مقام معظم رهبری - نسخه قابل چاپ +- تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید (http://forum.ghorany.com) +-- انجمن: مذهبی (/forum-3.html) +--- انجمن: معرفی شخصیت های بزرگ اسلام (/forum-35.html) +--- موضوع: مقام معظم رهبری (/thread-561.html) |
RE: حضرت ایت الله خامنه ای - hamed - ۱۵ مهر ۱۳۹۰ ۰۸:۳۰ صبح معمولا معظم له صبح ها به کوه می روند و نماز را هم همانجا می خوانند. کوهنوردی از برنامه های مورد توجه آقاست . یک روز که مقام معظم رهبری به کوه های اطراف تهران رفته بودند ، با دختر و پسری دانشجو برخورد می کنند که به لحاظ ظاهری وضع مناسبی نداشتند و آن دو جوان با خود تصور می کردند که آقا دستور دستگیری آنها را خواهد داد. ولی برخلاف تصور آن دو ایشان با آنها احوالپرسی کردند و از شغل و فامیل بودن آنها نیز سوال کردند. پسر وقتی با خلق زیبای آقا مواجه شد ، واقعیت را گفت که ما دوست هستیم. آقا ابتدا درباره ورزش و مزایای آن با آن دو صحبت کردند و بعد هم فرمودند:"بد نیست صیغه محرمیتی درمیان شما برقرار شود وشما باهم ازدواج کنید" و به آنها پیشنهاد دادند که :" اگرمایل بودید در فلان تاریخ بیایید ،من آمادگی دارم که شخصاً عقد شما را بخوانم. "آن دو خداحافظی کردند و طبق قرار همراه خانواده خود، محضر ایشان رسیدند. آقا عقد آنها را جاری کردند وبا برخورد کریمانه مقام ولایت، این دوجوان تغییر مسیر دادند و آن دختر غیر محجبه به یک دختر محجبه و معنوی و آن پسر دانشجو به یک جوان مذهبی مبدل شدند.
RE: حضرت ایت الله خامنه ای - hamed - ۱۷ مهر ۱۳۹۰ ۰۸:۱۹ عصر آشنایی کامل با فرزندان آیت الله خامنه ای/رهبری + تصاویر … آشنایی با فرزندان مقام معظم رهبری به گزارش تبیان، معظم له اکنون دارای ۶ فرزند هستند. نام خانوادگی همسر ایشان«خجسته» است. نام دخترانشان بشری و هدی، و نام فرندان پسرشان سید مصطفی، سیدمجتبی، سیدمسعود و سیدمیثم است. دو تن از فرزندان پسر ایشان ۸ سال در جبهههای جنگ ایران و عراق حضور داشتند.
در این تصویر قدیمی فرزندان رهبر به ترتیب از بزرگ به کوچک سید مصطفی، سید مجتبی، سید محسن(مسعود) و سید میثم میباشند یکی از دختران ایشان همسر فرزند آیت الله محمدی گلپایگانی است که ضمن آراستگی به لباس شریف روحانیت و علم دین در دانشگاههای کشور نیز به تدریس متون حقوقی به زبان فرانسه اشتغال دارند و دختر دیگر ایشان همسر فرزند آیت الله باقری کنی از علمای تهران است. سید مصطفی فرزند بزرگ ایشان با دختر آیتالله خوشوقت ازدواج کرده است. سید مجتبی داماد دکتر غلامعلی حداد عادل است. سید مسعود نیز با فرزند آیتالله خرازی و خواهر صادق خرازی ازدواج کرده است. سید میثم کوچکترین فرزند ایشان نیز به ازدواج دختر آقای لولاچیان از بازاریان متدین در آمده است. [b]مقام معظم رهبری همچون امام راحل فرزندان خود را از فعالیت های سیاسی و اقتصادی مبرا داشته و به ایشان توصیه کرده اند که در کارهای اقتصادی وارد نشوند[/b]. حضرت حجتالاسلام و المسلمین احمد مروی “دامت برکاته” در این رابطه چنین بیان داشتند: “ایشان چهار فرزند پسر دارند که هر چهار نفر، طلبه و معمم هستند و حقیقتاً هم درس میخوانند. خوب هم درس میخوانند. من با اینها مأنوسم، این توفیق را دارم. اُنسی دارم، نشست داریم، گعده داریم، صحبت میکنیم. یک بار ندیدهام که اینها راجع به پولی، امکاناتی و چیزهای از این قبیل صحبت بکنند. گویی افرادی معمولی هستند و پدرشان هم یک فرد معمولی است. فرزندانشان بیشتر همین مسائل درس و بحث برایشان مطرح است و نگرانیهایی که نسبت به مردم و نسبت به زندگی طلاب و نسبت به قضایای دیگر دارند، همان دغدغههایی است که خود آقا دارند این خیلی ارزش دارد که امکانات باشد و موقعیت فراهم باشد و هیچ اقبالی به آن نشان داده نشود. این خیلی ارزشمند است. برای خود حضرت آقا، همه رقم امکانات هست ولی هیچ اقبالی ما نمیبینیم. نه خودشان، نه خانوادهشان! قطعاً خود حضرت آقا دوست ندارند که بستگانشان و مخصوصاً آقازادههایشان در کارهای اقتصادی باشند، قطعاً این را آقا نمیپسندند. خود اینها هم، هیچ رغبتی و هیچ اقبالی ندارند. حالا به هر صورت این جور تربیت شدهاند که هیچ اقبالی به این چیزها ندارند. فرزندانشان بیشتر همین مسائل درس و بحث برایشان مطرح است و نگرانیهایی که نسبت به مردم و نسبت به زندگی طلاب و نسبت به قضایای دیگر دارند، همان دغدغههایی است که خود آقا دارند. این که آنها برای خودشان دنبال آیندهای باشند زندگی، مال، منال، پول، پسانداز اصلاً وجود ندارد. اگر بود، من مطلع میشدم. چون خیلی با اینها مأنوسم. من چنین چیزی واقعاً در اینها ندیدهام. از سمت راست : حجج السلام سید میثم و سید مصطفی، آیت الله مجتهدی و حجج السلام سید مجتبی و سید مسعود سید مصطفی آقازاده بزرگ آقا همان سال اول ازدواجشان که طلبه قم بودند، الان هم قم هستند خانهای اجاره کرده بودند و مستأجر بودند – الان هم مستأجرند – ما را یک روز برای ناهار دعوت کردند. ما رفتیم منزل ایشان. یک سال از ازدواج ایشان نگذشته بود، ماههای اول ازدواج ایشان بود. ما هم یک گلدان معمولی خریدیم و رفتیم که دست خالی نرویم. من واقعاً تعجب کردم که آیا این خانه، خانه یک تازهداماد است؟ حالا نه خانه فرزند رهبر انقلاب و مقام اول کشور، حتّی خانه یک تازهداماد هم این نیست. یعنی یک خانه تازهداماد، بالاخره یک زرق و برقی دارد؛ تا مدتها این زرق و برق خانه تازهداماد و خانه تازه عروس، هست. من توی خانه اینها، واقعاً همان زرق و برق معمولی یک تازهداماد و یک تازه عروس را ندیدم. بسیار زندگی معمولی، دوتا فرش ماشینی، آن هم نه سه در چهار چون من دقت داشتم به این چیزها. دور و بر خودم را نگاه میکردم. حواسم بود و تا آنجا که میتوانستم، رصد میکردم اوضاع و احوال خانه را. دو تا فرش شش متری انداخته بودند، دور خانه هم موکت بود و دو سه تا پشتی ابری معمولی، نه مبلمانی، نه زرق و برقی. زندگی ساده و خوبی در آقازادههای ایشان سراغ داریم. آقازادهها در دفتر مسئولیتی ندارند. فقط در نشر آثار همکاری دارند والان هیچ کدام از آقازادهها مسئولیتی ندارند. جایی هم مشغول نیستند. ممحّض در درس و کار طلبگی هستند. درس میخوانند و انصافاً هم درسشان خیلی خوب است. خیلی خوب پیشرفت کردهاند. خود آقا مصطفی که الان سطوح عالیه را در قم تدریس میکنند. ایشان مکاسب و کفایه در قم تدریس میکنند.” حجه الاسلام سید مصطفی خامنه ای حجه الاسلام سید میثم خامنه ای در کنار پدر همسرش آقای لولاچیان حجه الاسلام سید مسعود خامنه ای در کنار پدر همسرش حضرت آیت الله خرازی کوه آبیدر ـ سید مسعود و سید میثم در کنار پدر در سفر امسال مقام معظم رهبری به استان کردستان
RE: حضرت ایت الله خامنه ای - مریم گلی - ۱۷ مهر ۱۳۹۰ ۰۸:۵۷ عصر (۱۷ مهر ۱۳۹۰ ۰۸:۱۹ عصر)hamed نوشته: آشنایی کامل با فرزندان آیت الله خامنه ای/رهبری + تصاویر سلام. خیلی خیلی عالی بود. چون من از زندگی خصوصی آقا چیز زیادی نمی دونستم. RE: وصیت نامه مقام معظم رهبری - safirashgh - ۲۴ آبان ۱۳۹۰ ۰۵:۰۸ عصر بسم الله الرحمن الرحیم دیدار رهبر معظم انقلاب با خانواده معظم شهدا از دورانی كه ایشان، اوایل جنگ نمایندة امام در وزارت دفاع بود، یعنی معاون شهید «چمران» بود، شروع شد. به گزارش مشرق و به نقل از امتداد؛ امام جمعه تهران كه شدند این كار را شروع كردندو همچنان هم ادامه دارد. افتخارمان این است كه در استان تهران، خانوادة دو شهید به بالا نداریم كه آقا خانهشان نرفته باشد. تقریباً محله و خیابان اصلی در شهر تهران نداریم كه ایشان نیامده باشند و بلد نباشند. تكتك این محلههای خود شما را من حداقل میدانم ما خانواده شهید سه شهید و دو شهید نداریم كه ایشان نیامده باشند. حدود شش، هفت سال بعضی روزهای شیفت كاریام، مسئول تنظیم ملاقات خانوادة معظم شهدا من بودم. بههمینخاطر میدانم شرایط و وضعیت چگونه بود. دیدارهای خانواده شهدا، باصفاترین، باحالترین لذتی كه آدم میخواهد ببرد را دارد. بعضیهایش خیلی سوزناك است. یك خانواده شهید میروی فقط یك فرزند داشتند كه آن هم شهید شده است. خیلی سخت است برای یك پدر و مادر كه یك بچه بزرگ كرده باشند، آن بچهشان را هم در راه خدا داده باشند. هرچند آنها با افتخار میگویند، ولی ما كه مینشینیم نگاه میكنیم، آن خستگی را احساس میكنیم. بعضی از خانواده شهدا با تقدیم چند شهید روحیة عجیبی دارند. به طور مثال خانواده شهید «خرسند»، در نازیآباد. خانوادة خرسند چهار تا شهید داده است؛ پدر خانواده، دو فرزند خانواده و داماد خانواده. مادر این شهیدان اینقدر قدرتمند، باصلابت و بانجابت با آقا صحبت میكرد كه یكی دو بار آقا گریه كرد. این فقط اختصاص به شهیدان شیعه ندارد. همة آدمهایی كه در راه خدا در كشور ما از ادیان مختلف كشته شدند. چه شیعه، چه سنی، چه مسیحی و... RE: وصیت نامه مقام معظم رهبری - safirashgh - ۲۵ آبان ۱۳۹۰ ۱۲:۲۴ صبح بسم الله الرحمن الرحیم صبح روز كریسمس یعنی عید پاك ارامنه، آقا فرمودند خانة چند ارمنی و عاشوری اگر برویم خوب است. ما آدرسی از ارامنه نداشتیم. سری به كلیساهایشان زدیم كه آنها از ما بیخبرتر بودند. رفتیم بنیاد شهید، دیدیم خیلی اطلاعات ندارند. كمی اطلاعات خانوادة شهدا را از بنیاد شهید، مقداری از كلیساها و یك سری هم توی محلهها پیدا كردیم و با این دیدگاه رفتیم. صبح رفتیم گشتیم توی محلة مجیدیه شمالی، دو سه تا خانواده پیدا كردیم. در خانوادهها را زدیم و با آنها صحبت كردیم.
توی خانواده مسلمانها ما میرویم سلام میكنیم و میگوییم از هیئت آمدیم از بسیج، پایگاه ابوذر، بالاخره یك چیزی میگوییم و كارتی نشان میدهیم. بین ارمنیها بگوییم كه از بسیج آمدیم كه بالاخره فرهنگش... بگوییم از دادستانی آمدیم كه باید دربروند. كارت صداوسیما نشان دادیم و گفتیم از صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران هستیم. امشب شب كریسمس كه شب پاك شماهاست میخواهیم فیلمی از شماها بگیریم و روی آنتن بفرستیم. RE: وصیت نامه مقام معظم رهبری - safirashgh - ۲۵ آبان ۱۳۹۰ ۰۲:۲۹ صبح بسم الله الرحمن الرحیم
برای نماز مغربوعشا با یك تیم حفاظتی وارد مجیدیه شدیم. گفتیم اسكورت كه حركت كرد به ما ابلاغ میكنند، میرویم سر كارمان دیگر. اسكورت هم به هوای این كه ما توی منطقه هستیم با بیسیم زیاد صحبت نكنند كه مسیر لو نرود، روی شبكه بالاخره پخش میشود دیگر. چیزی نگفتند. یك آن مركز من را صدا كرد با بیسیم گفتم به گوشم.
موردمان را گفت كه شخصیت سر پل سیدخندان است. سر پل سیدخندان تا مجیدیه كمتر از سه چهار دقیقه راه است. من سریع از ماشین پیاده شدم. در خانه را زدم. خانمی از گل بهتر آمد دم در، در را باز كرد. ما با یاالله یاالله خواستیم وارد شویم، دیدیم نمیفهمد كه. بالاخره وارد شدیم. چون كار باید میكردیم. گفتیم نودال و اَمپِكس و چیزایی كه شنیده بودیم، كارگردان و اینها بروند تو. RE: وصیت نامه مقام معظم رهبری - safirashgh - ۲۵ آبان ۱۳۹۰ ۰۶:۵۹ عصر بسم الله الرحمن الرحیم
كارگردان رفت پشتبام پست بدهد، اَمپِكس رفت توی زیرزمین پست بدهد، آن رفت توی حیاط پست بدهد. پست بودند دیگر حالا. فیلممان بود. یك ذره كه نزدیك شد، بیسیم اعلام كرد كه ما سر مجیدیه هستیم. من هم با فاصلهای كه بود به این خانم چون احیا بشود، اینجوری جلوی آقا نیاید، گفتم: ببخشید! الآن مقام معظم رهبری دارند مشرف میشوند منزل شما. گفت: قدم روی چشم، تشریف بیاورد. گفتید كی؟ من اسم حضرت آقا را گفتم. ـ داستان بازرگان و طوطی را شنیدهاید ـ، تا اسم آقا را گفتم افتاد وسط زمین و غش كرد. فكر كردیم چه كنیم داستان را؟ داد بیداد كردیم، دو تا دختر از پله آمدند پایین. یاالله یاالله گفتیم و بهشان گفتیم كه مادرتان را فعلاً جمع كنید. مادر را بردند توی آشپزخانه. دخترها گفتند: چه شد؟ گفتم: ببخشید! ما همان صداوسیمای صبح هستیم كه آمده بودیم. ولی الآن فهمیدیم كه مقام معظم رهبری میآیند منزلتان، به مادرتان گفتیم غش كرد. فكری كنید. RE: وصیت نامه مقام معظم رهبری - مریم گلی - ۲۵ آبان ۱۳۹۰ ۰۸:۱۹ عصر سلام جناب سفیر عشق عالیه. لطفا ادامه بدید که شدیدا مشتاق ومنتظریم. RE: وصیت نامه مقام معظم رهبری - safirashgh - ۲۵ آبان ۱۳۹۰ ۰۸:۳۹ عصر بسم الله الرحمن الرحیم درود بر شما .. چه مشتاق ..... به چشم و اما ......... تا اجازه نگرفت وارد خانه نشد اینها شروع كردند مادر خودشان را به حال آوردند. فشارشان افتاده بود، آب قند آوردند. بیسیم اعلام كرد كه آقا پشت در است. من دویدم در خانه را باز كردم. نگهبانی هم كه باید كنار در میایستاد، رفت دم در. كارهای حفاظتیمان را انجام دادیم. آقا از ماشین پیاده شد تا وارد خانه بشود. آمد توی در خانه نگاه كرد و گفتند: سلام علیكم. گفتم: بفرمایید. گفت شما؟ نه اینكه ما را نمیشناخت، گفتند، تو چه كارهای یعنی؟ گفتیم: صاحبخانه غش كرده. گفتند : فرد دیگری نیست؟ یاد آن افتادیم كه دو تا دخترها هم میتوانند به آقا بگویند بفرمایید. گفتیم آقا شما بفرمایید داخل. گفتند: من بدون اذن صاحبخانه به داخل نمیآیم.
RE: وصیت نامه مقام معظم رهبری - safirashgh - ۲۵ آبان ۱۳۹۰ ۱۰:۲۰ عصر بسم الله الرحمن الرحیم درود. الحق معنی و مفهوم حفاظت، خودش را اینجا از دست نمیدهد. مهمتر از حفاظت این است. بدون اذن وارد خانه كسی نمیشود. رهبر نظام است باشد، ارمنی است باشد، ضدحفاظتترین شكل ممكن این است كه مقام معظم رهبری توی خیابان اصلی توی چهارراه، با لباس روحانیت با آن عظمت رهبری خودشان بایستند، همة مردم هم ایشان را ببینند و ایشان بدون اذن وارد خانه كسی نشوند. من دویدم رفتم توی آشپزخانه. به یكی از این دخترها گفتم آقا دم در است بیایید تعارف كنید بیایند داخل. لباس مناسبی تنشان نبود. گفتند: پس ما لباسمان را عوض كنیم. به آقا گفتیم: كه رفتهاند لباس مناسب بپوشند، شما بفرمایید داخل. گفتند: نه میایستم تا بیایند. چند دقیقهای دم در ایستادند. ما هم سعی كردیم بچههایی كه قد بلند دارند را بیاوریم، مثل نردبان دور ایشان بچینیم كه ایشان پیدا نباشد. راه دیگری نداشتیم. چند دقیقه معطل شدیم. چون دانشجو بودند لباس دانشجویی مناسب داشتند. یكی از دخترها، دوید و آقا را دعوت كرد و آقا رفتند داخل اتاق. این خانم پیش آقا رفت و خوشآمد گفت. بعد گفت كه مادرمان توی این اتاق است، الآن خدمت میرسیم. رفتند بیرون. آقا من را صدا كرد گفتند: اینها پدر ندارند؟ |