمه ى «عُرضة» به معناى «در معرض قرار دادن» است،
سوگند را وسیله اى براى توجیه و فرار از مسئولیّت خود قرار ندهید و به هر مناسبتى از خداوند و نام مقدّس او خرج نکنید، این کار خود نوعى جرأت و بى_ادبى است. امام صادق علیه السلام فرمود: «لاتحلفوا باللّه صادقین و لا کاذبین» نه راست و نه دروغ، به خدا سوگند یاد نکنید.
بیشترین قَسَمهای قرآنی، برای چه موضوعی است؟
دیدی یه نفر وقتی میخواد حرفش رو با اهمیت جلوه بده، هِی قسم میخوره: به پیر، به پیغمبر، به خدا، به قرآن...
قرآن هم وقتی میخواد یه موضوعی رو با اهمیت جلوه بده، پشت سر هم قسم میخوره...
حالا میدونی بیشترین قسمهای قرآنی تو کدوم سوره است؟ سوره شمس ۱۱ تا قسم پشت سر هم،
بیشترین قسم در یک سوره:
وَ اَلشَّمْسِ وَ ضُحٰاهٰا...
وَ اَلْقَمَرِ إِذٰا تَلاٰهٰا...
وَ اَلنَّهٰارِ إِذٰا جَلاّٰهٰا...
وَ اَللَّیْلِ إِذٰا یَغْشٰاهٰا... وَ ...
ای انسان!
قسم به خورشید و ماه و زمین و آسمون و شب و روز و...
حالا فکر میکنی قرآن بعد از این همه قسم چه مطلب مهمی رو میخواد بگه ؟ فکر میکنی چه موضوع مهمیه ؟
قرآن بعد از ۱۱ تا قسم میگه: قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکّٰاهٰا (شمس/۹)
به همه اینها قسم، که هر کس نفس خودش رو تزکیه کرد، رستگار شد.
بعد سراغ گروه مخالفش هم میره و میگه: وَ قَدْ خٰابَ مَنْ دَسّٰاهٰا (شمس/۱۰)
هر کس هم که نفس خودش رو با معصیت و گناه آلوده کرد، نومید و محروم شد. پس قرآن اینهمه قسم خورده که
ما باور کنیم، تنها راه فلاح و رستگاری، تزکیه و خودسازی، و دوری از گناه و معصیت است.
اونایی که دنبال راه میانبُر میگردند، اونایی که دنبال ذکر و ... میگردند، بدونند که هیچ راه دیگهای وجود نداره.
فقط همین: تزکیه و خودسازی، دوری از گناه و معصیت
بیائیم از همین امروز خودسازی رو شروع کنیم. شاید فردا دیر باشه. ناگهان بانگی بر آمد، خواجه مُرد...
خــــــــــدایا
مرا ببخش برای همه گناهانی که لذّتش رفته، اما مسئولیتش مانده...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيم
إِنَّ مَثَلَ عِيسَىٰ عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ ۖ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ(آل عمران -٥٩)
ترجمه:
مثَل عيسى در نزد خدا، چون مثَل آدم است كه او را از خاك بيافريد و به او گفت: موجود شو. پس موجود شد.
تفسير:
١-قرآن مجید ازآیه ۴۵ تا ۵۹ سوره آل عمران درباره حضرت عیسی بن مریم (علیه السلام) سخن می گوید و مراحل مختلف زندگی او را از قبیل: کیفیّت تولّد، پرورش و رشد او، رسالت و پیامبری، معجزات و کرامات، عروج آن حضرت به آسمان و... مورد بررسی قرار می دهد. در این آیه مورد بحث نیز قرآن در صدد برآمده تا شبهه ای را که نسبت به حضرت عیسی وجود دارد، برطرف سازد.
٢-اين مثل در صدد پاسخ به این شُبهه است که: «مگر حضرت آدم (ع) پدر داشت!؟ آفرینش او که سخت تر از تولّد عیسی بود؛ چون او نه پدر داشت و نه مادر؛ همان خدایی که آدم را بدون پدر و مادر آفرید، قادرست که عیسی بن مریم را بدون پدر بیافریند!این گونه کارها در نزد خداوند دشوار نیست. خداوند همین که اراده کند، ایجاد می شود.فرمان همان و ایجاد شدن همان.
٣-آفرینش مخلوقات در نزد خداوند چنان است که بین کوچکی و بزرگی؛ راحتی و سختی،هیچ تفاوتی وجود ندارد.اگر خداوند بخواهد جهانی مانند جهان کنونی با این همه کهکشان ها و ستارگان که آمار آن عجیب و وسعت آن حیرت آور است بیافریند، به محض فرمان، ایجاد صورت می گیرد .
والْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
﷽
وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَٰؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ(بقره-٣١)
ترجمه: و نامها را به تمامى به آدم بياموخت. سپس آنها را به فرشتگان عرضه كردو گفت اگر راست ميگوييد مرابه نامهاى اينها خبر دهيد.
تفسير:
١-آدم به لطف پروردگار دارای استعداد فوق العادهای برای درك حقايق هستی بود. خداوند اين استعداد او را به فعليت رسانيد و به گفته قرآن به آدم همه اسماء (حقايق و اسرار عالم هستی) را تعليم داد گر چه مفسران در تفسير" علم اسماء" بيانات گوناگونی دارند، ولی مسلم است كه منظور تعليم كلمات و نامهای بدون معنا به آدم نبوده چراكه اين افتخار نيست بلكه منظور دادن معانی اين اسماء و مفاهيم آنها بوده است.
٢-آگاهی از علوم مربوط به جهان آفرينش و اسرار و خواص مختلف موجودات عالم هستی، افتخار بزرگی برای آدم بود.
٣-علم اسماء چيزی شبيه" علم لغات" نبوده است بلكه مربوط به فلسفه و اسرار و كيفيات و خواص آنها بوده است،خداوند اين علم را به آدم تعليم كرد تا بتواند از مواهب مادی و معنوی اين جهان در مسير تكامل خويش بهره گيرد.همچنين استعداد نامگذاری اشياء را به او ارزانی داشت تا بتواند اشياء را نامگذاری كند و در مورد احتياج با ذكر نام آنها را بخواند تا لازم نباشد عين آن چيز را نشان دهد، و اين خود نعمتی است بزرگ،بشر امروز هر چه دارد به وسيله كتاب و نوشتن است و همه ذخائرعلمی گذشتگان در نوشتههای او جمع است،و گر نه هيچگاه ممكن نبود علوم گذشتگان به آيندگان منتقل شود.
والْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
امروز پنج شنبه :با ذکر صلوات برحضرت محمد و آل محمد(ص)یادی کنیم ازعزیزانیکه دیروز بودند و امروز محتاج دعاي خير واحسان و خیراتند
التماس دعا:٢٣ دي ١٤٠٠
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيم
وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلَا يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ(بقره-٤٨)
ترجمه:و بترسيد از روزى كه هيچ كس ديگرى را به كار نيايد و هيچ شفاعتى از كسى پذيرفته نگردد و از كسى عوضى نستانند و كسى را يارى نكنند.
تفسير:
ازآن روز بترسيدكه هيچكس بجای ديگری جزا داده نمیشود و نه شفاعتی (بی اذن پروردگار) پذيرفته میشود و نه غرامت و بدلی قبول خواهدشد و نه كسی برای ياری انسان به پا میخيزد خلاصه حاكم و قاضی آن صحنه كسی است كه جز عمل پاك را قبول نمیكند
روزی كه نه مال به درد ميخورد و نه فرزندان، مگر آنها كه دارای روح سالم و پاك و با ايمان هستند در حقيقت آيه فوق اشاره به اين است كه در اين دنيا چنين معمول است كه برای نجات مجرمان از مجازات از طرق مختلفی وارد میشوند: گاه يك نفر جريمه ديگری را پذيرا میشود و آن را اداء میكند.اگر اين معنی ممكن نشد متوسل به شفاعت میگردد و اشخاصی را برمیانگيزد كه از او شفاعت كنند.باز اگر اينهم نشد سعی میكنند كه با پرداختن غرامت خود را آزاد سازند.و اگر دسترسی به اين كار هم نداشت از دوستان و ياران كمك میگيرد تا از او دفاع كنند تاگرفتارچنگال مجازات نشود . اينها طرق مختلف فرار از مجازات در دنيا است،
قرآن میگويد:اصول حاكم بر مجازاتها در قيامت به كلی از اين امور جدا است، و هيچ يك از اين امور در آنجا به كار نمیآيد، تنها راه نجات پناه بردن به سايه ايمان و تقوا است و استمداد از لطف پروردگار.
می رود قافله ى عمرچه ها می ماند
هرکه غفلت کند از قافله جا می ماند
شیشه عمر چه زیباست ولی حساس است
که به رویش اثر لکه و "ها" می ماند
باید از شیشه خود لکه زدایی بکنی
خوب و بد در پس این شیشه بجا می ماند
هرکه نیکی کند و دست کسی را گیرد
دست او یکسره دردست خدا می ماند
هرکه یک ذره در این حادثه ظالم باشد
آخر قصـه گرفتار بلا می ماند
التماس دعا: شنبه ٢٥دي ١٤٠٠