جمله هاي آموزنده اخلاقي با ذكر منبع

[یوسف زهرا]

سلام.
ذكر وياد خدا
از دانشمندی پرسیدند: کسی که قرآن می خواند و نمی داند که چه می خواند، آیا هیچ اثری دارد؟ گفت: کسی که دارو می خورد و نمی داند که چه می خورد، اثر می کند؛ چگونه قرآن اثر نکند، بلکه بسیار اثر می کند!؟ پس چگونه خواهد بود، اگر بداند که چه می خواند.

---

از حکیمی پرسیدند: روز خویش را چگونه آغاز کردی؟ گفت: در حالی آغاز کردم که دنیا، مایه اندوهم بود و آخرت، موجب کوششم

[آشنای غریب]

اگر هر فعل و کلامی، حتی اندیشیدن همراه با شناخت نباشد، آن عمل نارس و بی‌اثر خواهد بود.

استاد گرامی حاج حسن پورشبانان

[Entezar]

دوست خوب داشتن بهتر از تنهایی و تنهایی بهتر از با هرکس بودن است...

[Entezar]

از انسانها غمی به دل نگیر زیرا خود نیز غمگینند!
زیرا با آنکه تنهایند ولی از خود میگریزندو به عشق خود و به حقیقت خود شک دارند.
پس دوستشان بدار حتی اگر دوستت نداشته باشند...

[hamed]

خــــدایا همه از تو می خواهند ، بدهی من از تو می خواهم ، بگیری خـــــدایا این همه حس دلتنگی را از من بگیر

[مریم گلی]

زندگی یک پاداش است ،نه یک مکافات.
و فرصتی است کوتاه تا ببالی ،بیابی،بدانی
بیندیشی،بفهمی و زیبا بنگری و در نهایت در خاطره ها بمانی.

[mass night wolf]

دقت کردین !؟
الان شما اگه همینطوری بیکار هم نشسته باشید تو خونه
از نظر پدر و مادرتون
بچه همسایه یا بچه فامیل بهتر از شما بیکار میشینه

[hamed]

باد با چراغ خاموش کار ندارد اگر در سختی هستی بدان که روشنی

[mass night wolf]

پای سگ بوسید مجنون خلق گفتندش چه بود،گفت این سگ گاهگاهی کوی لیلی رفته بود .

---

در سکوت دادگاه سرنوشت....عشق بر ما حکم سنگینی نوشت......گفته شد دلداده ها از هم جدا....وای بر این حکم و این قانون زشت.....

[پسرقرانی]

--------------------------------------------------------------------------------

پوچ ترين کلمه((طمع)) است...آن را بکش.
سازنده ترين کلمه((صبر)) است...براي داشتنش دعا کن.
روشن ترين کلمه((اميد)) است...به آن اميدوار باش.
ضعيف ترين کلمه((حسرت)) است...آن را نخور.
تواناترين کلمه((دانش)) است...آن را فرا گير.
محکم ترين کلمه ((پشتکار)) است...آن را داشته باش.
سمي ترين کلمه((شانس)) است...به اميد آن نباش.
لطيف ترين کلمه((لبخند)) است...آن را حفظ کن.
+ نوشته شده در چهار شنبه 1391/03/31ساعت 13:22 توسط Rasoul masoudi

[mass night wolf]

حال ما
روزي روزگاري نويسنده جواني از جرج برنارد شاو پرسيد:
«شما براي چي مي نويسيد استاد؟»
برنارد شاو جواب داد:
«براي يک لقمه نان.»
پسره بهش برخورد. پس توپيد که:
«متاسفم. برخلاف شما ما براي فرهنگ مي نويسيم.»
و برنارد شاو گفت:
«عيبي ندارد پسرم. هر کدام از ما براي چيزي مي نويسيم که نداريم.»