مهدی نمی آید! ما به سویش برویم (3 دیدگاه نسبت به ظهور)
۱۳ فروردين ۱۳۸۹, ۰۶:۲۹ عصر
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۳ فروردين ۱۳۸۹ ۰۶:۳۱ عصر، توسط عروج.)
ارسال: #1
|
|||
|
|||
مهدی نمی آید! ما به سویش برویم (3 دیدگاه نسبت به ظهور)
به نام خدا - در واکنش به مساله ی ظهور و آخرالزمان به صورت کلی سه دیدگاه عمده وجود دارد که بقیه ی افکار و گرایش ها هر کدام جز این سه تقسیم بندی قرار می گیرند.
1- دیدگاه آرماگدونی: دیدگاهی متعلق به مغرب زمین بوده و معتقد است در آخرالزمان جنگ بزرگی بین اسلام و غرب صورت می گیرد و در آن نظم مورد نظرشان دچار چالش جدی شده و برای پیروزی در آن جنگ از هم اکنون باید طرح هایی را اجرا کرد. (از پرداخت بیشتر به این نگاه در مطلب می گذریم، چون بحث اصلی در بین ما جز دو دیدگاه بعدی است) 2- شیعه ی مقصر: نگاه عمده ای که در جامعه ی ما و حتی در عمده جوامع اسلامی وجود دارد، این نگاه است. این نگاه شامل دو بخش است: نگاه اول معتقد است با رسیدن جهان به درجه ای از فساد و تباهی ظهور صورت خواهد گرفت و مهم ترین کاری که باید در این دوران انجام داد، پس از غصه خوردن و گریه کردن در بعد از ظهر جمعه ها، دعا بر ظهور کرد. گروه دیگر علاوه دعا به عمل مضاعفی هم معتقدند و آن دامن زدن به فساد است برای تعجیل در ظهور! 3- شیعه ی مستبصر (مسلمان انقلابی): این نگاه با پاسخی به یک سوال شروع می شود: اگر مهدی قرار است یک روزی بیاید و امور را اصلاح کند، پس چرا رفت؟ اگر اصلاح انفرادی او و این که بیاید و عده ای را تربیت کند تا همراهیش کنند، پس علت رفتنش چه بود؟ می ماند و نمی ذاشت فساد بیشتر شود! این جاست که می گوییم "مهدی نمی آید! ما به سویش برویم." "ظهور تنها یک پروسه و گذار نیست، یک پروژه ایست به صورت بالفعل از سوی منتظرانش". باید شرایط ظهور که عبارتست از "تربیت عده ای در جبهه ی حق برای مبارزه ی با باطل" را مهیا کرد. برای فهم بهتر مطلب بخشی از سخنرانی امام که به صورت دقیق به این موضوع اشاره دارد را در پست بعدی بخوانید. زمان: صبح 14 فروردين 1367/ 15 شعبان 1408 مكان: تهران، حسينيه جماران موضوع: برداشتهاى مختلف از انتظار فرج (صحیفه، جلد 21، ص 13) آنچه كه امروز مىخواهم به عرضتان برسانم برداشتهايى كه از انتظار فرج شده است؛ بعضىاش را من عرض مىكنم. بعضيها انتظار فرج را به اين مىدانند كه در مسجد، در حسينيه، در منزل بنشينند و دعا كنند و فرج امام زمان- سلام اللَّه عليه- را از خدا بخواهند. اينها مردم صالحى هستند كه يك همچو اعتقادى دارند. بلكه بعضى از آنها را كه من سابقاً مىشناختم بسيار مرد صالحى بود، يك اسبى هم خريده بود، يك شمشيرى هم داشت و منتظر حضرت صاحب- سلام اللَّه عليه- بود. اينها به تكاليف شرعى خودشان هم عمل مىكردند و نهى از منكر هم مىكردند و امر به معروف هم مىكردند، لكن همين، ديگر غير از اين كارى ازشان نمىآمد و فكر اين مهم كه يك كارى بكنند، نبودند. يك دسته ديگرى بودند كه انتظار فرج را مىگفتند اين است كه ما كار نداشته باشيم به اينكه در جهان چه مىگذرد، بر ملتها چه مىگذرد، بر ملت ما چه مىگذرد؛ به اين چيزها ما كار نداشته باشيم، ما تكليفهاى خودمان را عمل مىكنيم، براى جلوگيرى از اين امور هم خود حضرت بيايند ان شاء اللَّه، درست مىكنند؛ ديگر ما تكليفى نداريم. تكليف ما همين است كه دعا كنيم ايشان بيايند و كارى به كار آنچه در دنيا مىگذرد يا در مملكت خودمان مىگذرد، نداشته باشيم. اينها هم يك دستهاى، مردمى بودند كه صالح بودند. يك دستهاى مىگفتند كه خوب، بايد عالم پر [از] معصيت بشود تا حضرت بيايد؛ ما بايد نهى از منكر نكنيم، امر به معروف هم نكنيم تا مردم هر كارى مىخواهند بكنند؛ گناهها زياد بشود كه فرج نزديك بشود. يك دستهاى از اين بالاتر بودند، مىگفتند: بايد دامنزد به گناهها، دعوت كرد مردم را به گناه تا دنيا پر از جور و ظلم بشود و حضرت- سلام اللَّه عليه- تشريف بياورند. اين هم يك دستهاى بودند كه البته در بين اين دسته، منحرفهايى هم بودند، اشخاص ساده لوح هم بودند، منحرفهايى هم بودند كه براى مقاصدى به اين دامنمىزنند. يك دسته ديگرى بودند كه مىگفتند كه هر حكومتى اگر در زمان غيبت محقق بشود، اين حكومت باطل است و بر خلاف اسلام است. آنها مغرور بودند. آنهايى كه بازيگر نبودند، مغرور بودند به بعض رواياتى كه وارد شده است بر اين امر كه هر عَلَمى بلند بشود قبل از ظهور حضرت، آن علم، علم باطل است. آنها خيال كرده بودند كه نه، هر حكومتى باشد، در صورتى كه آن روايات [اشاره دارد] كه هر كس علم بلند كند با علم مهدى، به عنوان «مهدويت» بلند كند، [باطل است.] حالا ما فرض مىكنيم كه يك همچو رواياتى باشد، آيا معنايش اين نيست كه تكليفمان ديگر ساقط است؟ يعنى، خلاف ضرورت اسلام، خلاف قرآن نيست اين معنا كه ما ديگر معصيت بكنيم تا پيغمبر بيايد، تا حضرت صاحب بيايد؟ حضرت صاحب كه تشريف مىآورند براى چى مىآيند؟ براى اينكه گسترش بدهند عدالت را، براى اينكه حكومت را تقويت كنند، براى اينكه فساد را از بين ببرند. ما بر خلاف آيات شريفه قرآن دست از نهى از منكر برداريم، دست از امر به معروف برداريم و توسعه بدهيم گناهان را براى اينكه حضرت بيايند؟ حضرت بيايند چه مىكنند؟ حضرت مىآيند، مىخواهند همين كارها را بكنند. الآن ديگر ما هيچ تكليفى نداريم؟ ديگر بشر تكليفى ندارد، بلكه تكليفش اين است كه دعوت كند مردم را به فساد؟ به حسب رأى اين جمعيت، كه بعضيشان بازيگرند و بعضيشان نادان، اين است كه ما بايد بنشينيم، دعا كنيم به صدام. هر كسى نفرين به صدام كند، خلاف امر كرده است؛ براى اينكه حضرت دير مىآيند! و هر كسى دعا كند به صدام؛ براى اينكه اين فساد زياد مىكند، ما بايد دعاگوى امريكا باشيم و دعاگوى شوروى باشيم و دعاگوى اذنابشان از قبيل صدام باشيم و امثال اينها تا اينكه اينها عالم را پر كنند از جور و ظلم و حضرت تشريف بياورند. بعد حضرت تشريف بياورند، چه كنند؟ حضرت بيايند كه ظلم و جور را بردارند؛ همان كارى كه ما مىكنيم و ما دعا مىكنيم كه ظلم و جور باشد! حضرت مىخواهند همين را برش دارند. ما اگر دستمان مىرسيد، قدرت داشتيم، بايد برويم تمام ظلم و جورها را از عالم برداريم. تكليف شرعى ماست، منتها ما نمىتوانيم. اينى كه هست اين است كه حضرت عالم را پر مىكند از عدالت؛ نه شما دست برداريد از تكليفتان، نه اينكه شما ديگر تكليف نداريد. ما تكليف داريم كه، اينكه مىگويد حكومت لازم نيست، معنايش اين است كه هرج و مرج باشد. اگر يك سال حكومت در يك مملكتى نباشد، نظام در يك مملكتى نباشد، آن طور فساد پر مىكند مملكت را كه آن طرفش پيدا نيست. آنكه مىگويد حكومت نباشد، معنايش اين است كه هرج و مرج بشود؛ همه هم را بكُشند؛ همه به هم ظلم بكنند براى اينكه حضرت بيايد. حضرت بيايد چه كند؟ براى اينكه رفع كند اين را. اين يك آدم عاقل، يك آدم اگر سفيه نباشد، اگر مغرض نباشد، اگر دست سياست اين كار را نكرده باشد كه بازى بدهد ماها را كه ما كار به آنها نداشته باشيم، آنها بيايند هر كارى مىخواهند انجام بدهند، اين بايد خيلى آدم نفهمى باشد! قدرتهاى بزرگ و تبليغ معناى غلط از انتظار اما مسأله اين است كه دست سياست در كار بوده؛ همان طورى كه تزريق كرده بودند به ملتها، به مسلمين، به ديگر اقشار جمعيتهاى دنيا كه سياست كار شماها نيست؛ برويد سراغ كار خودتان و آن چيزى كه مربوط به سياست است، بدهيد به دست امپراتورها. خوب، آنها از خدا مىخواستند كه مردم غافل بشوند و سياست را بدهند دست حكومت و به دست ظلمه، دست امريكا، دست شوروى، دست امثال اينها و آنهايى كه اذناب اينها هستند و اينها همه چيز ما را ببرند، همه چيز مسلمانها را ببرند، همه چيز مستضعفان را ببرند و ما بنشينيم بگوييم كه نبايد حكومت باشد، اين يك حرف ابلهانه است، منتها چون دست سياست در كار بوده، اين اشخاص غافل را، اينها را بازى دادند و گفتند: شما كار به سياست نداشته باشيد، حكومت مال ما، شما هم برويد توى مسجدهايتان بايستيد نماز بخوانيد! چه كار داريد به اين كارها؟ اينهايى كه مىگويند كه هر علمى بلند بشود و هر حكومتى، خيال كردند كه هر حكومتى باشد اين بر خلاف انتظار فرج است. اينها نمىفهمند چى دارند مىگويند. اينها تزريق كردهاند بهشان كه اين حرفها را بزنند. نمىدانند دارند چىچى مىگويند. حكومت نبودن، يعنى اينكه همه مردم به جان هم بريزند، بكشند هم را، بزنند هم را، از بين ببرند، بر خلاف نص آيات الهى رفتار بكنند. ما اگر فرض مىكرديم دويست تا روايت هم در اين باب داشتند، همه را به ديوار مىزديم؛ براى اينكه خلاف آيات قرآن است. اگر هر روايتى بيايد كه نهى از منكر را بگويد نبايد كرد، اين را بايد به ديوار زد. اين گونه روايت قابل عمل نيست. و اين نفهمها نمىدانند چى مىگويند، هر حكومتى باشد حكومت [باطل] است! بلكه شنيدم بعضى از اشخاص گفتهاند كه خوب با اين وضعى كه هست، الآن در ايران هست، ديگر ما نبايد تهذيب اخلاق بكنيم؛ ديگر غلط است اين حرفها! چيزى نيست ديگر حالا؛ حتماً بايد استاد اخلاق در يك محيطى باشد كه همه مردم فاسدند، شرابخانهها همه بازند و- عرض مىكنم كه- جاهاى فساد همه بازند! اگر يك جايى باشد كه خوب باشد، آنجا ديگر تهذيب اخلاق لازم نيست، نمىشود، باطل است! اينها يك چيزهايى است كه اگر دست سياست در كار نبود، ابلهانه بود، لكن آنها مىفهمند دارند چى مىكنند. آنها مىخواهند ما را كنار بزنند. بله، البته آن پر كردن دنيا را از عدالت، آن را ما نمىتوانيم [پر] بكنيم. اگر مىتوانستيم، مىكرديم، اما چون نمىتوانيم بكنيم ايشان بايد بيايند. الآن عالم پر از ظلم است. شما يك نقطه هستيد در عالم. عالم پر از ظلم است. ما بتوانيم جلوى ظلم را بگيريم، بايد بگيريم؛ تكليفمان است. ضرورت اسلام و قرآن [است،] تكليف ما كرده است كه بايد برويم همه كار را بكنيم. اما نمىتوانيم بكنيم؛ چون نمىتوانيم بكنيم، بايد او بيايد تا بكند. اما ما بايد فراهم كنيم كار را. فراهم كردن اسباب اين است كه كار را نزديك بكنيم، كار را همچو بكنيم كه مهيا بشود عالم براى آمدن حضرت- سلام اللَّه عليه- در هر صورت، اين مصيبتهايى كه هست كه به مسلمانها وارد شده است و سياستهاى خارجى دامن بهش زدهاند، براى چاپيدن اينها و براى از بين بردن عزت مسلمين [است]. و باورشان هم آمده است خيليها. شايد الآن هم بسيارى باور بكنند كه نه، حكومت نبايد باشد، زمان حضرت صاحب بايد بيايد حكومت. و هر حكومتى در غير زمان حضرت صاحب، باطل است؛ يعنى، هرج و مرج بشود، عالم به هم بخورد تا حضرت بيايد درستش كند! ما درستش مىكنيم تا حضرت بيايد. ان شاء اللَّه، خداوند اصلاح كند اينها را. و اميدوارم كه خداوند اين روز را بر همه ما، بر همه شما مبارك كند و دست ظالمها را كوتاه كند و قدرت بدهد به ملتهاى مظلوم براى سركوب كردن ظالمها. |
|||
|
۱۴ فروردين ۱۳۸۹, ۰۶:۴۹ عصر
ارسال: #2
|
|||
|
|||
RE: مهدی نمی آید! ما به سویش برویم (3 دیدگاه نسبت به ظهور)
سلام " عروج " عزیز.
به جمعمون خوش آمدید. ممنون از انتقاد سازنده تون در بخش تفسیر قرآن و همچنین بابت توضیحات مفیدتون. بد نیست که به این موضوع اشاره کنم که کسانی که در چنین گروه هایی دور هم جمع میشن تا روی موضوعات دینی گفتگو کنند و یا سطح آموزه های دینی خود و سایر دوستان رو بالا ببرند، مسلماً با یک روحیه ی شیعه مستبصر کار رو شروع می کنند. و در رابطه با موضوع مهدویت با شما موافقم و شاید این مسئله به دلیل نوپا بودن این انجمن باشه ( از زمان تشکیل انجمن امام زمان (عج) یک ماه میگذره) و مسلماً در ابتدا کسب یک سری از اطلاعات لازم است و انجمن هم اکنون در این مرحله می باشد، که ان شا الله با کمک دوستان مباحث انجمن را به سویی سوق دهیم که همگی به سمت حضرت حرکت کنيم نه اینکه مثل یک مومن دین خنثی دم در بايستيم تا حضرت ظهور کنند. مطمئناً شما که با ورودتون به این نکته مهم توجه و اشاره کردید میتونید با ایده های مفیدتون در کنار سایر دوستان عزیز مباحث تالار رو پویا و پربارتر نمایید. ان شا الله که با یاری حق بتوانیم شيعه مستبصر باشيم نه مقصر. از خود به خدا هیچ نگوییم و نپرسیم .:. ما هم به خدا گر به خود آییم ، خداییم
|
|||
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان
1 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا