ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امیتازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
به مناسبت ورود اسرا به دروازه شام
۱۶ دي ۱۳۸۹, ۰۷:۱۳ عصر
ارسال: #1
به مناسبت ورود اسرا به دروازه شام
پیرمردی آمد نزدیک حضرت سجاد گفت:

الحمد لله الذی أهلککم و أمکن الأمیر منکم
شکر خدا را که شماها را هلاک کرد و امیر را بر شما تسلط داد.
فقال السجاد «علیهالسلام»: یا شیخ أقرأت القرآن؟»

آیا قرآن خواندهای؟

شیخ با کمال شگفتی گفت: قرآن قرآن!! آری خواندهام.

قال «علیهالسلام»: أقرأت «قل لا أسئلکم علیه أجرا الا المودة فی القربی»؟

خواندهای که پیغمبر «صلی الله علیه و آله و سلم» فرمود: اجری از شما نمیخواهم مگر مودت نزدیکان من؟

قال «علیهالسلام»: أقرأت «و آت ذا القربی حقه»، أقرأت «و اعلموا أنما غنمتم من شیء فأن لله خمسه و للرسول و لذی القربی»؟

پیرمرد گفت: اینها که گفتی خواندهام، در باب محمد و اهل بیت او است، حضرت امام زینالعابدین «علیهالسلام» فرمود:

والله نحن القربی فی هذه الایات.

امام باز فرمود: آیا خواندهای:



«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیرا»؟



شیخ گفت: آری، امام فرمود:

والله نحن أهل البیت الذین خصهم الله بالتطهیر.

شیخ گفت: شما را به خدا قسم این طور است؟ شما خاندان اهل بیت رسالت هستید؟

فقال «علیهالسلام»: و حق جدنا رسول الله انا لنحن هم من غیر شک.

فرمود: به خدا سوگند، به حق جدم رسول خدا که ما اهل بیت پیغمبر



هستیم، بدون شک.

آنگاه شیخ خود را روی پاهای آن حضرت انداخت، میبوسید و پوزش خواست و از قاتلین آنها برائت جست. این مناظره، جمعیت را انبوه کرد، سر و صدا و رستاخیزی برپا شد، یزید دستور داد، شیخ را کشتند.

پس از مطالعه مطلب ارسالی ما را از نظر خویش بهره مند بفرمایید.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط يگانه ، متشكرم ، yagobian
ارسال پاسخ 


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

بازگشت به بالابازگشت به محتوا