عصرگاه با طعم مشاعره

[هُدهُد صبا]

به نام خداوند جان و خرد

سلامي چو بوي خوش آشنايي

به همه شما اهالي شعر و ادب

با مشاعره موافقيد؟

سه شنبه ها بعد از نماز مغرب چه طوره؟

خودتون شعر مي سراييد يا از هر بزرگوار ديگري لطفا نام را ذكر كنيد كه ياد رو هم گرامي بداريم.

لطفا حداقل يه بيت باشه

و ترجيحا در يه جمله مفهوم زيباي شعر رو هم بيان كنيد.

[مریم گلی]

تا شدم حلقه بگوش در میخانه عشق
هر دم آمد غمی از نو به مبارک بادم

[hamed]

منشين در پس اين بغض گران
مدران جامه خود را مدران
مكن اي خسته در اين بغض درنگ
دل ديوانه تنها دل تنگ

[گمنام]

گفتم چشمم گفت که جیهون کنمش
گفتم جگرم گفت پر از خون کنمش
گفتم که دلم گفت چه داری در دل
گفتم غم تو گفت که افزون کنمش

[hamed]

شوقم چنان فزود که هرگه نهان شوی
باید دوید بر سر صد رهگذر مرا
برگردنم ز تیغ تو صد بار منت است
زیرا که وارهاند ز صد دردسر مرا

[مریم گلی]

آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه کار بنام من دیوانه زدند

[آشنای غریب]

دل گفت به جان کای خلف هر دو سرا
زین کار که چشم داری از کار و کیا
برخیز که تا پیشترک ما برویم
زان پیش که قاصدی بیاید که بیا

[سهیلا]

یا وفا یا خبر وصبل تو یا مرگ رقیب
بود ایا که فلک زین دو سه کاری بکند

[مریم گلی]

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندران ظلمت شب آب حیاتم دادند

[hamed]

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی‌شوی که ببینی چه می‌کشم
با عقل آب عشق به یک جو نمی‌رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم

---

[گمنام]

مرا در تن بود تا جان علی گویم علی گویم
چه در پیدا در پنهان علی گویم علی گویم
به كامم تا زبان باشد زبان تا در دهان باشد بهر لفظ و بهر عنوان علی گویم علی گویم
ز مهرش مست و حیرانم غم و شادی نمی‌دانم به هر دردی پی درمان علی گویم علی گویم