۶ فروردين ۱۳۹۶, ۰۶:۰۴ عصر
به نام نور
دربند تو چون به اسارت باشم چه نیازم به دیگری
در عشق تو چون شمع می سوزم وچه نیازم به دیگری
جانا همیشه در کنارم بودی وهمیشه بوده ای
چون مادری و باز هم برتراز مادرم چه نیازم به دیگری
با این دل پر از خستگی چه کارها که نکرده ای
آغوش تو را دارم من وچه نیازم به دیگری
در مهر تو من چون غریقی غرق گشته ام
تا دریای پراز مهرتودارم چه نیازم به دیگری
لطف تو همیشه مرا شرمگین کرده است
تا این همه نگاه عاشقت هست چه نیازم به دیگری
در چهارچوب وجودم همیشه رنگ نگاه توست
تا لبخند پاک تو رادارم چه نیازم به دیگری
این شعر را باین همه ناقابلی تقدیم توکرده ام
تا این شمیم بوی خوش تورادارم چه نیازم به دیگری
۶/۱/۱۳۹۶یک شنبه
دربند تو چون به اسارت باشم چه نیازم به دیگری
در عشق تو چون شمع می سوزم وچه نیازم به دیگری
جانا همیشه در کنارم بودی وهمیشه بوده ای
چون مادری و باز هم برتراز مادرم چه نیازم به دیگری
با این دل پر از خستگی چه کارها که نکرده ای
آغوش تو را دارم من وچه نیازم به دیگری
در مهر تو من چون غریقی غرق گشته ام
تا دریای پراز مهرتودارم چه نیازم به دیگری
لطف تو همیشه مرا شرمگین کرده است
تا این همه نگاه عاشقت هست چه نیازم به دیگری
در چهارچوب وجودم همیشه رنگ نگاه توست
تا لبخند پاک تو رادارم چه نیازم به دیگری
این شعر را باین همه ناقابلی تقدیم توکرده ام
تا این شمیم بوی خوش تورادارم چه نیازم به دیگری
۶/۱/۱۳۹۶یک شنبه