عصرگاه با طعم مشاعره
۶ آبان ۱۳۹۰, ۰۹:۰۶ عصر
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۴ آبان ۱۳۹۱ ۱۲:۴۴ عصر، توسط هُدهُد صبا.)
ارسال: #1
|
|||
|
|||
عصرگاه با طعم مشاعره
به نام خداوند جان و خرد سلامي چو بوي خوش آشنايي به همه شما اهالي شعر و ادب با مشاعره موافقيد؟ سه شنبه ها بعد از نماز مغرب چه طوره؟ خودتون شعر مي سراييد يا از هر بزرگوار ديگري لطفا نام را ذكر كنيد كه ياد رو هم گرامي بداريم. لطفا حداقل يه بيت باشه و ترجيحا در يه جمله مفهوم زيباي شعر رو هم بيان كنيد. آيا به آيات قرآن نمى انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟ سوره محمد(ص)/ آیه 24
|
|||
|
صفحه 16 (پست بالا اولین پست این موضوع است.) |
۱۷ بهمن ۱۳۹۱, ۰۹:۰۰ صبح
ارسال: #151
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
تا شدم حلقه بگوش در میخانه عشق
هر دم آمد غمی از نو به مبارک بادم |
|||
|
۱۷ بهمن ۱۳۹۱, ۰۶:۵۴ عصر
ارسال: #152
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
منشين در پس اين بغض گران
مدران جامه خود را مدران مكن اي خسته در اين بغض درنگ دل ديوانه تنها دل تنگ در انتشار آنچه خوبیست و اثری از عشق در آن هست آخرین نفر نباشید من یک اخراجی هستم
|
|||
|
۱۸ بهمن ۱۳۹۱, ۰۸:۰۷ صبح
ارسال: #153
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
گفتم چشمم گفت که جیهون کنمش
گفتم جگرم گفت پر از خون کنمش گفتم که دلم گفت چه داری در دل گفتم غم تو گفت که افزون کنمش |
|||
|
۱۹ بهمن ۱۳۹۱, ۱۲:۴۱ عصر
ارسال: #154
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
شوقم چنان فزود که هرگه نهان شوی
باید دوید بر سر صد رهگذر مرا برگردنم ز تیغ تو صد بار منت است زیرا که وارهاند ز صد دردسر مرا در انتشار آنچه خوبیست و اثری از عشق در آن هست آخرین نفر نباشید من یک اخراجی هستم
|
|||
|
۲۰ بهمن ۱۳۹۱, ۰۷:۱۳ صبح
ارسال: #155
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه کار بنام من دیوانه زدند |
|||
|
۲۰ بهمن ۱۳۹۱, ۱۱:۱۵ صبح
ارسال: #156
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
دل گفت به جان کای خلف هر دو سرا
زین کار که چشم داری از کار و کیا برخیز که تا پیشترک ما برویم زان پیش که قاصدی بیاید که بیا خداوند می بیند می داند می تواند
|
|||
|
۲۱ بهمن ۱۳۹۱, ۱۱:۰۹ عصر
ارسال: #157
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
یا وفا یا خبر وصبل تو یا مرگ رقیب
بود ایا که فلک زین دو سه کاری بکند |
|||
|
۲۲ بهمن ۱۳۹۱, ۰۷:۴۹ صبح
ارسال: #158
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندران ظلمت شب آب حیاتم دادند |
|||
|
۲۳ بهمن ۱۳۹۱, ۰۸:۵۹ صبح
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۶ بهمن ۱۳۹۱ ۱۰:۱۵ صبح، توسط hamed.)
ارسال: #159
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمیشوی که ببینی چه میکشم با عقل آب عشق به یک جو نمیرود بیچاره من که ساخته از آب و آتشم در انتشار آنچه خوبیست و اثری از عشق در آن هست آخرین نفر نباشید من یک اخراجی هستم
|
|||
|
۲۳ بهمن ۱۳۹۱, ۰۷:۴۷ عصر
ارسال: #160
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
مرا در تن بود تا جان علی گویم علی گویم
چه در پیدا در پنهان علی گویم علی گویم به كامم تا زبان باشد زبان تا در دهان باشد بهر لفظ و بهر عنوان علی گویم علی گویم ز مهرش مست و حیرانم غم و شادی نمیدانم به هر دردی پی درمان علی گویم علی گویم |
|||
|
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
2 مهمان
2 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا