تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید

نسخه کامل: دکتر علی شریعتی
شما در حال مشاهده نسخه متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5
خاطره ای از دکتر شریعتی



کلاس پنجم که بودم... پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست

که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود آن هم به سه دلیل؛

اول آنکه کچل بود،

دوم اینکه سیگار می کشید .

و سوم – که از همه تهوع آور بود- اینکه در آن سن و سال، زن داشت!

… چند سالی گذشت یک روز که با همسرم از خیابان می گذشتیم ،

آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه :

زن داشتم ،سیگار می کشیدم وکچل شده بودم.

وتازه فهمیدم که خیلی اوقات آدم از آن دسته چیزهای بد دیگران که ابراز انزجار می کند

ممکن است در خودش بوجود آید . .
قرآن! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساختم که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند چه کسی مرده است؟ چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا تو را برای مردگان ما نازل کرده است
(دکتر شریعتی)
دوست داشتن ازعشق برتراست:
عشق بیشترازغریزه است وهرچه ازغریزه سرزند, بی ارزش است ودوست داشتن ازروح طلوع میکندوتاهرکجاکه یک روح ارتفاع دارد, دوست داشتن نیزهمگام باان اوج می یابد. (دکترعلی شریعتی)
سخنان دکتر شریعتی در مورد حضرت فاطمه (س)


از شخصیت فاطمه سخن گفتن بسیار دشوار است . فاطمه یک زن بود ، آنچنان که اسلام می خواهد که زن باشد.تصویر سیمای او را پیامبر ، خود رسم کرده بود و او را در کوره های سختی و فقر و مبارزه و آموزش های عمیق و شگفت انسانی خویش پرورده و ناب ساخته بود.


وی در همه ابعاد گوناگون « زن بودن » نمونه شده بود.


مظهر یک دختر در برابر پدرش


مظهر یک همسر در برابر شویش


مظهر یک مادر در برابر فرزندانش


مظهر یک زن مبارز و مسئول در برابر زمانش و سرنوشت جامعه اش


وی خود یک امام است.یعنی یک نمونه مثالی ، یک تیپ ایده آل برای زن ، یک اسوه ، یک شاهد برای هر زنی که می خواهد شدن خویش را خود انتخاب کند.او با طفولیت شگفتش ، با مبارزه مدامش در دو جبهه داخلی و خارجی ، در خانه پدرش ، خانه همسرش ، در جامعه اش ، در اندیشه و رفتار و زندگی اش ، چگونه بودن را به زن پاسخ می داد.


نمی دانم از او چه بگویم ؟ چگونه بگویم ؟ خواستم از بوسوئه تقلید کنم ، خطیب نامور فرانسه که روزی در مجلسی با حضور لوئی ، از مریم سخن می گفت.گفت هزار و هفتصد سال است که همه سخنوران عالم درباره مریم ، داد سخن داده اند.هزار و هفتصد سال است که همه فیلسوفان و متفکران ملت ها در شرق و غرب ، ارزش های مریم را بیان کرده اند.هزار و هفتصد سال است که شاعران جهان ، در ستایش مریم همه ذوق و قدرت خلاه شان را بکار گرفته اند.هزار و هفتصد سال است که همه هنرمندان ، چهره نگاران و پیکره سازان بشر ، در نشان دادن سیما و حالات مریم هنرمندی های اعجازگر کرده اند.اما مجموعه گفته ها و اندیشه ها و کوشش ها و هنرمندی های همه در طول این قرن های بسیار ، به اندازه این کلمه نتوانسته اند عظمت های مریم را بازگویند که :


« مریم مادر عیسی است »


و من خواستم با چنین شیوه ای از فاطمه بگویم ، باز درماندم :


خواستم بگویم


فاطمه دختر خدیجه بزرگ است


دیدم که فاطمه نیست.


خواستم بگویم


فاطمه دختر محمد (ص) است


دیدم که فاطمه نیست.


خواستم بگویم


فاطمه همسر علی (ع) است


دیدم که فاطمه نیست.


خواستم بگویم


فاطمه مادر حسین است


دیدم که فاطمه نیست.


خواستم بگویم


فاطمه مادر زینب است


باز دیدم که فاطمه نیست.


نه ، اینها همه هست و این همه فاطمه نیست.


فاطمه ، فاطمه است.






از دکتر علی شریعتی پرسیدند :به نظر شما چه لباسی را به زن امروز بپوشانیم?
دکتر فرمودن :نمیخواهد لباسی بدوزید وبه زور بر تن زنان کنید, فکر زن را اصلاح کنید, او خودش تصمیم میگیرد چه لباسی برازنده اوست
به نظر شما منظور آقای دکتر که فرمودند فکر زن را اصلاح کنید زنان آن دوره میباشد ؟ همه زنان را یا زنان بی حجاب جامعه ؟ حال از چه طریقی این اصلاح باید صورت بگیره ؟ همسر آن زن ؟ خانواده ؟ رسانه ؟ و آیا اینها تاثیری بر لباس پوشیدن زنان جامعه دارد ؟
به نظر من این حرف نمیتونه مختص یه دوره خاص باشه.
همونطور که زنان آن زمان امکان انحراف در تفکرات را داشتند زنان این زمان هم در معرض این خطر هستند.
و اما کدام زنان؟!؟!؟!!؟
صد در صد زنان بد حجاب جامعه.
این هست و جز این نیست...
به نظر شما افکار زنانی محجبه درباره حجابشان نیاز به تغییر طرز فکر دارد؟!حتما پاسخ منفیست
و اما از چه طریق؟متاسفانه تعداد زیادی از مردان امروز ما به دلیل استفاده مداوم از ماهواره از مقدار غیرتشان کاسته شده و از زنان خود در خیابان ها به عنوان مانکنی که نشان دهنده سلیقه شان است استفاده میکنند و این یعنی نهایت فضاحت اخلاقی و همان چیزی که دشمن با القای ماهواره در منازل خواستار آن بود.
رسانه های ما هم که متاسفانه طرفدارانش رو از دست داده و اکثریت به ماهواره رو کردند.
اما تبلیغات شهری به نظر من خیلی موثر هستش.مثل مترو ها.اتوبوس ها.دیوار های شهر
با تصاویر جذااب بر درو دیوار شهر میتوان خیلی ها رو به خودشان آورد.
اگه ملاحظه کرده باشید در کشور ترکیه که یه کشور اسلامی محسوب نمیشه به درو دیوار ها و حتی تابلو های اتوبان ها عکس خانم هایی دیده میشه با حجاب کامل.
از این شیوه ها میشه به نظر من خیلی ها رو از خواب غفلت بیرون کرد و اتفاقا خیلی ها هم از نا نا آگاهی به این دام افتادند.
...
دیروز همسایه ام از گرسنگی مرد ، در عزایش گوسفندها سربریدند

دکترعلی شریعتی
خدا را سپاس که عمر را در خواندن و نوشتن گذراندم

که بهترین شغل را در زندگی،

مبارزه برای آزادی و نجات ملتم می‌دانستم

و اگر این دست نداد،

بهترین شغل یک آدم خوب،

معلمی و نویسندگی است

و من از هجده سالگی کارم این هر دو

و حماسه‌ام اینکه،

کارم گفتن و نوشتن بود

و یک کلمه را در پای خوکان نریختم.

یک جمله را برای مصلحتی حرام نکردم

و قلمم همیشه در میان من و مردم در کار بود

و جز دل‌ام یا دماغ‌ام کسی و چیزی را نمی‌شناخت

و فخرم این که در برابر هر مقتدرتر از خودم متکبرترین

و در برابر ضعیف‌تر از خودم متواضع‌ترین بودم.
اگر دروغ رنگ داشت؛

هر روز شاید؛

ده ها رنگین کمان، در دهان ما نطفه می بست..

و بیرنگی، کمیاب ترین چیزها بود..

****************************************
اگر شکستن قلب و غرور، صدا داشت؛

عاشقان، سکوت شب را ویران میکردند..

**************************************
اگر به راستی، خواستن، توانستن بود؛

محال نبود وصال!

و عاشقان که همیشه خواهانند؛

همیشه می توانستند تنها نباشند..

*********************************************
اگر گناه وزن داشت؛

هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد؛

تو از کوله بار سنگین خویش ناله میکردی..

و من شاید؛ کمر شکسته ترین بودم..

***************************************************
اگر غرور نبود؛

چشمهایمان به جای لبهایمان سخن نمیگفتند؛

و ما کلام محبت را در میان نگاه‌های گهگاهمان،

جستجو نمی کردیم..

**************************************
اگر دیوار نبود؛ نزدیک تر بودیم؛

با اولین خمیازه به خواب می رفتیم؛

و هر عادت مکرر را در میان ۲۴ زندان، حبس نمی کردیم..

***********************************************
اگر خواب حقیقت داشت؛

همیشه خواب بودیم..

هیچ رنجی، بدون گنج نبود؛

ولی گنج ها شاید،

بدون رنج بودند..

********************************************
اگر همه ثروت داشتند؛

دل ها، سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند..

و یک نفر در کنار خیابان خواب گندم نمی دید؛

تا دیگران از سر جوانمردی؛

بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند..
اما بی گمان، صفا و سادگی می مرد،

اگر همه ثروت داشتند..

*************************************************
اگر مرگ نبود؛

همه کافر بودند؛

و زندگی، بی ارزشترین کالا بود..

ترس نبود؛ زیبایی نبود؛ و خوبی هم شاید..

****************************************
اگر عشق نبود؛

به کدامین بهانه می گریستیم و می خندیدیم؟

کدام لحظه ی نایاب را اندیشه میکردیم؟

و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟

آری... بی گمان، پیش از اینها مرده بودیم ....

اگر عشق نبود؛

*************************************************
اگر کینه نبود؛

قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق میگذاشتند..

اگر خداوند؛ یک روز آرزوی انسان را برآورده میکرد،

من بی گمان،

دوباره دیدن تو را آرزو میکردم و تو نیز

هرگز ندیدن مرا..
آنگاه نمیدانم،

به راستی خداوند، کدامیک را می پذیرفت؟
[font=tahoma][/font]
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5
لینک مرجع