ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امیتازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
ام البنین ...
۴ دي ۱۳۸۸, ۱۱:۳۳ عصر
ارسال: #1
ام البنین ...
زن گفت : " از حسین چه خبری دارید ؟ "
مرد سر به زیر انداخت و گفت : " سه پسر برومندت ... سه پسرت در رکاب حسین شهید شدند ... "
و زن دوباره گفت : " از حسین برایم بگو ! "
مرد آشکارا به لرزه افتاده بود: " عباس ... ابالفضل محبوب تو ... دستهایش ، چشمهایش ، سرش و ... "
زن بی توجه به گفته های مرد دوباره پرسید : " رگ های قلبم را از انتظار پاره کردی مرد ! فرزندانم و هر چه در زیر این آسمان نیلگون است ، فدای ابا عبدا... باد ، مرا از سلامت حسین خبر بده ! "
ام البنین شهادت حسین را که دانست ، شیون سر داد . چنان نوحه می سرود و می گریست که مردم مدینه به گردش جمع می شدند و با او همراهی می کردند .
غصه ی ام البنین قصه ای داشت که حتی مروان حکم هم با شنیدنش به پهنای صورت اشک می ریخت ...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط مشکات ، کبوتر حرم ، هُدهُد صبا ، aaaaa ، boshra ، safirashgh
ارسال پاسخ 


پیام‌های داخل این موضوع
ام البنین ... - ذوالقرنین - ۴ دي ۱۳۸۸ ۱۱:۳۳ عصر
RE: ام البنین ... - هُدهُد صبا - ۱۱ بهمن ۱۳۸۹, ۰۸:۵۴ عصر
RE:وفات حضرت فاطمه ام البنین(س) - hamed - ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۱, ۱۱:۳۹ صبح
RE: ام البنین ... - هُدهُد صبا - ۲۴ فروردين ۱۳۹۳, ۰۸:۱۶ صبح
RE: ام البنین ... - مریم گلی - ۲۴ فروردين ۱۳۹۳, ۰۲:۲۶ عصر
RE: ام البنین ... - هُدهُد صبا - ۲۱ اسفند ۱۳۹۵, ۰۵:۲۲ عصر

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

بازگشت به بالابازگشت به محتوا