تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید

نسخه کامل: برده داری در اسلام حرام نیست ؟!
شما در حال مشاهده نسخه متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2
سلام این اولین پست من این جاست جای خیلی خوبیه ...

چرا توی قرآن برده داری رو حرام اعلام نکرده در حالی که هممون می دونیم که در تمام قسمت های دین ما به برابری و عدالت اشاره شده و ...
سلام.

برده داری، به يقين امري منفور و ناپسند و برخلاف عدالت و نگاه بدون تبعيض اسلام است؛
اما به شواهد مستندات قطعی تاریخ ، پیشینه ای چند هزار ساله دارد و قرن ها پیش از اسلام برده داری به اشکال گوناگون رواج داشت.
در جزیره العرب هم همانند همه مناطق دیگر جهان مدت ها پیش از ظهور اسلام ، برده داری شکل گرفت و رایج شد.
در هر حال رواج اين امر دليل بر درستي آن نيست و اسلام هم هيچ گاه اين امر را سنتي پسنديده و مطلوب قلمداد ننموده است .


اما سؤال اين جاست كه چرا در زمان پیامبر جلوی این سنت جاهلی و غیر انسانی گرفته نشد؟

تاریخ اسلام نشان می دهد که اسلام پس از ظهور در خصوص برخی انحرافات به طور ضربتی و قاطعانه برخورد کرد؛ اما در بسیاری از موارد هم برخورد این گونه نبود .
به حکم عقل هم نباید این گونه باشد ؛ چنان که در مورد حکم شراب و حجاب تا حدودی این گونه بود .
بايد وضعیت این فرهنگ در جوامع آن روز مد نظر قرار گیرد و آن گاه نحوه برخورد اسلام با این پدیده زشت بررسی گردد.
در واقع ما صرفاً با یک فرهنگ اشتباه و عادت نادرست مواجه نیستیم؛ بلکه با یک ساختار پیچیده اجتماعی مواجهیم
که در همه اجزا و تارو پود جامعه راه یافته، اقتصاد و فرهنگ و معیشت و دیگر ارکان جامعه با آن درهم تنیده بود.

وجود بردگان در جوامع گوناگون آن قدر عمیق و بدیهی بود که در متمدن ترین کشورها تا حدود 150 سال پیش بردگان جزء جداناپذیر بسیاری از جوامع بودند.
تصور حذف برده ها از ساختار زندگی فردی و اجتماعی به ذهن کسی خطور نمی کرد ؛ مسلما این مسئله در 1400 سال پیش بسیار عمیق تر و ریشه ای تر در آن جوامع استقرار داشت .
اسلام نمی توانست با این مسئله به شکلی سريع و به اصطلاح انقلابی برخورد نماید .

از آیات قرآن به دست می آید كه:
اسلام با بردگان و برده داری به عنوان حقیقتی موجود در جامعه برخورد کرده ، احکام و راهکارهایی مشخص را در خصوص
مواجهه با این حقیقت موجود و جهت گیری آن به سمتی معین ارائه داده.
با اندکی تأمل می توان دریافت راهکارهای اسلام قوی ترین و منطقی ترین شیوه در مسیر منتفی نمودن و از بین بردن اساس این مسئله در سیر تکاملی یک جامعه است .
اسلام به هیچ وجه به برده داری به عنوان یک اصل و ضرورت نگاه نمی کند، بلکه تنها راهکارهایی برای برخورد درست با این حقیقت موجود ارائه می دهد :

در واقع ابتدا برای اساس این مسئله فلسفه و ساختار معینی تعریف کرده، تبیین می کند که در منظومه فکری اسلام، در حقیقت انسانی افراد، تفاوتی وجود ندارد .
تفاوت انسان ها تنها در تقوا و ایمان آن هاست تا مولی هیچ گاه انسانیت خود را بالاتر از برده اش نبیند .
این مسئله یکی از مهم ترین معضلات در مبنای فکری برده داری بود که البته طرح همین مسئله بیش از هر چیز برای کفار و مشرکان قریش ناگوار بود .


در گام بعدی، اسلام، تلاش نمود در زمان بندی معینی برای ریشه کنی این پدیده شوم به مقابله عملی برخیزد .
در این مسیر مسئله را به دو بخش بردگان موجود در جامعه و بردگانی که ممکن است به جامعه افزوده شوند، تقسیم کرد؛
مشخص است که مسئله ضروری در این میان مانع آفرینی در مسیر شکل گیری و توسعه این پدیده ، یعنی راه ورود افراد جدید به حوزه بردگی است که اسلام با ترفندی این مسیر را بسیار محدود نمود .



در عصر بعثت رسول گرامی اسلام(ص) برای بردگی راه های متعددی وجود داشت. وجود هر یک از این راه ها به بردگی رسمیت می بخشید و قانونی به حساب می آمد .
آن راه ها بدین قرار بود:

1. اسارت درجنگ ها: طبیعی است که دو طرف درگیر در جنگ از یکدیگر اسیر بگیرند. اسیران به صورت برده به خدمت گرفته می شدند.

2. خواست حاکم و سرپرست: حاکم و سرپرست ستمگر، افراد زیر دست را به بردگی می گرفت و در مزارع و دامداری ، به کار می گماشت . احیاناً آنان را به عنوان برده می فروخت.

3. تبعیت طفل از مادر خویش که برده و کنیز بود، اگر چه پدرش آزاد بود، ولی به جهت کنیز بودنِ مادر، طفل هم محکوم به بردگی بود.

4. فرار از لشکر و امتناع از جنگیدن و خدمت سربازی.

5. فرار از کشوری و پناهنده شدن به دولت دیگر و خود را تسلیم آن حکومت نمودن، برای حکمرانان آن کشور ایجاد حق می کرد و آنان می توانستند پناهندگان را به بردگی بگیرند.

6. ارتکاب جرایمی همانند: قتل،‌ دزدی و ... (جریان به بردگی گرفتن ساختگی بن یامین، برادر حضرت یوسف(ع) به جرم سرقت گویای این امر است).

7. فقری که به موجب آن شخص خودش را به دیگری بفروشد و خود را ملزم سازد برای مولایش کار کند.

8. فروختن فرزند؛ پدر حق داشت فرزند خویش را جهت تنگدستی به عنوان برده بفروشد.

9. فروختن همسر؛ شوهر حق داشت همسر خویش را به عنوان برده به فروش برساند.

10. آدم ربایی؛ فرد دزدیده شده به عنوان برده فروخته می شد، مانند: زید بن حارثه که ربوده و به عنوان غلام فروخته شد.

11. باختن در قمار؛ گاهی فرد قمار باز خود را گرو قمار قرار می داد و در صورت باختن ، برده می شد.

اسلام همه این راه ها و سرچشمه های بردگی را مسدود نمود، تنها اوّلی را با شرایطی پذیرفت.
آن را هم هرگز به عنوان جنبه الزامی اعلان نکرد؛ در واقع در صورت پیروزی در جنگ ،گرفتن برده الزامی نبود،
بلکه دستور اسلام در این مورد این است که بعد از پایان جنگ با کفار، افرادی که اسیر می شوند،
به چند صورت با آنان برخورد شود:

- از آنان فدیه گرفته شده، آزاد شوند؛
- با اسیران مسلمان مبادله شوند؛
- با انجام اموری نظیر آموختن سواد خواندن و نوشتن به مسلمانان آزادی خود را به دست آورند ؛

در مواردی که راه های قبلی به صلاح یا ممکن نبود، به جای این که آن ها را بکشند، اسیرشان کرده و برای خدمت، به کار بگمارند و بین مردم تقسیم کنند.

بسیاری همین امر را نشانه تأیید برده داری و همراهی اسلام با این رفتار غلط دانسته اند ، در حالی که به نظر می رسد این قضاوت اصلا منصفانه و دقیق نیست ؛

فرض کنید دولتی کافر به جامعه اسلامی حمله کرده و در نتیجه این نبرد افرادی از سپاه دشمن به اسارت در آمدند ؛
تکلیف این عده چیست و حکومت اسلامی چگونه باید با آن ها برخورد کند؟


برگرفته از http://www.porsojoo.ir

ادامه دارد...
سلام مشکات جان
ممنون از توضیحات جامع و خوبتون.
حقیقتاً پیگیری مطالب و نحوه ی ارسالتون کم نظیره...
ان شاالله که همیشه موفق باشید.

[تصویر:  1_08803707674359865848.gif]
سلام
چون قران در زمانی نازل شد که برده داری مرسوم بود اما با رفتارهای پیامبر و ائمه عملا این رسم برچیده شداز طرفی در قران به کلیات پرداخته شده است نه به جزئیات
بسمه الله

سلام دوست عزیز مشکات ... از صمیم قلب تشکر می کنم برای پاسخ منطقی و زیبات ...

این مسئله مدت ها بود که ذهن من رو مشغول کرده بود

منتظر ادامه ی مطلبت هم هستم

و اما ...

یه سوال دیگر

چرا پس از جنگ زنان به جا مانده را به کنیزی و همسری می گیرند ...

و این بدون رضایت آن زنان ممکن بوده است ؟

یا علی
سلام
خواهش میکنم، خوشحالم که مفید بوده.

ادامه...

فرض کنید دولتی کافر به جامعه اسلامی حمله کرده و در نتیجه این نبرد افرادی از سپاه دشمن به اسارت در آمدند ؛
تکلیف این عده چیست و حکومت اسلامی چگونه باید با آن ها برخورد کند؟


جواب از چند گزینه خارج نیست :

- یا باید آن ها را از دم تیغ بگذراند ،
- یا در زندان اسیر کرده
- و یا آن ها را آزاد نماید ؛

اگر دقت کنیم همه این موارد دچار مشکلات عدیده ای است ؛

زندانی کردن اسرا علاوه بر همه مفاسدی که اصل قانون زندان در پی دارد، بار مالی سنگینی را بر دولت اسلامی تحمیل می کرد .
جدای آن که با نیاز مالی بسیار مسلمانان در آن مقطع زمانی و کمبودهای فراوان و حجم زیاد اسرا این امر امکان پذیر نبود .

کشتن همه اسرا هم نتایج مثبتی در پی نداشت. زیرا بسیاری از این افراد شناخت کاملی از اسلام نداشتند .
چه بسا با آشنایی درست به اسلام می گرویدند . به علاوه کشتن بیش تر افراد آثار و نتایج سوء فرهنگی و روانی در پی داشت که با فلسفه اسلام همخوانی نداشت .

از طرف دیگر آزادی همه اسرا هم کاری بسیار نامعقول بود ، زیرا این افراد کسانی بودند که با اسلام و مسلمانان به جنگ برخاسته ، حتی برخی از آنان را کشته بودند .
یقینا آزادی آن ها همان و بازگشت به آغوش کفار و آمادگی برای شرکت در نبرد بعدی همان ؛

پس ناچار لازم بود بدون آن که نگه داری آن ها هزینه و فشاری بر جامعه اسلامی وارد کند،
این افراد در متن جامعه به نوعی وارد شوند که هم آثار مثبت اقتصادی و رفاهی برای جامعه در پی داشته باشند
و هم زمینه آشنایی آن ها با حقایق اسلام و بستر میل و گرایش به اسلام در آن ها فراهم گردد .
این همان قانون برده داری مورد امضا و تجویز اسلام بود که اعمال شد .


هر چند این نوع برده ها كم بودند، زیرا چنان که ذکر شد ، بسیاری از این افراد با دادن فدیه یا با تعلیم خواندن و نوشتن به مسلمانان آزادی خود را به دست می آوردند .
در نتیجه اکثر بردگان و کنیزان جامعه، گروه اول یعنی برده زادگان و کسانی بودند که توسط دلالان و تجار برده از مناطق آفریقایی و مانند آن اسیر می شدند
و در مناطق مختلف دنیا به فروش می رسیدند.

اما در خصوص این قشر وسیع بردگان که غیر از اسرای میدان های نبرد بودند، باید دید چرا اسلام این نوع برده داری را از ابتدا لغو ننمود
و اجازه داد ، سال های سال این جریان باقی بماند ؟


برای پاسخ به این پرسش توجه به چند نکته لازم است :

1. اصلاح عادات غلط و فرهنگ نادرست به زمان نیازمند است .
نمی توان یک فرهنگ عمیق و رسوخ کرده در اعماق جامعه را با برخوردی ناگهانی و انقلابی برطرف کرد.
چنین برخوردهای شعاری اگر در آغاز اعمال می شد ، هیچ ضمانت عملی بر دوام آن ها وجود نداشت .
چه بسا طرح این قوانین عجین شده در اعماق فرهنگ و باورهای اجتماعی و اقتصادی جامعه ، به اصل ایمان و اعتقاد مسلمانان نو ایمان لطمه وارد می ساخت ؛
البته چنان که ذکر شد، این نوع برخورد هدفمند، مختص برده داری نبود ،بلکه در برخی انحرافات رفتاری دیگر هم اعمال شد .

2. در آن زمان بردگان فراوانی وجود داشتند .
گاهی بخش عظیمی از جامعه را تشکیل می دادند. اگر از ابتدا بردگی به طور کلّی ملغی می شد، رهایی بردگان باعث نابودی آنان و خانواده های شان می شد؛
زیرا بردگان در آن زمان نه کسب و کار مستقلی داشتند و نه زندگی مستقلی.
حداقل اثر سوء آزاد کردن این جمعیت انبوه، مختل کردن امنیت جامعه بود.

بررسی دقیق ابعاد این مسئله نشان می دهد که برخورد ضربتی و یک باره با مسائلی مانند برده داری، امری غیر حکیمانه، بلکه غیر ممکن است؛
از این رو اسلام، در برخورد با این مسئله به اصلاح تدریجی پرداخت.


تاریخ، بعدها روش صحیح مبارزه تدریجی با این رسم جا افتاده را، تأیید کرد و خط بطلان بر مبارزه سریع و بی برنامه
در مورد این گونه امور مهم و رسوخ یافته در اعماق باورها و فرهنگ ها کشید.

در تاریخ معاصر آمده است که:
رییس جمهور آمریکا بدون ایجاد مقدمات لازم به یکباره برده داری را لغو و ممنوع اعلام کرد ،
ولی بردگانی که به ظاهر آزاد شده، ولی روحا آزاد نشده بودند و توان روحی و اجتماعی اداره خود را نداشتند ،
از صاحبان خود به التماس می خواستند مثل سابق آنان را به بردگی بگیرند و رها نسازند!!

3. بردگان در آغاز اسلام منبع اقتصادی و نیروی نظامی نیرومندی برای مشرکان و حتی مسلمانان بودند.
مشرکان آنان را در مزرعه ها، نخلستان ها و میدان های جنگ به کار می گرفتند؛اگر اسلام در ابتدا دستور آزادی بردگان را می داد،
بدیهی بود که تنها مسلمانان به آن عمل کنند، چرا که مشرکان به آن اعتقادی نداشتند.
این شیوه ، پیامدهای بسیار ناخوشایند و ضربه مهلکی برای جامعه اسلامی نوپا در پی داشت.
از جمله:
الف) مسلمانان به یکباره از نیروی اقتصادی و نظامی عظیمی محروم می شدند و این ضربه مهلک اقتصادی به آنان بود.
ب) بردگانی که به اسیری گرفته می شدند، چنانچه آزاد می شدند، چون جا و مکان و درآمد مناسبی نداشتند،
به ناچار پیش مشرکان باز می گشتند و آنان دوباره، از اینان برای تقویت بنیه اقتصادی و نیروی نظامی استفاده می کردند ،
اما آزادی بردگان به تدریج، مانع از خسارت اقتصادی و نظامی مسلمانان شد؛

اما راهکار اسلام برای ریشه کن ساختن برده داری:

i) بستن سرچشمه بردگی:
اسلام اکثر راه های معمول برده گیری در آن زمان را ردّ کرد و نپذیرفت؛
به علاوه از نظر فرهنگی هم با دوام این امر به انواع گوناگون مقابله نمود.
مثلا اساس اشتغال به برده فروشی را از زشت ترین و ناپسند ترین امور معرفی نمود؛
اسلام خرید و فروش بردگان را بدترین و منفورتین معاملات اعلام کرد.

پیامبر(ص) فرمود: «شرّ النّاس مَن باع النّاس؛(1) بدترین مردم کسی است که انسان ها را بفروشد».

ii) گشودن دریچه آزادی:
اسلام، تمهیداتی گوناگون برای آزادی بردگان اندیشیده است، از جمله :
* آزادی اسیر را یکی از کفارات قرار داد.(2)
یعنی گناهانی ساده که ارتکاب آن ها زیاد رخ می داد، مانند: باطل کردن روزه، با آزادی بردگان پاک می شد.
* با ازدواج زنی که برده است با یک انسان آزاد و بچه دار شدن زن، فروش زن ممنوع شد تا از سهمیه ارث فرزندش آزاد شود.(3)
*سهمی از زکات برای خرید برده و آزاد کردن آنان قرار داده شد .
بدین ترتیب بودجه دایمی برای این کار از بیت المال در نظر گرفته شده و تا آزادی کامل همه بردگان ادامه یافت.(4)
*آزادی بردگان یکی از عبادات شمرده شده و بزرگان در این زمینه پیش قدم بوده اند تا آن جا که گفته شده حضرت علی بن ابی طالب با دسترنج خود هزار بنده را آزاد کرد.(5)
* اگر یک برده متعلق به چند نفر بود؛ هر کس سهم خود از برده مشترک را آزاد کند، سهم شریک دیگر به طور قهری آزاد می شد.(6)
*هرگاه کسی مالک یکی از پدر، مادر، اجداد، فرزندان، عمو، عمّه، دایی، خاله، برادر، خواهر، برادرزاده و یا خواهرزاده خود از راه ارث و...، شود، آن ها فوراً آزاد می شوند.(7)
* در برخی موارد، اگر صاحب بَرده نسبت به برده اش مجازات های سختی انجام دهد، برده خود به خود آزاد خواهد شد.(8 )
*برده مى تواند با کار کردن ، بهاى خود را به خریدارش پرداخته و آزاد شود.
یعنى بنده و مولى قرارداد مى بندند که هرگاه بنده فلان مبلغى را پرداخت آزاد مى شود.
او اگر پرداخت مبلغ را تا یک ماه به تأخیر انداخت، مستحب است که مالک صبر کرده و به وى مهلت دهد.
مبلغ مذکور مى تواند تقسیط شود و این مبلغ نیز نباید بیش از مبلغى باشد که مالک براى خرید بنده پرداخت کرده است .
*چند عامل نیز موجب آزادى خود به خودى بنده مى شود. کورى ، جذام ، زمینگیر شدن و اسلام آوردن در محل جنگ و...

در نتیجه این برنامه دقیق و سفارش اخلاقی اسلام در خصوص بردگان و سیره عملی معصومین در مورد آن ها، چندی نگذشت که دیگر برده ای در جامعه اسلامی وجود نداشت،
در حالی که برده داری به شدید ترین نوع آن تا قرن های اخیر در جوامع مختلف غیر اسلامی با تمام قدرت وجود و رواج داشت.

مجموعه این مسایل و نتیجه این نوع برخورد به خوبی نشان می دهد که اسلام منطقی ترین برخورد را با برده داری اعمال نموده است ؛
البته این امر زوایا و جزییات بیش تری دارد که در صورت تمایل می توانیم به آن ها بپردازیم .

پی نوشت ها:
1. کلینی، کافی، ج 5، ص 114.
2. تفسیر نمونه، ج 21، ص 412 -423؛ شرایع الاسلام، کتاب العتق.
3. مکاسب، شیخ انصاری، ص 175، سطر 14،چ دارالحکمة.
4. تفسیر نمونه، مکارم، ج 12، ص 418، چ اسلامیة تهران.
5. بحارالانوار، مجلسی، ج 41، ص 43، چ اسلامیه تهران.
6. جواهرالکلام، شیخ محمدحسن نجفی، ج 34، ص 154 ـ 158، چ بیروت.
7. تفسیر نمونه، ج 21، ص 42.
8. وسائل الشیعه، ج 16، ص 26(20 جلدی).

برگرفته از http://Porsojoo.ir

ببخشید که پستم طولانی شد
بسمه الله

سلام دوست عزیز مشکات

اجر عمل خیرت با خدا ...

انشالله که همیشه در پناه قرآن موفق باشی
(۱۲ دي ۱۳۸۹ ۰۴:۲۶ صبح)adam نوشته: [ -> ]بسمه الله

سلام دوست عزیز مشکات ... از صمیم قلب تشکر می کنم برای پاسخ منطقی و زیبات ...

این مسئله مدت ها بود که ذهن من رو مشغول کرده بود

منتظر ادامه ی مطلبت هم هستم

و اما ...

یه سوال دیگر

چرا پس از جنگ زنان به جا مانده را به کنیزی و همسری می گیرند ...

و این بدون رضایت آن زنان ممکن بوده است ؟

یا علی

سلام
پاسخ کارشناسان سایت پرس و جو:

آنچه در اين پرسش مطرح نموديد، مربوط به كنيزان و زناني است كه در جنگ اسير مي شدند.
در نهايت نیز بهره مندي جنسي از ايشان مجاز شمرده مي شد.
در مورد کنیزان و استفاده جنسی از آن ها هم تأمل و دقت بیش تری نیاز است تا حقیقت برخورد اسلام با این امر آشکار گردد.
در حقيقت، کنیز چیزیی جدا از سایر بردگان نیست.
کنیز، زنی است که به اسارت گرفته می شود.
در فلسفه اسارت او و راهکارهای برخورد با او، تفاوتی با مرد اسیر (غلام) وجود ندارد؛
چنان که در مورد مردان برده گفته شد، کنیزان نیز از دو راه به
جامعه اسلامی وارد می شدند:


1. زنانی که در میدان های جنگ شرکت می کردند و اسیر می شدند.
در جنگ های قدیم، تمام اعضای قبیله در جنگ درگیر می شد؛ یعنی زنان و مردان و کودکان همگی اعضای میدان نبرد بودند.
برای پیروزی بر طرف مقابل تلاش می کردند. سهم زنان کمتر از مردان نبود.
وقتی یک طرف شکست می خورد، تمام مردان و زنان و کودکان و اموالی که در میدان بود، به اسارت طرف مقابل در می آمد.

2. زنانی که پیش تر در جامعه غیر اسلامی اسیر و کنیز شده بودند.
برده فروش ها آن ها را به جامعه اسلامی می آوردند و می فروختند.

در مورد گروه اول كه مورد سؤال است، بر اساس تحلیلی که در پاسخ قبل ارائه دادیم روشن شد كه نه می توان گفت آزاد کردن آن ها به صلاح بود و نه کشتن آن ها؛
اسارت هم که تبعات منفی و مشکلات خاص خود را داشت.
در نتیجه، لازم بود این زنان هم در متن جامعه به خدمت گرفته می شدند تا زمینه اسلام آوردن آن ها فراهم گردد.
در نگاهي دقيق تر بايد گفت اين زنان يا خود كنيز كفار و مشركان بودند، يا زنان آزاد محسوب مي شدند.
در فرض اول، در واقع اين افراد كنيز نشدند، بلكه كنيز بودند و تنها در ملكيت سپاه اسلام در آمدند
و در گذشته نيز حق انتخاب و اختياري براي خود نداشتند تا بگوييم اسلام اين حق را از ايشان سلب نمود.

اما در مورد زنان آزاد بايد گفت ميزان كنيز شدن اين افراد بسيار نادر بود و از آن جا كه اكثريت جنگ هاي صدر اسلام، جنگ هاي دفاعي بود
و غالبا چنين زناني در سپاه و به همراه جنگجويان حاضر نمي شدند، به اسارت در آمدنشان هم بسيار كم بود.
در موارد نادر هم با دادن فديه و مانند آن، آزاد مي شدند و محكوم به حكم كنيز نمي شدند.
در هر حال، در مورد كنيز شدن اين افراد بايد گفت اين امر همانند برده شدن مردان آزاد بود؛
زيرا روشن بود كه هر كس در ميدان نبرد حاضر شود، بر اساس سنت رايج در همه جوامع آن روز، يا كشته خواهد شد و يا به اسارت و بردگي خواهد رفت.

در نتيجه، نفس حضور اين زنان در سپاه دشمن به منزله پذيرش عواقب و نتايج اين امر است و خطري خودخواسته محسوب مي شود.
تنها مسئله باقي مانده، بهره مندی جنسی از آن ها است كه نيازمند تأمل و دقت بيش تر است؛
زيرا بسياري از اين زنان داراي همسر و خانواده در محيط كفر و شرك بودند.

در اين خصوص، ابتدا بايد توجه داشت كه بر اساس آموزه های قرآن روابط جنسی انسان تنها در دو قالب مورد تأیید شرع اسلام بوده است؛
در غیر این موارد، خروج از حیطه شریعت به حساب می آید.
این دو قالب هم در سوره مؤمنون به روشنی بیان شده است. خداوند در آیات ابتدایی این سوره در بیان علائم مؤمنان می فرماید:

«وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ * إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ * فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْعَادُونَ»؛ (
1)
«[مؤمنان]کسانی هستند که دامن های خود را حفظ می کنند،
مگر در برابر همسران شان یا کنیزانی که در تملک دارند که در این صورت مورد ملامت نیستند.
هرکس بیش از این بطلبد، در زمره تجاوزکاران است».

بر این اساس، روابط جنسی تنها در مورد همسران و یا کنیزان قابل تأیید شریعت است؛ البته با رعایت دیگر ضوابط و شرایطی که در این خصوص وجود دارد.

در مورد زنان اسيري كه داراي همسر بودند، باید گفت که از نظر شريعت اسلام به محض تعلق عنوان كنيز بر یک زن،
عقد ازدواج او با همسر قبلی اش ملغی محسوب شده، امکان بازگشت او به بلاد کفر منتفی می شد.
بر اساس ضوابط خاص خود در تملک مردی مسلمان در می آمد و رابطه با او حلال بود.
البته در هر دو نوع كنيز (زن كنيززاده يا زن آزاد) امکان ازدواج با این افراد هم ممکن است؛ یعنی مرد مسلمانی که مالک این زن شده است،
می تواند او را آزاد کرده و یا در صورت تمايل خود زن، با او ازدواج نماید؛
چنان که در بسیاری از موارد، همین رفتار با زنان عمل می شد تا حرمت و جایگاه اجتماعی مناسب خود را دارا باشند.
اصولا بر اساس مبانی فکری اسلام، ازدواج یا هر نوع رابطه جنسی با هیچ زن شوهرداری که در تعابیر فقهی «محصنه» نامیده می شود، جایز نیست.

قرآن به این امر به صراحت اشاره می کند و در زمره زنانی که ازدواج با آنان حرام است، می فرماید:
«وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء»؛ (2)
«زنـان شـوهـردار (بـر شما حرام است)».
این حکم، اختصاصى به زنان مسلمان ندارد؛ بلکه زنان شوهردار از هر مذهب و ملتى، همین حکم را دارند؛ یعنى ازدواج با آن ها ممنوع است.
اما در ادامه همین آیه، به این قانون کلی یک استثنا تعلق می گیرد:

پی نوشت ها:
1. مؤمنون (23) آیه 5-7.
2. نساء (4) آیه 24.
ادامه دارد...
بسمه الله

مشکات عزیز سلام باز هم ممنون ... خیلی خوب بود اما ...!!

من قانع نشدم که این دلایل باعث بشود استفاده ی جنسی بدون رضایت این زنان صورت گیرد!

بر فرض در جنگی مثل جنگ عراق و ایران و یا جنگ هایی که بین دو گروه که هر دو مدعی پیروی از اسلامند صورت می گیرد فرض کنیم گروهی که حق با آنان است در جنگ موفق نشوند و این مجوزیست برای این که زنان و کودکان آنها را به کنیزی ببرند و از آنها استفاده ی جنسی کنند ؟

علی علی
سلام
متشکر از لطفتون "adam" عزیز
اجازه بدید ادامه پاسخ رو هم بخوونیم، در صورتی که قانع کننده نبود بحث رو ادامه میدیم...

ادامه:

«وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء»؛
«زنـان شـوهـردار (بـر شما حرام است)».

اما در ادامه همین آیه، به این قانون کلی یک استثنا تعلق می گیرد:

«إِلاَّ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ»؛
«مگر آن ها را که مالک شده اید».

تـنـها استثنای این حکم، زنان غیر مسلمانى هستند که به اسارت مسلمانان در جنگ ها درمى آیند.
اسلام اسارت آن ها را به منزله طلاق از شوهران سابق تلقى کـرده،

اجـازه مى دهد بعد از تمام شدن عده، با آنان ازدواج کنند و یا همچون یک کنیز با آنان رفتار شود (الا ما ملکت ایمانکم ).
درسـت هـمـانـنـد زن غـیر مسلمانى که با اسلام آوردن، رابطه او با شوهر سابقش (در صورت ادامه کفر شوهر) قطع مى گردد
و این امر، به منزله طلاق تلقی شده و در ردیف زنان بدون شوهر قرار خواهد گرفت.

اسـلام بـه هـیـچ وجه اجازه نداده است که مسلمانان با زنان شوهردار، حتى از ملل و مذاهب دیگر، ازدواج کنند
یا رابطه جنسی داشته باشد تا نوعی بی بند و باری جنسی مجاز تلقی گردد.

به همین جهت، برای همه این زنان کنیز یا تازه مسلمان، عده مقرر ساخته و در دوران عده از ارتباط زناشویى با آن ها جلوگیرى نموده است.
عده زنان حامله هم پایان دوران حمل خواهد بود.

پس اولاً، اسارت اين زنان امري منطقي بود؛
زيرا این زنان کسانی بودند که خود به همراه سپاه دشمن به جنگ و مقابله با اسلام آمده بودند.
در نتيجه، دشمنی، تمام عیار محسوب می شوند.
در واقع، خود از خانه و کاشانه خود حرکت کرده و به جنگ که در نهایت می توانست به اسارت آنان بینجامد، دست زده بودند.
برخورد اسلام با زنان اسیر به شکل کنیز شدن و حفظ جان و یا عدم زندانی بودن، بسیار عادلانه و منطقی و منصفانه بود.

ثانياً، در اسلام هم هرچند به ندرت زنانی در جنگ ها اسیر می شدند،
اما در همان موارد محدود فـلسـفـه حـکـم جدایی آنان از همسران شان ایـن بود کـه ایـن گونه زنان یا باید به محیط کفر بازگشت داده می شدند،
یا بدون شوهر همچنان میان مسلمانان می ماندند
و یا رابطه آن هـا بـا شـوهـران سـابـق قـطـع شـده و از نـو ازدواج دیـگـرى می نـمـودنـد.
(3)

روشن است که صـورت اول بـر خـلاف اصـول تـربـیـتى اسلام بوده، جز در موارد غیر ضروری انجام نمی شد.
صورت دوم هم امری ظالمانه بوده، برخلاف نیازهای طبیعی هر انسانی است.
در عین حال، می تواند منشأ بروز بسیاری از مشکلات اجتماعی و مفاسد اخلاقی گردد.
بنابراین، تنها راه، همان راه سوم است که فرد به عنوان همسر یک مرد مسلمان یا کنیز او در جامعه اسلامی بماند.
دارای حقوقی معین و انسانی باشد تا زمینه آشنایی با حقایق معرفتی اسلام و گرویدن به این دین برای او فراهم گردد.

اما در خصوص عدم رضایت قلبی این زنان و اموري از اين دست، باید گفت: این امر مسئله ای کاملاً طبیعی است.
نباید توقع داشت یک اسیر جنگی که در بسیاری از موارد به سرعت حکم قتل در مورد او اجرا می شود،
یا سال ها در بدترین شرایط روحی و جسمی نگهداری و به فجیع ترین شکل با او برخورد می شد،
اختیار و رضایت قلبی در خصوص چگونگی برخورد با خود داشته باشد.
در این وضعیت، انتقال چنین اسیری به منزل یک مرد مسلمان و محسوب شدن به منزله افراد عادی جامعه،
بالاترین خدمتی است که به این فرد می شود.


البته به جهت دستورات خاص و حساب شده ای که اسلام در قبال بردگان داشت، شیوه برخورد مولا با آنان را کاملاً تحت ضوابط مشخصی در می آورد.
بیش تر این افراد هم متمایل به اسلام شده، وضعیت فعلی خود را که تحت مالکیت یک مرد مسلمان بود، به مراتب بهتر از وضعیت گذشته خود می دیدند.
آنان حاضر به بازگشت به وضعیت قبل نبودند و در نتیجه، رسماً مسلمان می شدند.

در ضمن، با برنامه ای که در اسلام در نظر گرفته شده بود، مانند آزاد کردن برده به عنوان کفاره اعمالي چون: کفاره روزه، شکستن قسم و عمل نکردن به نذر،
یا تشویق به این عمل با بیان ثواب آزاد کردن بنده که در زندگی ائمه نیز دیده می شد، در مدت زمان کوتاهی کنیزان یا بردگان آزاد می شدند.
برای خود منزلت مستقل اجتماعی پیدا می کردند و زندگی شایسته ای می یافتند.

همچنین رفتار خشن و خشک در جامعه آن زمان با زنان، به گونه ای بود که زن همانند کالایی از خانه ای به خانه دیگر منتقل می شد.
در نتیجه، این که زنی بعد از شکست قبیله اش با مسلمانان به جامعه اسلامی وارد شده، در تملک مردی مسلمان در بیای
د که بر اساس آموزه های اسلامی با او رفتاری محترمانه و کریمانه داشت، نه تنها غیر قابل تحمل و نامطلوب نبود، بلکه تا حد بسیاری مطلوب بوده است.
حتی این موضوع مورد توجه زنان مشرک قرار می گرفت تا جایی که برخی از این زنان از جامعه شرک آلود مکه فرار کرده،
خود را به مدینه می رساندند و خواستار قرار گرفتن در پناه جامعه اسلامی می شدند.

ثالثاً، اگر قرار بود این زنان در جامعه اسلامی حضور داشته و به مناطق خود باز نگردند، ولی برقراری رابطه جنسی با آن ها جایز نباشد،
هم به دلیل فقر موجود در جامعه، زمینه ای برای ورود این افراد در متن جامعه نبود و مسئولیت آن ها بر عهده حکومت می افتاد
و هم بستر صحیح و ضابطه مند بر طرف کردن نیازهای غریزی برای آن ها فراهم نمی شد.

در نتیجه، این امر می توانست زمینه ساز بروز جدی مشکلات و مفاسد بی شمار برای آن ها و جامعه باشد.

رابعاً، مسائل مرتبط با هر جامعه ای را باید در همان فرهنگ و رسوم و در همان وضعیت خاص زمانی و مکانی مورد توجه قرار داد.
بسیاری از اموری که در جامعه ما قابل درک نبوده و نا معقول به نظر می رسد، در جامعه خشک زمان بعثت طبیعی و قابل قبول بود؛
مثلا این که زنی در طول زندگی خود شوهران متعددی داشته باشد که حتی برخی از آن ها دشمنان قبلی قبیله او،
بلکه قاتلین بستگان او باشند، با توجه به کثرت جنگ ها و نزاع ها و قوانین آزاد ازدواج یا انواع بهره مندی جنسی از زنان در آن زمان، امری متداول بود.
صفحه‌ها: 1 2
لینک مرجع