گلایه ها عیبی ندارند...
کنایه هاست که ویران میکنند آدمی را...
آنقدر دل اتم پر بود
که وقتی شکست،
دنیایی لرزید...!
دل من هم پر بود ...
اما وقتی شکست...
سکوتی کردم که به دنیایی می أرزید . . .
و نزول کرد
عشق از چشمان تو....
و من برگزیده شدم به
رسالت دلدادگی
درغار تنهایی خودم...
کاش من تنهای تنها
مومن به تو باشم ...
بدون حضور هیچ ڠریبهای
وسرشارم کن از هر آزمایشی
که بخواهی
من آماده ی ثابت شدنم!!
(تقدیم به آن که خودش میداند و چند وقتیست به پست هایش سر نمیزند...)
��
��
�� ��
♥گوش کن...
صدای نفس های پاییز رامیشنوی؟؟؟
واینزیباترینفصلخدامیاید...
غم واندوه هایت را
به برگ های درختان آویزان کن...
چندروز دیگر میریزند...♥
حواست هست
یک تابستان دیگر هم گذشت...
حالا باید دوباره دل خوش کنیم به آمدن
پاییزی که دلت نگیرد و غروبش غم نداشته باشدوتوی کوچه وپس کوچه هاش بغض نباشه
میمانیم به امیدپاییزی که نه ازفاصله خبری باشد نه ازدردنه اززخم نه ازجنگ نه ازفقر..
آمین
گويند علی وصله به کفشش می زد
ای کاش دل زخمی من کفش علی بود...
(گوشه ای از درد دل های من در تنهاییی)
دلــى کــه انــدوه دارد
نــیــاز بــه شــانــه دارد نــه نــصــیــحــت
کــــاش هــمــه ایــــن را مــیــفــهــمــیــدنــــد...
مادرم گفت که عاشق نشوی ...
گفتم چشم!
چشم های تو مرا بی خبر از چشمم کرد
یادش به خیر...
کودک که بودیم
مدرسه ای داشتیم
وتخته سیاهی بر دیوار کلاسش
و "مبصری" که بر تخته لیست می کرد:
"خوب ها" و "بدها" را...
و هنوز هم
گمان می کنیم:
که آن "مبصریم"؛
و مردم دنیا همکلاسی هایمان؛
و چه ساده قضاوتشان می کنیم...
و چه آسان لیست می کنیم:
"خوب ها"یشان را و "بدها"یشان را...
-غافل از آن که-
تنها "خدا"ست
که میداند:
بر تخته سیاه دنیا
چه کسی در ردیف "خوب ها"ست
و چه کسی در ردیف "بدها...... "
زندگی زیباست، تماشاییست!
چرا زیبا نمی بینیم؟
چرا گاهی به پای این همه خوبی نمی شینیم؟
چرا با هم نمی خندیم؟
مگر دنیا چه کم دارد؟
ببین این آسمان آبی ست
ببین دنیای ما آکنده از پاکی ست
و خوبی تا ابد پاینده می ماند...
تو باور کن
همین کافیست...