مناظره زنـدگی و مـرگ
۱۶ اسفند ۱۳۹۰, ۱۰:۰۱ عصر
ارسال: #2
|
|||
|
|||
RE: شعر فردا
شعر فردا
شمس لنگرودی فردا که مرگ به ستایشمان برمیخیزد و دنیا همهی آنچه را که میماند به عقربکان و مورچگان میبخشد، فردا که قبله تکان میخورد و آفتاب در سپیدهی خود خم میشود تا روستای کهنه را به قیامی دیگر برانگیزاند، فردا که همه چیزی تمام میشود تا این زبالهها را به گدایی دیگر بخشد. و صبر چیز وقیحی است - مثل مرگ - در دوردست مرغ سپیدیست که بر ما لبخند میزند و قبیلهی من تنها میماند. ای شرم! جایی برای گفتنمان خالی نیست راهی برای رفتنمان نیست. برگردیم. برگرفته از: لنگرودی، شمس؛ هیچکس از فردایش با من سخن نگفت (گزیدهی هشت دفتر شعر شمس لنگرودی)؛ با انتخاب و مقدمهی آزاده کاظمی؛ چاپ نخست؛ تهران: مؤسسه انتشارات نگاه ۱۳۸۸. در انتشار آنچه خوبیست و اثری از عشق در آن هست آخرین نفر نباشید من یک اخراجی هستم
|
|||
|
|
پیامهای داخل این موضوع |
مناظره زنـدگی و مـرگ - hamed - ۲۹ مهر ۱۳۹۰, ۰۸:۰۳ عصر
RE: شعر فردا - hamed - ۱۶ اسفند ۱۳۹۰ ۱۰:۰۱ عصر
RE: مناظره زنـدگی و مـرگ - hamed - ۲۹ مرداد ۱۳۹۴, ۰۹:۰۶ صبح
RE: مناظره زنـدگی و مـرگ - hamed - ۶ بهمن ۱۳۹۵, ۰۸:۴۰ عصر
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان
1 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا