عصرگاه با طعم مشاعره

[هُدهُد صبا]

به نام خداوند جان و خرد

سلامي چو بوي خوش آشنايي

به همه شما اهالي شعر و ادب

با مشاعره موافقيد؟

سه شنبه ها بعد از نماز مغرب چه طوره؟

خودتون شعر مي سراييد يا از هر بزرگوار ديگري لطفا نام را ذكر كنيد كه ياد رو هم گرامي بداريم.

لطفا حداقل يه بيت باشه

و ترجيحا در يه جمله مفهوم زيباي شعر رو هم بيان كنيد.

[مریم گلی]

یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد؟

[آشنای غریب]

دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند

[zeinab]

بسم الله الرحمن الرحیم

در صراط دوستی ادراک یعنی هوش باش

حرف مردم را به دل گیر و زلب خاموش باش

[مریم گلی]

شراب تلخ میخواهم که مرد افکن بود زورش
که تا یکدم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش

[گمنام]

شــهــریــارا بــی حــبــیــب خــود نـمـی کـردی سـفـر
ایـــن ســـفـــر راه قــیــامــت مــیــروی تــنــهــا چــرا

[مریم گلی]

آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجاهست خدایا به سلامت دارش

[hamed]

شد خزان گلشن آشنایی
بازهم آتش به جان زد جدایی
عمر من ای گل طی شد بهر تو
وز تو ندیدم جز بدعهدی و بی وفایی

[zeinab]

بسم الله الرحمن الرحیم

یارب این نوگل خندان که سپردی به منش

میسپارم به تو از چشم حسود چمنش

[مریم گلی]

شراب صوفی سوز بنیادم بخواهد برد
لبم بر لب نه ای ساقی و بستان جان شیرینم

[هُدهُد صبا]

ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدائی

نروم جز به همان ره که توام راهنمائی

---

بری از رنج و گدازی ، بری از درد نیازی

بری از بیم و امیدی بری از چون و چرائی

از حكيم سنائي