تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید
یا سید الشهدا / محرمی - نسخه قابل چاپ

+- تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید (http://forum.ghorany.com)
+-- انجمن: فرهنگی و هنری (/forum-1.html)
+--- انجمن: شعر (/forum-10.html)
+--- موضوع: یا سید الشهدا / محرمی (/thread-171.html)

صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7


دوبیتی - morteza.pr - ۳۱ مرداد ۱۳۸۹ ۰۴:۵۰ عصر

باز گل بانگ صدای ربنا می آید
از عالم دیگر ندا می آید
ای شیعیان ماه اجابت دعاست
گر دعا کنید صاحب زمان می آید

اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب سلام الله علیها

------------------------------------
نازم به حسین و کربلا و حرمش
نازم به ابوالفضل و صفا و کرمش
هر کس که به کربلا برفت، آمد و گفت
نازم به بین الحرمین و تربتش

اللهم رزقنا زیارت الحسین بحق زینب سلام الله علیها



قصیده ی شاعر مسیحی در مدح سید الشهدا(ع) - sumaye - ۱۰ مهر ۱۳۸۹ ۰۳:۱۰ عصر

قصیده سینیه او در موضوع کربلا و شهادت امام حسین علیه‌السلام با این بیت آغاز می‌شود‌:

یا حسینَ الفداء ... تفدیک نفسی
أنت نوری المُضیء یضحی و یمسی
ای حسین ، ای فدایی حق جانم به فدای تو ...
تو در هر صبح و شام نور درخشان منی‌.

این قصیده علاوه بر مدح و توصیفات شاعرانه و تصویرسازی‌های متنوع ادبی به بیان مراحلی از قیام سالار شهیدان می‌پردازد و در آن اسامی شخصیت‌ها و نیز مکان‌های تاریخی مسیر کاروان کربلا به چشم می‌خورد‌.

همچنین نکته‌ای که بسیار جالب توجه است اشاره او به شهدای مسیحی نهضت عاشورا همچون وهب نصرانی و سفیر روم در مجلس یزید است. او همچنین در بیتی از سروده خود به مقایسه سر مطهر سیدالشهداء(ع) و سر بریده حضرت یحیى که مورد تقدیس مسیحیان است می‌پردازد‌.

او با استفاده از برخی اشعار منسوب به بانوی کربلا و زبان حال ایشان در ابیات ۸۲ تا ۸۵ این قصیده می‌گوید‌:

زینبٌ أنت أختُه خــیرَ أختٍ
لطمت وجهَها و صاحَت : لتَعسی
عندما شاهدَته رأسَ حسینٍ
أنشدَت شــعرَها تُشـــیر بخَمس
" یا هلالاً لمّــــا استتمّ کمالاً
" أنهت الحربُ ناجذیها بضرس
" ما توهّمتُ یا شقیقَ فؤادی
" کان هذا ما حقّق الیومَ أمسی

ای زینب تو خواهرش هستی‌، بهترین خواهر که بر سر و روی خود زد و فریاد برکشید که‌: وای بر من‌، هنگامی که سر برادر را دید شروع به سرودن نمود در حالیکه به او اشاره می‌کرد‌: ای هلال ماه من که نگذاشتند کامل شوی و جنگ به حیاتش خاتمه داد‌، ای پاره جگرم گمان نمی‌کردم آنچه از دیروز برای امروزم مقدّرشده این صحنه باشد.

این قصیده پس از اضافه شدن مقدمه یکی از شخصیت‌های فرهنگی و علمی لبنان به زودی و در آستانه ماه محرّم به صورت مستقل به چاپ خواهد رسید .همچنین کتاب او در مدح امام علی نیز که یک بار سی سال پیش چاپ شده است مجددا با اضافات و اصلاحات منتشر خواهد گردید‌.


به یاد شور محرم - مصباح - ۱۷ آذر ۱۳۸۹ ۱۱:۵۵ صبح

سلام من به لب خشک حضرت دریا

درود من به دل و چشم و سینه سقا

نگاه زینب و چشم حسین شد خیره

به قطره قطره جسمش میانه صحرا

همان دمی که به گرداب خون عباسش

گرفت دست به پهلو و گفت یا زهرا

دلم گرفته دوباره بهانه دارد و غم

به یاد شور محرم به یاد عاشورا

به یاد میر و علمدار رفته از حرم و

نیامدن ز شریعه، به یاد تاسوعا

به یاد دختر بابایی حرم که زدند

و شد جواب نگاهش عطش، لگد، بابا

دلم فقط ز دو عالم غم تو را خواهد

عزیز ذات الهی امیر کرب و بلا

مرا و جان مرا در حریم خود بنشان

لبان ما برسان بر لبان آن صهبا

که جرعه جرعه شود جام جان ما پر از

محبت گل حیدر، حسین، خون خدا

و نیست معنی خیری عاقب غیر از

همین محبت و عشق نهفته در دلها

فدای نام شهیدان و شاهدان ازل

که خاک مقدمشان کرده کار صد عیسی



باز باران با ترانه ... - ضحی - ۲۵ آذر ۱۳۸۹ ۱۲:۱۴ صبح

باز باران با ترانه ، با گهر های فراوان ، می خورد بر بام خانه

یادم آمد کربلا را ، دشت پر شور و بلا را

قصه ی یک ظهر غمگین ، گرم و خونین

لرزش طفلان نالان ، زیر تیغ و نیزه ها را

گریه های کودکانه ، اندرین صحرای سوزان

می دود طفلی سه ساله ، پر ز ناله ، دلشکسته ، پای خسته

باز باران ، قطره قطره می چکد از چوب محمل

[b]زینب و خونابه ی دل [/b]

وای باران ، وای باران


گودال قتلگاه پر از سیب بود - boshra - ۲۸ آذر ۱۳۸۹ ۰۷:۵۰ عصر

گودال قتلگاه، پر از بوی سیب بود / تنها تر از مسیح، کسی بر صلیب بود
سرها رسید از پی هم، مثل سیب سرخ / اول سری که رفت به کوفه، حبیب بود!
مولا نوشته بود : بیا ای حبیب ما / تنها همین، چقدر پیامش غریب بود
مولا نوشته بود : بیا، دیر می شود / آخر حبیب را ز شهادت نصیب بود
مکتوب می رسید فراوان، ولی دریغ / خطش تمام، کوفی و مهرش فریب بود
اما حبیب، رنگ خدا داشت نامه اش / اما حبیب، جوهرش « امن یجیب» بود
یک دشت، سیب سرخ، به چیدن رسیده بود / باغ شهادتش، به رسیدن رسیده بود


این حسین را عاقبت تفسیر باید ، کردگار - boshra - ۲۹ آذر ۱۳۸۹ ۱۰:۴۷ عصر

از حسین آمـــــــــــــوز این آزادگی
این ز خــــــــود بگذشتن و دلدادگی
اینچنین یک دهـــــر را افسون شدن
وز برای کــــــــردگار مجنون شدن
کیست آنکه میدهـــــــــــد دل را شفا
از غـــم و از غصه و ، از این جفا
کیست آنکه شـــــــافع روز جزاست
پـــــــور حیدر یادگار مصطفی ست
کیست آنکه میدهد خونــــــش به دین
تا شـــــود سیراب دینش بیش از این
گر خلیل فرزند خود تا مـــــــرز قربانگاه برد
این حسین شش ماهه را داخل به قربانگاه برد
آن خلیل گشـــــــت و فقط در لفظ قربانی گرفت
لیک خالق از حسین ، شش ماهه قربانی گرفت
گـــر که عیسی میتوانست چند تن احیا کند
این حسین با کربلایش یک جهان احیا کند
کشتی نوح ،بر اهل زمان یک منجی است
لیک مولا ،کشتی تو تا ابد یک منجی است
معجز موســــــی که بودســـــــت آن ید بیضایی اش
دست شاه کربلا را خون اصغرمیکند خضرائی اش
این حسین کیست که عالـــــم همه دیوانه او
برتراز نوح و خلیل و ، پورعمران ست او
این حسین را عاقبت تفســــیر باید ، کردگار
چون دگر مردی چنین ، دیگر نبیند روزگار


RE: این حسین را عاقبت تفسیر باید ، کردگار - nafas - ۶ دي ۱۳۸۹ ۰۲:۲۴ عصر

ای آب فرات از کجا می آیی ...؟

ناصاف ولی چه با صفا می آیی...!

خود را نرساندی به لب خشک حسین،

دیگر ، به چه رو به کربلا می آیی ...؟


RE: باز باران با ترانه ... - hamed - ۹ مهر ۱۳۹۰ ۰۸:۳۵ عصر

آب
پابلو نرودا


زیان شبنم
آنگاه که نور چندپاره می‌شود
این است که
چشمانی در گل زاده می‌شود
و این چشمان به جهان درمی‌نگرند.

از آن دم دیگر نه شبنمند:

رویداد روزند:
اندیشه‌های گلجام
جاودانگی آب جاودان.



برگرفته از كتاب:
نرودا، پابلو؛ پايان جهان؛ برگردان فرهاد غبرايي؛ چاپ نخست؛ تهران: نيلوفر 1388.
عرض شود اوضاع بخش شعر ما خیلی قاطی پاتیه
منم دیدم کجا بهتر از فضای آبی باران
و محضر "ضحی"عزیزRose



RE: باز باران با ترانه ... - فاطمه گل - ۱۰ مهر ۱۳۹۰ ۱۱:۵۴ صبح

باران که می بارد تو می آیی
باران گل، باران نیلوفر

باران مهر و ماه آیینه
باران شعر و شبنم و شبدر

بارن که می بارد تو در راهی
از دشت شب تا باغ بیداری

از عطر عشق و آشتی لبریز
با ابر و آب و آسمان جاری

غم می گریزد، غصه میسوزد
شب میگدازد، سایه می میرد

تا عطر آهنگ تو می رقصد
تا شعر باران تو می می گیرد

از لحظه های تشنه دیدار
تا روزهای با تو بارانی
غم می کشد ما را و می بینی
دل می کشد ما را و میدانی

«اهورا ایمان»RoseRose


RE: ای اهل حرم میر علمدار نیامد... - منتظر - ۵ آذر ۱۳۹۰ ۰۷:۰۱ عصر

بسم رب الحسین
در این زمانه که نر های ما شده ماده
به موی سیخ و به ابروی بند افتاده
حجاب دخترکان، زورکی، چهار انگشت
تفاوتی ندارد دختر و پسر از پشت
در این زمانه که کمبود غیرت و شرف است
چقدر زن که به جز شویف با همه طرف است
در این زمانه که جان ها به سیم زر بند است
به هر کجا که روی سخن از صدی چند است
به دوره ای که شیوخی ز کافران بدتر
ز راه چله نشینی شدند صاحب زر
اگر چه موسی عمران نگشته، هارونند
رفیق بیت المال و رقیب قارونند
شراب زانکه حرام است، منقلی شده اند
حسین(ع) گفته و در جنگ با علی شده اند



ادامه دارد...
شعر از حیدر توکلی

_____________________


[تصویر:  1_84.jpg]