تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید
حکایت - نسخه قابل چاپ

+- تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید (http://forum.ghorany.com)
+-- انجمن: فرهنگی و هنری (/forum-1.html)
+--- انجمن: داستان (/forum-26.html)
+--- موضوع: حکایت (/thread-17.html)

صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25


RE: حکایت - کبوتر حرم - ۲۳ دي ۱۳۸۸ ۰۵:۰۳ عصر

مریدی از عارفی پرسید: معنای تقوا چیست؟
گفت: اگر بر خارستانی بگذری چه می کنی؟
جواب داد: با کمال احتیاط گام بر می دارم.
عارف گفت: هر کس عملش در دنیا چنین باشد، او متّقی است.

[پند ها، نکته ها، لطیفه ها]


RE: حکایت - کبوتر حرم - ۲۴ دي ۱۳۸۸ ۰۴:۰۱ عصر

چوپان و اثبات وحدانيت خدا


سرچشمه علماء و فضلاء امام فخرالدّين رازى عليه الرّحمة ادا مى نمايد كه :
هفتاد و دو دليل جهت وحدانيّت رب جليل تاءمل نموده بودم و روز تعطيل سيركنان به دامن كوهسارى چون نسيم بهارى گذر كردم شبانى را ديدم كه گوسفندان مى چرانيد، با خود گفتم كه من عمرى به دلايل و برهان عقلى بر وحدانيت معبود پى برده ام و علم واجب تعالى حاصل كرده ام و هنوز در درياى حيرت ((ما عرفناك )) گرفتارم و از انديشه لا احصى ثناء عليك دل افگار، آيا اين شبان روزى رسان خود را به چه كيفيت مى شناسد و آفريننده خود را چگونه مى داند؟ پيش شبان رفته گفتم : خداى خود را چگونه مى شناسى ؟
گفت : چنان كه فرد و بى مانند است .
گفتم : اگر به تو كسى گويد كه خداى دو تواند بود، هيچ دليلى دارى كه رفع اين سخن نمايى و پرده از وحدانيت حق بگشايى ؟
گفت : اين چوب شبانى را چنان بر سر آن كس مى زنم كه سرش دو مى شود و مغزش چون سخنش پريشان مى گردد. و من هيچ دليلى چنين قاطع و برهانى چنين ساطع نيافتم كه بيخ شجر اعتقادش در زمين دل پاى محكم كرده بود كه به صرصر دلايل عقلى از جاى نمى رفت و عرق نمى گشود.

هزار و يك كلمه ، ج 2، ص 343


RE: حکایت - کبوتر حرم - ۲۵ دي ۱۳۸۸ ۱۱:۳۲ صبح

اعظم بودن همه اسماى حق


عارف بسطامى در جواب شخصى كه از او پرسيد: اسم اعظم كدام است ؟ گفت : تو اسم اصغر به من نماى كه من اسم اعظم به تو نمايم ، آن شخص حيران شد، پس بدو گفت : همه اسماى حق عظيم اند.
در تفسير ابوالفتح رازى است كه : حضرت امام جعفر صادق را پرسيدند از مهمترين نام اسم اعظم ؟ حضرت فرمود او را: در اين حوض سرد رو، او در آن آب رفت و هر چه خواست بيرون آيد فرمود منعش كردند، تا گفت : يا الله اءغثنى ، فرمود: اين اسم اعظم است ؛ پس اسم اعظم به حالت خود انسان است .

هزار و يك كلمه ، ج 3، ص 390 - 389


RE: حکایت - safirashgh - ۳۰ دي ۱۳۸۸ ۱۱:۲۱ صبح

سلام بر شما
امید آن دارم بنده ی حقیر را به خاطر داشته باشید .کبوتر حرم حکایت های نوشته شده ی شما بسیار شیوا بود و از هه مهمترپند گرفتن از یاد گیری ها . خدا بخواهد زیارت عاشورا راچندیست شروع کرده ایم امید به کرم خدا دارم که با مساعدت و باتفکربیشتر به خودشناسی واقعی برسم .
یا حسین علیه السلام ادرکنی
یا حسین علیه السلام اغثنی
خیلی التماس دعا


RE: حکایت - کبوتر حرم - ۳۰ دي ۱۳۸۸ ۰۲:۲۶ عصر

سلام بر سفیر عشق آشنـــــــا

خوشحالم که مطالب مورد پسندتون واقع شده، امیدوارم با مدد حق تعالی به مرحله ی پندگیری از یادگیری ها نیز برسیم.
انشاء الله در مسیری که گام برداشتید به حقیقت کلمه ی "عبد الله " برسید و ما رو هم از دعای خیرتون بی بهره نزارید.
دلمون برای پست های انقلابی شما که عطر و بویی از شهدای عزیزمون دارن تنگ شده بود؛ امیدوارم دیگه غیبتتون طولانی نشه...


RE: حکایت - کبوتر حرم - ۳۰ دي ۱۳۸۸ ۰۵:۰۰ عصر

علّت محروميّت از نماز شب

((شخصى نزد امير مؤ منان عليه السلام آمد و گفت : اى اميرمؤ منان ! از نماز شب محروم شده ام .
حضرت فرمود: گناهانت تو را مقيّد كره و دست و پايت را بسته اند)).

كلينى قدس سره در باب ذنوب از كتاب ايمان و كفر، نقل مى نمايد كه امام صادق عليه السلام فرمود: ((چون مرد گناه كند، از نماز شب محروم گردد و عمل زشت ، از چاقويى كه در گوشت فرو رود، سريعتر در كسى كه مرتكب آن شده ، فرو مى رود)).

رساله لقاءالله ، ص 197


RE: حکایت - کبوتر حرم - ۲ بهمن ۱۳۸۸ ۰۱:۰۲ عصر

سليمان نبى (علیه السلام) را فرزندى بود نيك سيرت و با جمال . در كودكى درگذشت و پدر را در ماتم خود گذاشت . سليمان سخت رنجور شد و مدتى در غم او مى سوخت .
روزى دو مرد نزد او آمدند و گفتند:اى پيامبر خدا!ميان ما نزاعى افتاده است . خواهيم كه حكم كنى و ظالم را كيفر دهى و مظلوم را غرامت بستانى . سليمان گفت : نزاع خود بگوييد . يكى گفت : من در زمين تخم افكندم تا برويد و برگ و بار دهد. اين مرد بيامد و پاى بر آن گذاشت و تخم را تباه كرد. آن ديگر گفت : وى ، بذر در شاهراه افكنده بود و چون از چپ و راست ، راه نبود، من پا بر آن نهادم و گذشتم . سليمان گفت : تو اين قدر نمى دانى كه تخم در شاهراه نمى افكنند كه از روندگان خالى نيست . همان دم مرد به سليمان گفت : تو نيز اين قدر نمى دانى كه آدمى بر شاهراه مرگ است و چندان نگذرد كه مرگ بر او پاى خواهد نهاد، كه به مرگ پسر جامه ماتم پوشيده اى ؟ سليمان دانست كه آن دو مرد، فرشتگان خدايند كه به تعليم و تربيت او آمده اند . پس توبه كرد و استغفار گفت.

غزالى ، كيمياى سعادت ، ج 2، ص 383
نقل از: (حكايت پارسايان، رضا بابايى)


RE: حکایت - کبوتر حرم - ۳ بهمن ۱۳۸۸ ۰۳:۱۳ عصر

یکی از افراد حکومت، سقراط را دید که در بیابان، علف می خورد.
گفت: اگر به سلطان خدمت می کردی به خوردن گیاه محتاج نمی شدی.
سقراط گفت: اگر تو به خوردن این غذا عادت داشتی، بندگی مثل خود نمی کردی.

نقل از: حکایت و حمکت، ج3

از عارفی پرسیدند: چرا مدح گرسنگی گویی؟
گفت: اگر فرعون گرسنه بودی، هرگز «أنا ربُکمُ الأعلی» نگفتی.

[تذکرة الاولیاء، ص169]
نقل از: حکایت و حمکت، ج3



RE: حکایت - کبوتر حرم - ۳ بهمن ۱۳۸۸ ۰۵:۱۲ عصر

خداوند متعال به آدمی مي فرمايد:

ای فرزند آدم... و آن كس كه غيبت از ديگران را ترك گويد، محبتش در دل ها تجلی يابد .
و جلوه گر شود و ‏كسی كه از مردم كناره گيرد، از آنان سلامت يابد .
و آن كس كه سخنش اندك گردد، عقلش كمال يابد .
و آن كس كه به رزق و روزی اندك، از ‏خداوند راضی شود، خدا ـ نيزـ از او به عمل اندك راضی گردد.

كلمة الله، سید حسن شیرازی


RE: حکایت - safirashgh - ۴ بهمن ۱۳۸۸ ۰۱:۲۴ صبح

(۳۰ دي ۱۳۸۸ ۰۲:۲۶ عصر)کبوتر حرم نوشته:  سلام بر سفیر عشق آشنـــــــا

خوشحالم که مطالب مورد پسندتون واقع شده، امیدوارم با مدد حق تعالی به مرحله ی پندگیری از یادگیری ها نیز برسیم.
انشاء الله در مسیری که گام برداشتید به حقیقت کلمه ی "عبد الله " برسید و ما رو هم از دعای خیرتون بی بهره نزارید.
دلمون برای پست های انقلابی شما که عطر و بویی از شهدای عزیزمون دارن تنگ شده بود؛ امیدوارم دیگه غیبتتون طولانی نشه...
بسم رب الحسین علیه السلام

مجددا سلام برشما
انشالله اول از همه خودمون عمل کننده به نوشته هایی که در این تالار میگذاریم باشیم «.به قول شما »«انشالله»شما هم تو این ایام عزیز قطره اشکی بر گونه غلطید، مافرامش شدگان رو فراموش نفرمایید .غیبت ما برای تعمیرات خودمان بود وهست .انشالله خداوند متعال که شاهداین گونه فعالیت های مذهبی هست ؛ باعث بشه اجازه صادر بشه در آخرت شهدا شفاعتمون کنند آمین
اللهم عجل لولیک الفرج
یا صا حب الزمان اغثنی
یا صاحب الزمان ادرکنی