ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امیتازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
۱ مرداد ۱۳۹۵, ۰۹:۰۰ عصر
ارسال: #13
RE: ایکاش...
جمعه ها ؛ چه بساطي داشتيم ما !


هر جمعه منزل "مادربزرگ" جمع ميشديم!
ريز تا درشت ؛از همهمه ي زياد،صدا به صدا نميرسيد؛ آنقَدَر ميگفتيم و ميخنديديم كه اصلاً متوجهِ گذر زمان نميشديم...
بوي غذاي مادر بزرگ را تا چند خيابان آنطرف تر ميشد حس كرد...روزهاي هفته را روي دورِ تند ميزديم تا برسيم به جمعه...جمعه هاي بچگي مان را با هيچ روزي عوض نميكرديم!


گذشت و گذشت. "مادربزرگ" از ميانمان رفت !دورتر و دورتر شديم! شايد ديگر در ماه و يا حتي در سال يكبار دورِ هم جمع شويم...آن هم قبلش طي ميكنيم كه اينترنت داشته باشد.ديگر از صداي همهمه خبري نيست! همه ي سرها داخل گوشي شان هست و جُك ها و اخبارِ روز را نقل قول ميكنند.غذا را از بيرون مي آورند و به لطفِ غذا كنارِ هم مي نشينيم .كاش مادربزرگ هنوز بود.كاش جمعه هايمان را هنوز با مادربزرگ ميساختيم...

خداوند می بیند می داند می تواند
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط hamed
ارسال پاسخ 


پیام‌های داخل این موضوع
ایکاش... - آشنای غریب - ۱۶ فروردين ۱۳۹۲, ۰۸:۲۱ عصر
RE: ایکاش... - iambehnam - ۱۷ فروردين ۱۳۹۲, ۱۰:۰۴ صبح
RE: ایکاش... - آشنای غریب - ۸ مهر ۱۳۹۲, ۰۸:۵۴ صبح
RE: ایکاش... - nilforoosh - ۸ مهر ۱۳۹۲, ۰۸:۳۳ عصر
RE: ایکاش... - آشنای غریب - ۱۰ مهر ۱۳۹۲, ۰۱:۲۵ صبح
RE: ایکاش... - فاطمه گل - ۹ مهر ۱۳۹۲, ۰۸:۵۳ عصر
RE: ایکاش... - فاطمه گل - ۱۰ مهر ۱۳۹۲, ۱۲:۲۲ عصر
RE: ایکاش... - nilforoosh - ۱۰ مهر ۱۳۹۲, ۰۳:۵۷ عصر
ایکاش... - Entezar - ۲۴ دي ۱۳۹۲, ۰۱:۳۵ صبح
RE: ایکاش... - آشنای غریب - ۲۶ بهمن ۱۳۹۲, ۱۰:۴۰ عصر
ایکاش... - Entezar - ۶ اسفند ۱۳۹۲, ۱۲:۱۱ صبح
RE: ایکاش... - آشنای غریب - ۱۰ دي ۱۳۹۴, ۰۱:۱۴ عصر
RE: ایکاش... - آشنای غریب - ۱ مرداد ۱۳۹۵ ۰۹:۰۰ عصر
RE: ایکاش... - هُدهُد صبا - ۶ مرداد ۱۳۹۵, ۰۷:۱۳ عصر
RE: ایکاش... - آشنای غریب - ۷ مرداد ۱۳۹۵, ۱۰:۱۱ صبح
RE: ایکاش... - هُدهُد صبا - ۷ مرداد ۱۳۹۵, ۰۵:۴۴ عصر
RE: ایکاش... - آشنای غریب - ۲۴ فروردين ۱۴۰۱, ۱۰:۴۴ عصر
RE: ایکاش... - آشنای غریب - ۶ شهريور ۱۴۰۱, ۰۹:۵۳ عصر

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

بازگشت به بالابازگشت به محتوا