تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید
حکایت - نسخه قابل چاپ

+- تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید (http://forum.ghorany.com)
+-- انجمن: فرهنگی و هنری (/forum-1.html)
+--- انجمن: داستان (/forum-26.html)
+--- موضوع: حکایت (/thread-17.html)

صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25


RE: حکایت - کبوتر حرم - ۲۴ تير ۱۳۸۹ ۰۲:۳۲ عصر

روزی پادشاهی به وزیر خویش گفت: چه خوب است پادشاهی، اگر جاودانه باشد.
وزیر جواب داد: اگر جاودانه بود، نوبت به تو نمی رسید.


[پند ها نکته ها لطیفه ها]


[تصویر:  file.php?avatar=778_1262195426.gif]



RE: حکایت - کبوتر حرم - ۲۷ تير ۱۳۸۹ ۰۴:۳۵ عصر

مردی دانش بسیار می اندوخت و به آن عمل نمی کرد.
حکیمی به او گفت: اگر عمر خویش را به جمع سلاح فنا کنی، پس کی به جنگ خواهی رفت؟!


[پیام انقلاب، ش149]
حکایت و حکمت، ج2


RE: حکایت - کبوتر حرم - ۲۸ تير ۱۳۸۹ ۱۱:۱۷ عصر

امام خمینی (رحمة الله علیه) در اولین برخورد با همسرشان چنین گفتند:

آنچه از شما انتظار دارم، عمل به واجبات، ترک محرمات، و در مستحبات اختیارش با شماست، آب هم از شما طلب نمی کنم و در دوران بچه داری دو ساعت به شما کمک می کنم.

[اندیشه های امام خمینی، ج1، ص105]
نقل:[جشن عروسی]


[تصویر:  file.php?avatar=778_1262195426.gif]



RE: حکایت - کبوتر حرم - ۲۹ تير ۱۳۸۹ ۰۳:۲۲ عصر

شخصی بر شیخ ابوالحسن خرقانی وارد شد و گفت: دستوری ده تا خلق را به خدا دعوت کنم.
گفت: زنهار تا به خویشتن دعوت نکنی.
گفت: شیخا! خلق را به خویشتن دعوت توان کرد؟

گفت: آری، که کسی دیگر دعوت کند و تو را ناخوش آید، نشان آن باشد که دعوت به خویشتن کرده باشی.

[تذکرة الأولیاء، عطار]

کلام دقیق و لطیفی است ...


RE: حکایت - کبوتر حرم - ۳۰ تير ۱۳۸۹ ۰۶:۴۸ عصر

لقمان حکیم، خطاب به فرزندش:

ای جان فرزند، هزار (هزاران) حکمت آموختم که از آن چهارصد انتخاب کردم و از چهارصد، هشت کلمه برگزيدم که جامع جميع کمالات و حکمت است.

دو چيز را هيچگاه فراموش مکن: *خدا را *مرگ را
دو چيز را هميشه فراموش کــن: *به کسی خوبی کردی *کسی که به تو بدی کرد

و اما چهار چيز ديگر:

*در مجلسی وارد شدی، زبان نگهدار.
*در سفره ای حاضر شدی، شکم نگهدار.
*در خانه ای وارد شدی چشم نگهدار.
*در نماز ايستاده ای، دل نگهدار



[تصویر:  emamrezaa.jpeg]



RE: حکایت - کبوتر حرم - ۵ مرداد ۱۳۸۹ ۰۱:۵۶ عصر

دو برادر بودند و مادری. هر شب یک برادر به خدمت مادر مشغول شدی و دیگری به خدمت خداوند مشغول بود.
آن برادر که به خدمت خدا مشغول بود با خدمت او خوش بود. برادر را گفت: امشب نیز خدمت خداوند به من ایثار کن. چنان کرد.
آن شب به خدمت خداوند، سر بر سجده نهاد، در خواب شد. دید که آوازی آمد، که برادر تو را بیامرزیدیم و تو را بدو بخشیدیم.
او گفت: آخر من به خدمت خدای مشغول بودم و او به خدمت مادر . مرا در کار او می کنید؟
گفتند: زیرا که آنچه تو می کنی، ما از آن بی نیازیم، ولیکن مادرت از آن بی نیاز نیست که برادرت می کند.

[تذکرة الأولیاء، عطار، با کمی تغییر]



[تصویر:  emamrezaa.jpeg]



به نظرشما مفيدترين نوشيدني جهان چيست؟ - کارآگاه گجت - ۶ مرداد ۱۳۸۹ ۱۱:۵۳ صبح

چاي, چاي سبز, آب معدني, قهوه نسكافه, كاپوچينو, كافه ميكس يا...



هيچكدام از نوشيدني ها جواب صحيح نيست, اگر كنجكاو شده ايد و مي خواهيد بدانيد جواب اين معماچيست، پس متن زير رابه دقت بخوانيد :

طي تحقيقات پروفسور برديشيف روسي راز طول عمر رهبران اتحادجماهيرشوروي سابق, هند و كره شمالي نوشيدن اين آب مي باشد. اين پروفسور روسي كه 82 سال سن دارد در خصوص چگونگي تهيه اين آب دستور زير را ارائه داده است :

آب معمولي شير را منجمد وسپس آن را از يخچال خارج كرده و اجازه دهيد تا دوباره ذوب شود به اندازه اي كه درون ظرف فقط قطعه يخي به حجم يك تخم مرغ باقي بماند. اين قطعه يخ تمام ناخالصي هاي آب را ازجمله موادي كه سلول هاي بدن را از بين مي برد, به خود جذب مي كند. با خارج كردن اين قطعه يخ يك ليوان آب سبك به دست مي آيد كه مفيدترين نوشيدني دنيا است و همچنين در طولاني كردن عمر انسان نيز موثراست


RE: حکایت - کبوتر حرم - ۸ مرداد ۱۳۸۹ ۰۳:۳۸ عصر

پادشاهی به دیوانه ای رسید که سگی در کنار خود بسته بود و به او گفت: ای آزاد از قید تعقل، سگت خوبتر است یا خودت؟
دیوانه گفت: تصدقت گردم! این سگ هرگز از فرمان این گدا سر بر نتابد.
پس من و تو اگر خدا را فرمان بریم، هر دو از سگ بهتریم ور نه سگ از ما بهتر است
.



[پندها نکته ها لطیفه ها]



[تصویر:  imam_reza_01.jpg]



RE: حکایت - ذوالقرنین - ۱۱ مرداد ۱۳۸۹ ۰۵:۳۷ عصر

بي نيازي هميشگي

آوازه مرحوم آقا شيخ حسن علي نخودكي و كرامت ها و كارهاي خارق العاده اش، اشتياق دو

طلبه جوان را برانگيخت تا از قم راهي مشهد مقدس شوند. آن دو مي خواستند خدمتش

شرفياب شوند تا از علومش بهره ببرند و قسمتي از آن چه را كه مي داند و عمل مي كند، فرا

بگيرند. دو طلبه جوان كه هر دو از ذريّه زهراي مرضيه عليها السلام بودند، درخواست خود رانزد

مرحوم نخودكي مطرح ساختند. مرحوم نخودكي فرمود: مطلبي به شما مي آموزم كه اگر به آن

عمل كنيد، در زندگي روزانه خود هيچ گاه نيازمند نمي شويد.» آن دو طلبه سراپا گوش بودند و به

سخنان او گوش فرا مي دادند. آقا شيخ فرمود: « پس از نماز صبح و تعقيب آن، اين آيه را سه

مرتبه
بخوانيد:

«و من يَتَّق اللّه يَجْعَل لَهُ مَخْرجاً وَ يَرْزُقُهُ مِن حَيْث لا يَحْتَسِبْ وَ مَن يَتَوَكَّلْ عَلَي اللّه فَهُوَ حَسْبُهْ، إنّ

اللّهَ بالغُ أمره قَدْ جَعَلَ اللّهُ لِكُلِّ شَي ءٍ قَدْراً
»

و هر كس از خدا پروا كند، او برايش راه بيرون شدني قرار مي دهد و از جايي كه حسابش را

نمي كند، به او روزي مي رساند. هر كس به خدا توكل كند، برايش كافي است؛ زيرا خداوند،

فرمانش را به انجام مي رساند ؛ همانا خداوند براي هر چيزي، اندازه اي مقرر كرده است.


پس از آن، سه مرتبه سوره «قل هوالله

احد»
را بخوانيد. سپس سه مرتبه بر محمد و آل او صلوات

بفرستيد. آن دو طلبه كه سيد روح الله و سيد احمد نام داشتند، يكي بنيان گذار جمهوري

اسلامي در ايران شد و امام خميني(ره) لقب يافت و ديگري، آيت الله مرحوم سيد احمد

شبيري زنجاني، پدر آيت الله سيد موسي شبيري زنجاني است كه خود اعتراف كرده بود از آن

پس هيچ گاه در تأمين هزينه هاي زندگي اش در تنگنا نبوده است. هزينه هاي زندگي ديگراني

نيز كه به اين دستور عمل كرده اند، به صورت معمولي تأمين شده است .


RE: حکایت - کبوتر حرم - ۱۱ مرداد ۱۳۸۹ ۱۱:۱۶ عصر

گویند مردی از فرط گرسنگی، مشرف به مرگ گردید. شیطان برای او غذا آورد به شرط آنکه ایمان خود را بفروشد.
مرد، ظاهرا پذیرفت ولی پس از سیر شدن گفت: آنچه را که در گرسنگی فروختم، چیز موهوم و معدومی بیش نبود، چراکه آدم گرسنه ایمان ندارد چه برسد به اینکه بخواهد آن را بفروشد.



[پندها نکته ها لطیفه ها]


[تصویر:  imam_reza_04.jpg]