تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید

نسخه کامل: [split] دل نوشته و نیایش های شهدا
شما در حال مشاهده نسخه متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3
اقامه نماز بر روی مین کاشته شده
در واحد تخریب تبپ 21 امام رضا که بعدا به لشکر 21 امام رضا(ع) ارتقا یافت مشغول خدمت بودیم. بچه های واحد تخریب برای عملیات آماده میشدند. قبل از عملیات برای توانایی وکسب مهارت های تخصصی این گروه، آموزش های ی به صورت متداوم و سلسله وار گذشته میشد.یه شب قرار بود به هنگام برپایی رزم شبانه ای واحد یه سری مین ضد تانک هم منفجر کنند که مسول انفجار بعد از یه سری کار های اولیه وبعد هم کار تکمیلی انفجار از قبل چاشنی گزاری، سیم کشی( به قول تخریب چی ها، مدار گزاری) موعد انفجار فرا رسید. موقعی که مدار کنترل شد و منیاتور( دستگاه الکترونیکی) وصل شد و کلید خورد .اما مین منفجر نشد. برای بار دوم با دستگاه دیگری باز هم مین منفجر نشد. وقتی مدار توسط سیم بان ردیابی شد، که علت منفجر نشدن مین چه بوده است؟ متوجه شدیم که یکی از عزیزان بسیجی در روی همان مین پنهان شده زیر خاک مشغول نماز خواندن است . و با خدای خود در دل شب خلوت کرده و به راز و نیاز مشغول است. این یکی از معجزان جبه های حق علیه باطل است
ایثارگر علی وحیدی
مدت حضور در جبهه:36 ماه
تولد1343
((به نام خدا))

سلام

از همه ی یاران قرآنی که مارا به یاد شهدا انداختند تشکر می کنم.واقعا ما همه چیزمان را، به آنها مدیونیم.

دوتاسوال داشتم:شهید جهان آرا وشهیدان باکریها در کجا دفن شده اند؟در بهشت زهرا؟

2-دوکوهه کجاست؟
. گفته اند که شرف المکان بالمکین و چه خوب گفته اند آری دوکوهه پادگانی است در نزدیکی اندیمشک که سالیان سال با شهدا زیسته است با بسیجی ها ((شهید سید مرتضی آوینی)) .........ما فقط با آنهایی کار داریم که رهرو عشقند((شهید تفحص مجید پازوکی))..................به دوکوهه خوش آمدید...
گويا هم شهيد محمد جهان آرا داريم و هم محمد علي جهان آرا شايد هم در نت به دو اسم آمده.
اما ميدانم از خرمشهر مي آمدن كه در كهريزك تهران سقوط ميكنند.
بازم تحقيق كنيد.


و

مهدی باکری یکسال بعد از برادرش حمید باکری، در عملیات بدر کشته و بدن او در اروندرود ناپدید شد.

سخنان و وصيت نامه هاشون خيلي خيلي زيباست و اوج خداشناسي است حتما بخون.
محل دفن – باغ رضوان ارومیه (البته حاج مهدی ما و دو برادر دیگشون جنازشون برنگشته آخه خودشون از خدا خواسته بودن که مثل مادرشون خانم فاطمه سلام الله علیها بدون نشون باشن و این فقط یه یادمانه)
سلام به همگی

خدا قوت
خوش به حال ما

اره خوش به حال ما که ماندیم تا

زمان بعد از شهدا را ببینیم و شاهد باشیم
بسی گفتیم و گفتند از شهیدان

شهیدان را شهیدان می شناسند


دوکوهه بودم
یه شب چه شبی
اونایی که رفتن قطعا لذتش هنوز از یادشون نرفته
دوکوهه....
الان اون حامد قبلی نیستم
گم شدم
ولی یادمه اون روزی که داشتم میرفتم مناطق عملیاتی جنوب
اون موقعها (الان همینطوریه ) علاقه خاصی به شهید جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان داشتم
نمی دونم چی شد از کجا این نرو به من رسید
اما
اتویوس ما(گروه ما)به نام شهید متوسلیان بود
بین بچه ها کارت هایی پخش میکردن که مشخصات شهدا عکسشون روش بود
مال من دقیقا یادمه الانم دارمش کارت شهید متوسلیان بود
قرار نبود بریم دوکوهه یا حتی شبی بمانیم اما
رفتیم و شبی هم ماندیم
دروازه ورودی بهشت و قدمگاه بزرگ سرداران و رزمندگان اسلام
عجب حال و هوایی بود
بگذریم
من که .....
سلام
راستی کسی تا حالا سر مزار شهید حاج امینی رفه نمیدونم من اشتباه میکنم تلقین برادرمه که زیاد بهم گفته ولی قبرش یه بوی خیلی خوبی میده! حتی این بوی خوب از قبر شهید پلارک بیشتره به نظر من.
در ادامه فرمايش جناب منتظر :
من شنيدم قبر حاج حسيني هم در حياط حرم امام رضا هميشه بوي گلاب ميدهد.

يعني آدم چه قده ميتونه خوب بشه كه به همچين جايي برسه!
خداياااااااااااااا خودت دستمونو بگير.
يادتونه گفتيم شهدا بوي عطر ميدن؟
من خودم ايندفعه كه رفتم طلاييه.. چادرم يه جا گير كرد و وقتي خم شدم ديدم بوي گلاب مياد..
در جايي كه اصلا به چشم نميامد!

و اينكه زينب جان خوش به سعادتت..
حسابي بشين روي سفرت فكر كن و بنويس و زندگي نامه و وصيت نامه ها رو مطالعه كن كه پربارتر بشه..

نه ميشه گفت خوش به حالمون..نه ميشه گفت بد به حالمون..
ما در دوره آخرالزمانيم..
خوب بودن درسته سخت تره..
اما ارزشش بيشتره..
پس نهايت سعيمونو بكنيم كه شرمنده شهدا نشيم.
بسم الله الرحمن الرحیم

خوش به حال ما که ماندیم و دیدیم این فتنه ها را ... خوش به حال ما که رسالتی بر دوش هایمان سنگینی میکند و میشود همانند حسین ع نبردی جانانه کرد و هم چون زینب س بیانگر رسالت خونش باشیم

زینب بانو مصیبت های عمه ی سادات کم تر از خون سرخ حسینی ع نبوده...
پس خوش به حال ما ... بس مرتبه ای بلند دارد
هم قد گلوله توپ بود.
گفتم: چه جوری اومدی اینجا؟
گفت: با التماس!
چه جوری گلوله رو بلند می‌کنی میاری؟
- با التماس!
به شوخی گفتم، می‌دونی آدم چه جوری شهید میشه؟
لبخندی زد و گفت: با التماس!
تکه های بدنش رو که جمع می‌کردم فهمیدم چقدر التماس کرده...


[تصویر:  jm04ya0fwgrufa2qrb.jpg]
دل نوشته هاي شهيد احمدرضا احدي

«به بهانه شهادت شهيد بسيجي محمد عاشوري دانشجوي مهندسي پتروشيمي دانشگاه اميركبير تهران، از درز كلمات ده ها جزوه، صدها كتاب هزاران معامله تا فراسوي بلند خاك ريزها، از رسم سه گوش مثلث بر لوح كاغذ تا ترسيم هندسه زيباي نخل ها بر صفحه خونينِ دشت، از انبوه x ها و y ها و دعواي صدها تانژانت و كُتانژانت براي رفتن به آن سوي تساوي تا آرامش آن همه قايق، از دبستان تا دانشگاه و از دانشگاه به؟
بيچاره پدر كه چه آرزوها داشت! سال ها در آن دكان حقير كار كرد، تا تو امروز عصاي دست پيري اش باشي و تو چه زود موها را بر سرش سفيد كردي و مادر كه نسيم ياد تو، چون بيد، پيكر نحيفش را مي لرزاند و دست در زنبيل خالي اميد مي كند و مي گريد. تو چه تنها بودي! هيچ كس نمي دانست كه در پسِ اين رخسار نحيف، چه مظلوميتي نهفته است . مثل يك گل، هزار احساس ظريف، هزار رنج در سكوتِ يك نگاه، هزار خوبي در طراوت لبخند و هزار دردِ نهفته داري كه هرگز لبي براي گفتنش باز نشد.
يادگار خاطره هاي تو در آب هاي گرم كارون و اروند و زير نخل هاي بلند ابوشانك و بر زمين گرم شلمچه هنوز باقي است... . هنوز همان پويندگان راستين راهت شعرهاي نغز و طنين گرم آوازهايت را زير باران هزاران اخگر، ترجيح وار ترنم مي كنند كه «خدايا امام را قائم دار»، همين.(2)
«شهيد احدي با دوستانش، شهيدان ساكي (دانشجوي پزشكي) و كاظمي (دانشجوي فلسفه)، هر سه دوست و همشهري بودند و در يك سال [ هم زمان] وارد دانشگاه شهيد بهشتي شدند و هر سه به شهادت رسيدند. شهيد احدي درباره دوستان سفر كرده اش مي نويسد:
خدايا، ستاره ها كه رفتند
شب بود هوا هم سرد
هنوز پشت تيربارش ايستاده بود
خسته و مجروح
با باند سفيدي كه بر سرش بسته بود
و غنچه خوني كه از زير سفيدي باند نشست مي كرد.
حالش را پرسيدم
گفت: سرم گيج مي رود و چشم هايم تار شده است.
گفتم: هيچ كس نيست و پل را بايد تا صبح كه نيروها مي رسند نگه داشت .
و او در حالي كه نوار قشنگ تيربارش را پر مي كرد،
خنديد و گفت: تا آخرين نفس خواهيم ايستاد.
بعد خداحافظي كردم و رفتم تا به بقيه بچه ها سري بزنم.
مدتي نگذشت كه ناگهان موشك آر پي جي يازده سنگرِ تيربار را نشانه گرفت .
و دود و سياهي از سنگر بلند شد.
هر جور بود، خودم را به درون سنگررساندم،
مي دانستم كه مي خواهم چه صحنه اي را ببينم.
حيدر، آرام تر از هميشه خوابيده بود،
آنچنان كه تماشايش اشكم را بند نمي آورد.
مستِ مست خوابيده بود، مثل يك گل، مثل همان شب هاي سرد دركه،
ولي اين بار هر چه صدايش كردم، پاسخي نمي داد.
نمي دانم برايش شعر خواندم يا درددل كردم، فقط مي دانستم گريه مي كنم.
هنوز خون باندش خيس بود
و با قيافه اي نازنين و آرام كنار تيربارش خوابيده بود.
آري، حيدر هم رفته بود... !
برهوت كوير را هر چه بجوييد
لابه لاي تل هاي شني را
كُنج واحدهاي فرتوتش را
هر چه بكاويد
چيزي نخواهيد يافت
مگر يك آشنا
به ياد فرزند هور
فرزند خاكريز
و دود و آب و خاك
غواص دشمن شكن عرصه هاي خون و حماسه
جزاير مجنون
كارون، اروند وام الرصاص
فرمانده بي باك
فريادگر كمين هاي جزيره
پيش مرگ مين و سيم خار دار خورشيدي و باتلاق
شهيد داريوش ساكي.(3)
دلنوشته های شهدا برای امام زمان(عج)RoseRose
شهید سید مهدی بلادی
ای مهدی صاحب‌‌الزمان (عج) اینكه نام سربازی و نوكری تو را بر ما نهاده‌اند، مایه افتخار است، ولی از اینكه نمی‌توانم آنچنان كه تو می‌خواهی باشم، روحم عذاب می‌كشد.

شهید ابوالفضل مختاری
امام زمان چشمان گنهكارم پر از اشك است، چه بسیار اشك ریخته‌ام فریادزده‌ام صدایت كرده‌ام، یابن‌الحسن (عج) گوشه چشمی بر من فكن، مهدی جان سخت حیرانم، رخسار چون ماهت را برایم بگشا زیرا كه منتظرم.

شهید علی دستان
ای مهدی (عج) عزیز فرمانده جبهه‌ها، ای یاور رزمندگان اسلام، به یاریمان بشتاب،و در آخرین لحظات چشمانم را به جمالت منور فرما و از خدا می‌خواهم در هنگام شهادتم، مهدی (عج) حاضر باشد، مهدی جان (عج) در لحظه شهادت سرمان را بردار و در آغوش بگذار كه ما جز دامان تو پناهی نداریم.

شهید احمد (حمید) مهرمحمدی
مهدی جان تو را به مادرت زهرا (س) و جد بزرگوارت علی‌بن‌ابیطالب (ع) مرا یاری كن كه تو واسطه فیض الهی بر ما هستی.

شهید مسعود تفنگچی
…مگر می‌شود عاشق امام زمان (عج) این مولا و سرور بود ولی برای دیدن و زیارت او جان نداد، باید دوست فدای دوست گردد، و عاشق فدای معشوق و عابد فدای معبود.

شهید مهدی زین الدین
در زمان غیبت كبری به كسی منتظر گفته می‌شود و كسی می‌تواند زندگی كند، كه منتظر باشد، منتظر شهادت، منتظر ظهور امام زمان (عج)، خداوندا امروز از ما همت، اراده و شهادت‌طلبی می‌خواهد.
RoseRose
صفحه‌ها: 1 2 3
لینک مرجع