تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید

نسخه کامل: درد دل با امام زمان(عج)
شما در حال مشاهده نسخه متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19
سالها گذشت از آن روز و پیامبرمان بشارت ظهورتان را داد ، گفت که می آیید!
هزار و چهارصد و بیست و یک سال از آن واقعه عظیم می گذرد
و ما همچنان چشم براه خاتم الائمه ایم!
آقای من! تا کی ؟!؟!
باید تا کی منتظر بمانیم...
تا کی بگوییم که ما صاحب داریم...
آقا داریم ...
مولا داریم...

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة والنصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه والمستشهدین بین یدیه

[تصویر:  3.1.gif]
سلام.

موعودا :

دنیا برایم قفسی شده است که تنها امید به نسیم رهایی ات مرا به تکاپو ی رهایی از این شکنجه گاه وا داشته است . از هنگامی که با پر و بال شکسته کنج قفس پژمرده شدم ، تنها به شوق دیدارت نغمه رهایی سر می دهم . تنها به امید تو زندگی می کنم و تنها به لذت شنیدن صیحه آسمانی ات منتظرت مانده ام .


[تصویر:  mouod.jpg]
کجاست گسترنده فضیلت و تقوا در همه جهان ؟
کجاست قبله مقصود دوستان ؟
کجاست راز برپایی زمین و اسمان ؟
کجاست فاتح بزرگ گیتی و افرازنده پرچم هدایت و ایمان ؟
کجاست ان اصلاح کننده پریشانی های خلق و خشنود کننده دلها ؟
کجاست طلب کننده خون پیامبران و پیامبر زادگان ؟
کجاست انتقام گیرنده خون حسین (ع) سرور شهیدان ؟ .....
برگرفته از دعای ندبه
پیش نوشت: درسی از طبیعت
خداوند آسمان و زمین را آفرید و ... باران را.
و کویر را؟ و کویر را ... انسان!


من به قدر وسعت کویر تنها
تو به قدر سخاوت باران غریب
بسم الله الرحمن الرحیم
سحری بود و دلم ناله ز هجران می کرد گریه از هجر رخ دلبر جانان می کرد
سخن دل همه این بود که آن دلبر ناز کاش یادی ز دل زار محبان می کرد
اشک از گوشه ی چشمان ترم می بارید همرهی با دل سوزان پریشان می کرد
دل سوزان و دو چشم تر و افغان سحر توشه ای بود که دیدار دل آسان می کرد
یوسف فاطمه گر پرده ز رخ بر می داشت خو برویان چهان را همه حیران می کرد
کاش آن معدن جود و کرم و لطف و عطا نظری در سحری سوی فقیران می کرد
هاشمی گفت ز بحر کرمش کم نشود گر گناهان مرا عفو ز احسان می کرد

<حجه الاسلام و المسلمین سید حسین هاشمی نژاد>


یا فاطر بحق فاطمه عجل لولیک الفرج
[color=#ff0000]
کاسه دست کویر ترک خورده و خالی...
قرن ها در قنوت نماز باران... تا فرو بباری
و ... تمام دشت به سجده درآید.
(۲۷ آذر ۱۳۸۹ ۰۹:۰۷ عصر)یوسف زهرا نوشته: [ -> ]سلام.

موعودا :

دنیا برایم قفسی شده است که تنها امید به نسیم رهایی ات مرا به تکاپو ی رهایی از این شکنجه گاه وا داشته است . از هنگامی که با پر و بال شکسته کنج قفس پژمرده شدم ، تنها به شوق دیدارت نغمه رهایی سر می دهم . تنها به امید تو زندگی می کنم و تنها به لذت شنیدن صیحه آسمانی ات منتظرت مانده ام .


[تصویر:  mouod.jpg]




سلام. خیلی ممنون از توجه تان به تنها ترین پدرمان. فقط از شما خواهش دارم که از نام مخصوص حضرت تو اینجور جاها استفاده نکنین. چون همیشه شرایط برای بلند شدن و سلام دادم به حضرت فراهم نیست و ممکن به ایشون بی احترامی بشه.
با تشکر فراوان.
در یک جمله حرف دلتو به آقا صاحب الزمان بگو...
آقا شرمنده ام...
خستم . اونقدر که خدا خدا میکنم بیای تا شاید حداقل تو به حرفای دلم گوش کنی ، تا شاید تو راه آرامشو نشونم بدی .
حرفای من اونقدر زیاده که تو یه جمله جا نمیشه ...
اما گاهی هم با خودم میگم تو بیا قول میدم سکوت کنم ، مطمئنم که تو حرفای نگفته منو بارها شنیدی . فقط بیا
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19
لینک مرجع