پدر و مادر
۲۴ خرداد ۱۳۹۲, ۰۷:۳۵ عصر
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۸ آذر ۱۳۹۲ ۱۰:۰۶ عصر، توسط هُدهُد صبا.)
ارسال: #1
|
|||
|
|||
پدر و مادر
به نام خدا...
واقعا بی تعارف رک و راست هر جوری حساب کنیم خیلی به پدر مادرمون کم لطفیم.جسارت به دوستان نباشه خدایی نکرده ولی پیش خودمون کلاه مون رو که قاضی میکنیم میبینیم اونی که باید،نبودیم... گفتم یه موضوع بذارم هرکی اون حرفی که تو دلشه اون چیزی که تا حالا از روی هر چییییییزی از کم سعادتی گرفته تا خجالت نتونسته بگه رو اینجا بزنه... برای شادی روح اون پدر مادرای مهربونیم که بین ما نیستن یه صلوات بفرستین... اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم... من عاشق پدر و مادرم هستم آدما تا وقتي کوچيکن دوست دارن براي مادرشون هديه بخرن اما پول ندارن. وقتي بزرگتر ميشن ، پول دارن اما وقت ندارن. وقتي هم که پير ميشن ، پول دارن وقت هم دارن اما . . . مادر ندارن!... به سلامتي همه مادراي دنيا... پدرم ، تنها کسي است که باعث ميشه بدون شک بفهمم فرشته ها هم ميتوانند مرد باشند ! شرمنده مي کند فرزند را ، دعاي خير مادر ، در کنج خانه ي سالمندان ... خورشيد هر روز ديرتر از پدرم بيدار مي شود اما زودتر از او به خانه بر مي گردد ! به سلامتيه مادرايي که با حوصله راه رفتن رو ياده بچه هاشون دادن ولي تو پيري بچه هاشون خجالت ميکشن ويلچرشونو هل بدن !!! سرم را نه ظلم مي تواند خم کند ، نه مرگ ، نه ترس ، سرم فقط براي بوسيدن دست هاي تو خم مي شود مادرم ؛ سلامتيه اون پسري که... .. 10سالش بود باباش زد تو گوشش هيچي نگفت... .. 20سالش شد باباش زد تو گوشش هيچي نگفت.... ... ... ... ... .. 30سالش شد باباش زد تو گوشش زد زير گريه...!!! .. باباش گفت چرا گريه ميکني..؟ .. گفت: آخه اونوقتا دستت نميلرزيد...! هميشه مادر را به مداد تشبيه ميکردم که با هر بار تراشيده شدن، کوچک و کوچک تر ميشود… ولي پدر ... ... ... ... ... يک خودکار شکيل و زيباست که در ظاهر ابهتش را هميشه حفظ ميکند خم به ابرو نمياورد و خيلي سخت تر از اين حرفهاست فقط هيچ کس نميبيند و نميداند که چقدر ديگر ميتواند بنويسد … بياييد قدردان باشيم ... به سلامتي پدر و مادرها (( قند )) خون مادر بالاست . دلش اما هميشه (( شور )) مي زند براي ما ؛ اشکهاي مادر , مرواريد شده است در صدف چشمانش ؛ دکترها اسمش را گذاشتهاند آب مرواريد! حرفها دارد چشمان مادر ؛ گويي زيرنويس فارسي دارد! دستانش را نوازش مي کنم ؛ داستاني دارد دستانش . دست پر مهر مادر تنها دستي ست، که اگر کوتاه از دنيا هم باشد، از تمام دستها بلند تر است... پدر و پسر داشتن صحبت میکردن!! پدر دستشو ميندازه دوره گردنه پسرش ميگه پسرم من شيرم يا تو؟ پسر ميگه : من..!! ... ... ... پدر ميگه : پسرم من شيرم يا تو؟؟!! پسر ميگه : بازم من شيرم... پدر عصبي مشه دستشو از رو شونه پسرش بر ميداره ميگه : من شيرم يا تو!!؟؟ پسر ميگه : بابا تو شيري...!! پدر ميگه : چرا بار اول و دوم گفتي من حالا ميگي تو ؟؟ پسر گفت : آخه دفعه های قبلي دستت رو شونم بود فکر کردم يه کوه پشتمه اما حالا... به سلامتي هرچي پدره مادر تنها کسيست که ميتوان "دوستت دارم"هايش رااا باور کرد حتي اگر نگويد...??? سلامتي اون پدري که شادي شو با زن و بچش تقسيم ميکنه اما غصه شو با سيگار و دود سيگارش! مادر يعني به تعداد همه روزهاي گذشته تو، صبوري! مادر يعني به تعداد همه روزهاي آينده تو ،دلواپسي! مادر يعني به تعداد آرامش همه خوابهاي کودکانه تو، بيداري ! مادر يعني بهانه بوسيدن خستگي دستهايي که عمري به پاي باليدن تو چروک شد! مادر يعني بهانه در آغوش کشيدن زني که نوازشگر همه سالهاي دلتنگي تو بود! مادر يعني باز هم بهانه مادر گرفتن.... حالا که آمده ای چترت را ببند... در سرای ما جز مهربانی نمیبارد... |
|||
|
صفحه 4 (پست بالا اولین پست این موضوع است.) |
۳ ارديبهشت ۱۳۹۳, ۱۲:۵۴ صبح
ارسال: #31
|
|||
|
|||
پدر و مادر
مامان خوب هستی؟ رو براهی؟ جات خوبه؟ مامان بهت گفتم من کشتی رو باختم؟
من همه چی رو باختم مامان... قبلا بودی، یه دستی سر من میکشیدی.... یه مهربانی با من میکردی الان که... دیالوگ ماندگار پایتخت 3 حالا که آمده ای چترت را ببند... در سرای ما جز مهربانی نمیبارد... |
|||
|
۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۳, ۰۱:۲۴ صبح
ارسال: #32
|
|||
|
|||
پدر و مادر
ما انسان ها تا زمانی که عزیزانمان در کنارمان هستند قدر لحظات با هم بودن را نمی دانیم، قدر داشتن سایه پدر و مادر را. قدم زدن در لا به لای خاک های سرد قبرستان و دیدن نام پر ابهت پدر رعشهای به تن می اندازد که شاید فردا دیر باشد برای دیدن و درآغوش کشیدنش حالا که آمده ای چترت را ببند... در سرای ما جز مهربانی نمیبارد... |
|||
|
۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۳, ۱۰:۲۷ عصر
ارسال: #33
|
|||
|
|||
RE: پدر و مادر
به راستی چنین است . در گرانبهایی که در دست داریم و گاهی قدرشان را نمیدانیم . همیشه چنین است . وقتی نعمتی را داریم و غرق آن موهبت حواسمون شاید نباشه که شکر گزار باشیم ولی به محض از دست دادن آن به خود آمده ، افسوسها خورده ، شاید زبان به شکوه نموده و دیگر دیر است دیر . امیدوارم سایه عزیزانتون بر سرتان باشد و قدر شناس زحمات ایشان . جناب انتظار عکس دومی که گذاشتید با دیدنش خیلی جا خوردم چون خیلی شبیه مرحوم پدرم هست مخصوصا لباسی که به تن داره انگار خودشه . ممنون به خاطرنوشته ها و عکسها .
خداوند می بیند می داند می تواند
|
|||
|
۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۳, ۰۱:۴۰ صبح
ارسال: #34
|
|||
|
|||
پدر و مادر
امیدوارم که خدا ایشون رو مشعوف رحمت خودش کنه ...
دوستان برای شادی پدر( آشنای غریب گرامی) یه صلوات و یه فاتحه لطف کنید... حالا که آمده ای چترت را ببند... در سرای ما جز مهربانی نمیبارد... |
|||
|
۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۳, ۱۲:۴۳ عصر
ارسال: #35
|
|||
|
|||
RE: پدر و مادر
بهشت هم خشکسالیست....
این را دیشب از کف پای مادرم که ترک خورده بود فهمیدم.... همین که تو می دانی “دوستت دارم” کافیست … بگذار خفه کند خودش را دنیـا................ |
|||
|
۱۲ تير ۱۳۹۳, ۱۲:۲۹ عصر
ارسال: #36
|
|||
|
|||
RE: پدر و مادر
یک جایی هست در خانه که آدم وقتی نگاهش میکند؛
دلش میخواهد دوباره مسلمان شود! جایی که مادر نماز میخواند............ همین که تو می دانی “دوستت دارم” کافیست … بگذار خفه کند خودش را دنیـا................ |
|||
|
۱۵ تير ۱۳۹۳, ۱۲:۵۳ صبح
ارسال: #37
|
|||
|
|||
RE: پدر و مادر
پدری و مادری - جبران خلیل جبران
فرزندان شما از آن شما نیستند ، آنها دختران و پسران زندگی اند. آنها از طریق شما به دنیا گام نهاده اند ، نه از شما . وهر چند با شما هستند ، به شما تعلق ندارند. شما شاید بتوانید عشقتان را به آنها بدهید ، ولی فکرتان را نمی توانید . زیرا آنها افکار خودشان را دارند . شما شاید بتوانید برای جسمهای آنها مسکن فراهم آورید ، ولی نه برای روح آنها . زیرا روح انها در خانه فردا مسکن دارد ، فردایی که شما قادر نیستید آن را ببینید. حتی در رویاهایتان . شاید شما تلاش کنید که مثل آنها شوید ، ولی از آنها نخواهید که مثل شما شوند . زیرا زندگی به عقب باز نمی گردد و با دیروز سرو کار ندارد. شما کمان هستید و فرزندانتان تیرهای زندگی اند ، که از این کمان پرتاب می شوند . آن که کمان را آفریده است مسیر را به نیکی می شناسد . و با مشیت خود شما را تا آنجا خم می کند که تیرها در کمال آرامش ، اما تا حد نهایت خود بپرند . بگذارید سازنده کمان شما را در مسیر شادی و شادمانی خم کند . بگذارید تیرها رو به جانبی که او می پسندد پرواز کنند . و بدانید که او کمان را نیز استوار و محکم میپسندد . خداوند می بیند می داند می تواند
|
|||
|
۱۷ تير ۱۳۹۳, ۱۱:۱۸ صبح
ارسال: #38
|
|||
|
|||
RE: پدر و مادر
پدر و پسر داشتن صحبت میکردن . . .
پدر دستشو میندازه دوره گردنه پسرش میگه پسرم من شیرم یا تو ؟ پسر میگه : من ! پدر میگه : پسرم من شیرم یا تو ؟؟ ! پسر میگه : بازم من شیرم ! پدر عصبی مشه دستشو از رو شونه پسرش بر میداره میگه : من شیرم یا تو !؟ پسر میگه : بابا تو شیری ! پدر میگه : چرا بار اول و دوم گفتی من حالا میگی تو ؟ پسر گفت : آخه دفعه های قبلی دستت رو شونم بود فکر کردم یه کوه پشتمه اما حالا . . . به سلامتی هرچی پدره . . . همین که تو می دانی “دوستت دارم” کافیست … بگذار خفه کند خودش را دنیـا................ |
|||
|
۲۰ شهريور ۱۳۹۳, ۰۵:۵۴ عصر
ارسال: #39
|
|||
|
|||
پدر و مادر
بیا به آرامش دوران کودکی ، زمانی که بالاترین نقطه ى زمین ، شانه های پدر بود …
حالا که آمده ای چترت را ببند... در سرای ما جز مهربانی نمیبارد... |
|||
|
۱۶ دي ۱۳۹۳, ۰۴:۱۱ عصر
ارسال: #40
|
|||
|
|||
RE: پدر و مادر
حیف که آدما قدر پدر و مادر و سلامتی رو دیر متوجه میشن پس هنوز هر کدومشون رو داری از شکرش غافل نشو التماس دعا
خداوند می بیند می داند می تواند
|
|||
|
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان
1 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا