حضرت رضا علیه السلام
۲۲ بهمن ۱۳۸۸, ۰۳:۴۸ عصر
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۰ شهريور ۱۳۹۱ ۰۶:۲۰ عصر، توسط safirashgh.)
ارسال: #1
|
|||
|
|||
حضرت رضا علیه السلام
ابراهیم بن موسی میگوید:
از حضرت رضا علیه السلام کمک مالی میخواستم و بر آن اصرار میکردم. روزی به همراه امام از شهر خارج شدیم. هنگام نماز شد. امام در کنار صخرهای نزدیک قصری که در آنجا بود نشست و فرمود:«اذان بگو.» پرسیدم:«آیا منتظر بقیه نمیمانید؟» امام فرمود:«هرگز بدون دلیل، نماز اول وقت را به تعویق نینداز.» من اذان گفتم و با امام نماز خواندیم. سپس عرض کردم:«ای پسر رسول الله! هنوز خواستهام را برآورده نکردهاید و من به شدت نیازمندم.» امام چوبی را به زمین کشید. سپس دست برد و از زیر خاک، یک شمش طلا بیرون کشید و فرمود:«بگیر! خداوند در آن برای تو برکت قرار دهد. از آن بهره مند شو و آنچه را که دیدی، به کسی نگو.» آن شمش برای من برکت کرد و من از ثروتمندان منطقه خود شدم. التماس دعا
|
|||
|
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
2 مهمان
2 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا