اشعار فکاهی
۳۰ بهمن ۱۳۸۸, ۰۹:۴۶ عصر
ارسال: #1
|
|||
|
|||
اشعار فکاهی
((من نمی دانم که چرا می گویند امتحان باید داد
وتقلب نکنید و چرا هیچ کسی واحد خود پاس نکند. تقلب زیباست و رساندن عیب نیست ((چشمها را باید شست جور دگر باید دید.)) برگه من چه تفاوت با برگه پاسخ دارد بیچاره برگه مرا پس بدهید برگه من سرنوشت فردای من است اهل تقلب هستم قبله من کاغذ در جیب من است من تقلب با تپش قلبم می کنم وقتی که مراقب به ته سالن است فرقی بین نمره من با بیست نیست ((چشمها را باید شست جور دگر باید دید)) پشت من دوستم هست پشت میز دوستم چه خبرهاست خدا می داند. در سالن امتحان چه بوی تقلبی می اید ((در دلم چیزی هست)) مثل چرخیدن سر بر کاغذ مثل یک دید سریع بر پاسخ انقدر بد خط است که چشمهایم کور شد. من عجب جرعت خوبی دارم که نترسیدم از چشم غره او وقت دیگر تمام شد چاره ای جز رفتن نیست فرقی بین نمره من با بیست نیست ((چشمها را باید شست جور دگر باید دید)) افضل السارقین (صاحب المصباح المختلسین) آقاجان بدانید و بدانند که لبخند رضایت شما را با هیچ چیز عوض نخواهیم کرد |
|||
|
|
پیامهای داخل این موضوع |
اشعار فکاهی - کبوتر حرم - ۳۰ بهمن ۱۳۸۸ ۰۹:۴۶ عصر
اشعار فکاهی - Entezar - ۱۳ آذر ۱۳۹۲, ۰۱:۰۲ صبح
اشعار فکاهی - Entezar - ۱۸ بهمن ۱۳۹۲, ۰۳:۱۷ صبح
اشعار فکاهی - Entezar - ۳۰ بهمن ۱۳۹۲, ۱۲:۳۲ صبح
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان
1 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا