نجواهاي زیبایی از دکتر چمران
۳۰ دي ۱۳۸۸, ۱۰:۳۱ صبح
ارسال: #4
|
|||
|
|||
من و غم «چمران »
خدايا خسته و وامانده ام ديگر رمقي ندارم صبر و حوصله ام پايان يافته، زندگي در
نظرم سخت و ملامت بار است مي خواهم از همه فرار کنم مي خواهم به کنج عزلت بگريزم. آه دلم گرفته! در زير بار فشار خرد شده ام. خدايا به سوي تو مي آيم و از تو کمک ميخواهم جز تو دادرسي و پناه گاهي ندارم. بگذار فقط تو بداني، فقط تو از ضمير من آگاه باشي اشک ديدگان خود را به تو تسليم مي کنم. خدايا کمکم کن! ماه هاست که کم تر به سوي تو آمده ام بيشتر اوقاتم صرف ديگران شده. خدايا عفوم کن! از علم و دانش کار و کوشش از دنيا و ما في ها، از همه دوستان از معلم و مدرسه از زمين و آسمان خسته و سير شده ام. خدايا خوش دارم مدتي در گوشه خلوتي فقط با تو بگذرانم فقط اشک بريزم فقط ناله کنم و فشارها و عقده هاي دروني ام را خالي کنم. اي غم اي دوست قديمي من سلام بر تو، بيا که دلم به خاطرت مي تپد. اي خداي بزرگ معني زندگي را نمي فهمم. چيزهاي که براي ديگران لذت بخش است مرا خسته مي کند اصلا دلم از همه چيز سير شده است حتي از خوشي و لذت متنفرم چيزهايي که ديگران به دنبالش مي دوند من از آن مي گريزم فقط يک فرشته ي آسماني است که هميشه بر قلب و جان من سايه مي افکند هيچ گاه مرا خسته نمي کند فقط يک دوست قديمي است که از اول عمر با او آشنا شده ام و هنوز از مجالست با او لذت مي برم. فقط يک شربت شيرين يک نور و يک نغمه دلنواز وجود دارد که براي هميشه مفرح است و آن دوست قديمي من غم است. * از مناجات هاي شهيد چمران بسم الله الرحمن الرحیم حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی. |
|||
|
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
3 مهمان
3 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا