تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید

نسخه کامل: نکاتی مهم برای بهترین برخورد با فرزندانمان ...
شما در حال مشاهده نسخه متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5
با سلام و عرض ارادت خدمت همه ی دوستای خوب و عزیزم...
به عنایت خدای متعال چند وقتی هستش که دارم یه نیمچه تحقیقی در مورد کودکان میکنم و به یه سری نتایجی هم رسیدم.این 5 مورد رو گذاشتم برای علاقه مندان و والدینی که دوست دارن بچه هاشون رو طبق یک سری ارزش ها تربیت کنند.
ولی چون یه موضوع جدیدی هستش و مطمئن نیستم مورد حمایت قرار بگیره فعلا به همین قدر بسنده کردم.ولی کسایی که دوست داشتن در این مورد بیشتر اطلاع داشته باشن من با کمال افتخار در خدمتشون هستم.(فقط با گذاشتن نظر یا حمایت کمکم کنید)

تنبیه بدنی چیزهای اشتباهی را به کودکان می آموزد.با استفاده از نکات زیر میتوانید بهترین نوع برخورد را آموزش ببینید:
1.زمانی که یک فرد بزرگسال کودکی را کتک میزند بچه احساس عجز و نا امیدی میکند.این احساسات باعث میشودکه کودک افسرده و پرخاشگر شود.
به کودکان خود آموزش دهید که شما میخواهید آنها چگونه عمل کنند.چون کودکان اغلب نمیدانند چه کاری درست و چه کاری نادرست است.برای آموزش دادن به آنها صبور باشید.
2.زدن یک کودک حل مشکل را به او نمی آموزد.فقط به او می آموزد که احساس بدی نسبت بهخود داشته باشد و عزت نفس او پایین بیاید.عزت نفس پایین میتواند تا آخر عمر همراه کودک باشد.
مراقب آنچه که میگویید باشید.معنی کلمات میتواند به اندازه کتک زدن به آنها آسیب برساند.بنابراین خونسرد باشید.
3.تنبیه بدنی باعث میشود که بچه ها عصبانی و رنجیده خاطر شوند و احساس دشمنی کنند و بخواهند انتقام بگیرند.
با گفتگو به بچه هایتان بیامزید که آنها اشتباه کرده اند.تا زمانی که آنها کوچک هستند اطمینان حاصل کنید که آنها قوانین خانواده را میفهمند.این قوانین ایمنی.وقت خواب.وقت غذا خوردن و ...است.
4.تنبیه بدنی میتواند کودکان را درباره درست و غلط به اشتباه بیندازد.
به کودکان خود یاد بدهید که روش های غیر مضر برای بیان احساسات خود به کار گیرند.سپس احساسات آنها را بپذیرید و به آنها نشان دهید که میفهمید و مراقب هستید.
5.وقتی شما کودک را تنبیه میکنید به این معناست که کار شما درست است و حق با شماست.این رفتار سبب میشود که کودک از بزرگسالش تقلید کند و در آینده هم به دیگران صدمه بزند.
موفق باشید.
بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و عرض ادب بی صبرانه منتظر ما بقی تحقیقات تان در این زمینه هستیم. لطفا در مباحث تان مثل ارسال قبلی که ایراد کار را بیان می دارید راهکار هم ارئه بدهید.
سلام دوستان عزیز...
ممنون از اینکه به این موضوع که میتونه مهم باشه و نسل آینده رو به یک سری ایده آل ها برسونه توجه کردید.
با اجازه شما به ادامه مطالب بپردازیم:
6.تنبیه بدنی به احساسات بچه ها آسیب میرساند.نمرات آنها در مدرسه افت پیدا میکند همچنین یافتن دوستان در مدرسه برای آنها کار دشواری میشود.به آنها توجه کنید و از کارهای خوب او ستایش کنید و اجازه بدهید کودک بداند که شما او را به خاطر وجودش دوست دارید.
7.تنبیه و بد رفتاری فیزیکی با کودک به آنان آموزش میدهد که من بد هستم و باید حرکات بدم را تا جایی که میتوانم ادامه دهم.
هنگامی که کودکتان بی ادبی میکند زود عکس العمل نشان ندهید.به او مهلت دهید.این مسئله کودکتان مدت کوتاهی از شما جدا میکند.او را روی صندلی پله یا در اتاقش قرار دهید سپس به او اجازه دهید هنگامی که توانست خود را کنترل کند به شما بپیوندد.این به او آموزش میدهد که شما به خاطر رفتار خوب برنده شده اید.
8.تنبیه بدنی هرگز رفتار درست را به کودک آموزش نخواهد داد.
او را نزنید...بچه ای که زیاد کتک میخورد کنترل درونیش توسعه پیدا نمیکند.او به افراد دیگر نگاه میکند تا به او بگویند که راست و غلط چیست.همچنین آنها فکر خواهند کرد که من نباید خودسری کنم چون تنبی خواهم شد.به جای اینکه بگوید من نباید بی ادبی کنم چون بی ادبی بد است...
9.صدمه زدن فیزیکی در هر صورت باعث ترسیدن کودکان میشود.
خود را کنترل کنید.هیچ چیز بهتر از این نیست که والدین در مقابل بچه ای که خارج از کنترل است آرام باشند.به کودکتان آموزش دهید که عصبانیت خود را کنترل کند و به خود اجازه ندهد که به او توهین کنید.چون با این کار عصبانیت او را دوباره زنده میکنید.به خاطر داشته باشید شما بزرگسالید...
10.بعضی اوقات والدینی که خیلی خسته یا آشفته هستند همزمان با گریه بچه شان او را بالا و پایین می اندازند.کوری.صدمات مغزی یا حتی مرگبچه میتواند نتایج چنین عملی باشد.
در تربیت فرزندتان از دوستان یا مشاوران خوب کمک بخواهید.پیوستن به گروه های والدین و صحبت کردن با پدر و مادر های با تجربه را مورد توجه قرار دهید.در مورد بچه ها و چگونگی تربیت یافتن آنها به طرق مختلف آموزش ببینید.
به لطف شما دوستان عزیز تا اینجا تونستم 10 نکته مهم که با تنبیه کودکان حاصل می آید بیان کنم.
به لطف خدا در مقاله های بعدی سعی میکنم سن شروع تربیت کودکان و قوانین خواب آنها و چگونگی ارتباط آنها با کودکان دیگر و دلایل لوس شدن فرزند و ... را خدمت شما دوستان عزیز و فوق العاده گل بیان کنم.
(امیدوارم اشکالاتی که در متن.طرز بیان و سطح علمی نوشته وجود دارد با نظرات زیبایتان به من اطلاع دهید)
با لجبازی کودکم چه کار کنم؟؟؟؟؟
پدر و مادر شدن به غیر از احساس شادمانی درد سرهای فراوانی نیز به دنبال دارد.درست مانند این است که یک قرار داد بیست و چند سال امضا کرده باشید.آرزوهای ضد و نقیض بسیاری هستند که در سرتاسر دوران کودکی وجود دارند و حتی به سالهای نوجوانی هم کشیده میشوند.
والدین صبر داشته باشند ...
کودکان با ذهنیتی مخصوص خودشان متولد میشوند برخی از کودکان نسبت به سایرین لجباز ترند.همه کودکان گاهی لجبازی میکنند و این رفتار میتواند علل گوناگونی داشته باشد.
علت لجبازی میتواند ترس های غیر منطقی یا مقاومت در برابر تغییر باشد.لجبازی کودکان گاهی موجب شرمندگی شما میشود.در چنین مواقعی واکنش والدین خشم و عصبانیت است.چرا که احساس میکنند رفتار کودک در تقابل با قدرت و اختیار آنهاست.با این وجود پدر ها و مادر ها نمیدانند که خشم آنها فقط به آتش لجبازی بیشتر کودک دامن میزند.در این گونه مواقع والدین باید صبور باشند.در وهله اول باید ریشه لجبازی کودک را کشف کنند.باید آرام و خونسرد و با دانش و درک کافی فکر کنند تا این موقعیت ها را به لحظاتی مسرت بخش بدل کنند.آنها باید بینش خود را بر اساس رفتار کودک تنظیم کرده و آرامش و خونسردی را پیشه کنند.نکاتی که میتوانند کار ساز باشند:
1.لجبازی را یک حرکت منفی ندانید.بلکه به آن با دید مثبت نگاه کنید...
(لجبازی کودک میتواند نشانه این باشد که او به فکر خودش است و میتواند قاطعانه افکار و عقاید خود را به زبان آورد.اگر موضوع چندان جدی نیست هیچ ضرری ندارد که با کودک خود مذاکره کنید و به توافق برسید)
2.بیش از حد واکنش نشان ندهید...
دیدگاه خود را به آرامی برای کودک شرح دهید.گاهی اوقات بهترین روش مقابله با بی ادبی کودک این است که در این باره با او گفتگو کنید.و سعی کنید زمانی با او حرف بزنید که هر دو آرام شده باشید.
3.مشکل را شناسایی کنید و به کمک خود کودک دنبال راه حل بگردید..
.به این ترتیب او دیگر شما را دشمن خود نمیداند.اگر از کودک خواستید کاری را انجام دهد برای پیشگیری از مشاجره مزاحم کار او نشوید.
4.رفتار محترمانه ای نسبت به کودک داشته باشید و به او احترام بگذارید...
(میدانید که هر شخص در خانه حق خاص خود رادارد)روش های تربیتی ما بزرگتر ها احترام ناشی از ترس کودک را به همراه دارد.وقتی از کودک میخواهید کاری انجام دهد قاطع باشید.شما که نمیخواهید در حقتان لطف کند.
همچنین عواقب نا فرمانی را به او متذکر شوید.
یکی از روش های احترام گذاشتن به کودک این است که در روش های انظباطی خود مهربان و قاطع باشید.مهربانی نشانه احترام شما به کودک و قاطعیت نشانه احترام شما برای کاری است که باید انجام شود.
5.از کودک درخواستهای منطقی کنید...
یادتان باشد درخواستهای شما از کودک باید منطقی باشد.فراموش نکنید وقتی کودک همکاری میکند و رفتار خوبی را از خود نشان میدهد او را تشویق کنید.(زیرا دوباره به کار خوب خود روی می آورد که به این حالت در علم زیست شناسی شرطی شدن فعال گویند)
کودک لجباز احساس میکند یکی باید برنده شود و دیگری باید ببازد.برای چنین حالتی طرز فکر برنده_برنده بهترین راه حل است.
به امید خدا و یاری شما دوستان عزیزم ادامه این مطالب رو توی متن بعدی تقدیم به شما سروران میکنم.
امیدوارم از مطالب راضی باشید.و همچنین شما هم در این بحث ها شریک باشید(از شنیدن نظراتتون خوشحال میشم)
موفق باشید...
قوانین خواب کودکان...
در مورد اینکه بچه ها را باید دور از والدین خوابانید یا در کنار والدین بحث های زیادی شده است و به نظر میرسد کم عارضه ترین مساله این است که کودک را بعد از تولد با جدا شدن بند ناف از مادر سر جای خودش بخوابانید...
نوزائ نباید در کنار و در بغل مادر بخوابد.در واقع مادر باید مراقب فرزندش باشد اما خواب او را بر هم نزند.برخی مادران به دلیل اضطرابی که دارند مدام به فرزندشان سر میزنند.کافی است مراقب باشید تا مشکلی برای نوزاد پیش نیاید مثلا راه تنفسی اش بسته نشود.توصیه میشود از همان ابتدای تولد اتاق نوزاد جدا شده اما مراقبت و نظارت وجود داشته باشد.
یک قانون وجود داارد و آن اینکه کودک پنج-شش ماهه که حدود 5-6 کیلو گرم است میتواند در شب 5-6 ساعت بدون نیاز به تغذیه بخوابد و نیازی نیست که با نق زدن شیر خوار سریع کنارش بروید.
اگر با نق زدن مادر سریع واکنش نشان دهد کودک بد عادت میشود و یاد میگیرد برای خوابیدن به مادر نیاز داشته باشد.با توجه به اینکه ریتم خواب کودکان با بزرگسالان فرق دارد با هر نق بچه.مادر نباید به او سر بزند و او را از خواب بیدار کند.این رفتار کودکان طبیعی است و کودکانی که مادرشان با هر نق آنها را بغل میکنند دچار مشکلات خواب میشوند.
متاسفانه اضطراب والدین اجازه نمیدهد کودک استقلال پیدا کند و با نزدیک کردن کودک به خود او را وابسته میکنند.
یک نوزاد در هر سه ساعت یکبار باید تغذیه شود.یک کودک 5-6 ماهه اگر در شب به طور مداوم هر 2-3 ساعت یکبار با نق کوچکی که میزند به وسیله مادر تغذیه شود دفع ادرار خواهد داشت که خود دفع خواب کودک را به هم میریزد.اگر کودک در شب نق زد او را از دور نگاه کنید تا مطمئن شوید خطری تهدیدش نمیکند.شاید حشره ای در تخت کودک است یا مشکلی پیش آمده اما اگر یک نق نق معولی است چند دقیقه به کودک زمان دهید تا دوباره به خواب برود.
مداخله در خواب کودک باعث میشود یاد بگیرد مدام برای خوابیدن به مادر احتیاج داشته باشد.برخی والدین با این بهانه که جای جداگانه ای برای فرزند در خانه ندارند فرزندشان را در اتاق پیش خود میخوابانند.
مطمئنا این عمل مشکل ساز خواهد شد.حتی اگر اتاقی جداگانه وجود ندارد بهتر است یک قسمت از اتاق را جدا کنید و به کودک اختصاص دهید.
در ضمن بهتر است وقتی برای بچه دار شدن اقدام میکنید به تمامی شرایط و امکاناتتان توجه کنید و بچه دار شوید.اگر واقعا نمیتوانید هیچ فضایی را به فرزندتان اختصاص دهید بچه دار شدن کار صحیحی نیست...
این هم یک بخش دیگه از نکاتی در مورد فرزندان...
امیدوارم مورد توجه واقع شده باشه.موفق باشید...
چطور کودکی مسئولیت پذیر داشته باشیم؟
اگر پدر و مادر خودشان افرادی مسئول باشند نیمی از راه طی شده است.چون بچه با دیدن رفتار آنها می آموزد چطور مسئولانه برخورد کند.
اگر کاری کنید که فرزندتان براحتی و بدون هیچ تلاشی از وضعیت سختی که در آن قرار گرفته است خارج شود مطمئن باشید هیچ کمکی به او نکرده اید و این کار اصلا به نفع او نیست.
حتما شما هم مادران زیادی را دیده اید یا میشناسید که ساعت 10 صبح با عجله خودشان را به مدرسه فرزندشان میرسانند و ناهار.دفتر و کتابی را که او فراموش کرده است با خود به مدرسه میبرند.چرا این مادران برای نجات فرزندشان این کار را انجام میدهند؟
چرا اجازه نمیدهند بچه ها ببینند بی مسئولیتی چه نتایجی دارد؟چرا نمیگذارند کودک شرایطی را تجربه کند که خودش به وجود آورده است؟
اگر یکبار فرزندتان فراموش کرد غذایش را با خود به مدرسه ببرد بهتر است به جای اینکه سریع غذا را به او برسانید اجازه دهید شرایط را تجربه کند و ببیند بی مسئولیتی او چقدر درد سر ساز میشود.البته مادرها هم باید سعی کنند در این شرایط کمی راحت تر برخورد کنند و طوری نشان دهند که مشخص شود انجام کارهای مربوط به کودک وظیفه آنها نیست.
شاید شما هم از اینکه فرزندتان یک روز گرسنه بماند ناراحت شوید شاید دوست نداشته باشید او را در سختی ها تنها بگذارید اما باید بدانید گاهی لازم است کودک نتیجه کارش را ببیند تا دیگر آنرا تکرار نکند.
البته در این موقعیت فرزند شما نه تنها مسئولیت پذیری را می آموزد بلکه میفهمد چطور باید در شرایط سخت و دشوار زندگی از خودش مراقبت کند.به عنوان مثال اگر روزی ناهارش را با خود به مدرسه نبرد می تواند غذا را با یکی از دوستانش شریک شود یا اینکه با مقدار کمتری غذا خودش را سیر کند...

آموزش مسئولیت پذیری به کمک شیوه های عملی:
_به او مسئولیتهای مناسب سنش بدهید.
_با کارها و مسئولیتهای بیش از حد کودک را خسته و دلزده نکنید.
_از او انتظار داشته باشید فردی مسئول باشد و مسئولیت کارهای خود را بپذیرد.
_هیچ وقت او را فردی غیر مسئول و فراموشکار ندانید.حتی زمانی که مسئولیتهایش را انجام نمیدهد او را مورد تمسخر و سرزنش قرار ندهید.
_به او در برنامه ریزی و سازماندهی درس و تکالیف مدرسه کمک کنید.
_بگذارید او مسئولیت کارهای اشتباهش را بپذیرد و شرایطی را که خودش ایجاد کرده است تجربه کند.
موفقیت را همیشه در یک قدمی خود ببینید.
موفق باشید...

mall">با سلام خدمت شما عزیزان...
متن امروزم با بقیه متنهام کاملا متفاوته.(البته نه خیلی ولی یه فرق اساسی داره)
مطلب از اینجا شروع میشه که قصه گفتن برای بچه ها خیلی مورد مهمی هستش که متاسفانه خیلی بهش توجه نمیشه(که این میتونه دلایل زیادی داشته باشه:از قبیل وقت نداشتن پدر و مادر یا نا آگاهی والدین از تاثیرات آن در فرزندشان و ...)
اول از همه یک توصیه به والدین محترم:سعی کنید هر طوری که هست و در هر شرایطی برای فرزندتان قصه بگویید.حتی اگر هم چیزی در ذهن ندارید از قوه تخیلتون استفاده کنید و به فرزندتون انتقال بدید.(قصه گفتن برای کودکان خییییییییییلی موضوع مهمیه.این رو از یاد نبرید!!!!!!!!)
امروز تصمیم گرفتم یه قصه بنویسم که حتی خود شما هم با خوندنش میتونید متوجه بشید که چه تاثیری در فرزندتون داره...
به نام خدا

روز اول ماه مهر سپهر کوچولو به مدرسه رفت و سر کلاس دوم نشست.کنار او یک پسر کوچولوی غمگین نشسته بود.سپهر از او پرسید:اسمت چیه؟
پسرک جواب داد پارسا.
سپهر گفت چرا ناراحتی؟پارسا گفت آخه تازه به این مدرسه اومدم و هیچکس باهام دوست نیست.
سپهر دست پارسا رو گرفت و گفت:غصه نخور خودم باهات دوست میشم.اسمم سپهره.
پارسا خوشحال شد و خندید.آن روز خانم معلم خیلی با بچه ها حرف زد و گفت:بچه های گلم به کلاس دوم خوش اومدین.
یادتونه پارسال سال چندم بودید؟بچه ها جواب دادن کلاس اول خانم.
خانم معلم گفت:آفرین.امسال کلاس چندمی هستید؟بچه ها گفتند کلاس دومی.
خانم معلم گفت بله بچه ها پارسال کلاس اولی بودید و امسال کلاس دومی هستید.
سپهر که درست به حرفهای خانم معلم گوش نمیداد و حواسش به دوست تازش بود یک دفعه از جایش بلند شدو گفت:خانم اجازه اسم دوست منم پارساله...
چند تا از بچه ها خندیدند.خانم معلم هم خندش گرفت و گفت:چی گفتی؟اسم دوستت چیه؟
سپهر به پارسا اشاره کرد و گفت:اسم دوستم پارساله.
خانم معلم با خنده به پارسا گفت:پسر گلم اسمت چیه؟پارسا جواب داد:پارسا.
خانم معلم به سپهر گفت:عزیزم اسم دوستت پارساست نه پارسال.
پارسال یعنی سالی که تمام شد.یعنی اون روزایی که تو کلاس اول بودی.اما پارسا معنی دیگه ای داره و اسم پسر ها هم هست.میدونی معنیش چیه؟سپهر گفت:نه نمیدونم.
خانم معلم گفت بچه ها هر اسمی یه معنی داره مثلا سپهر یعنی آسمون.همین آسمون آبی قشنگی که بالای سر ماست.
پارسا هم به معنی آدم خوب و درستکاره.یعنی آدمی که خدا را دوست داره و برای همین هیچ کار بدی انجام نمیده.
بعد پارسا رو جلوی کلاس برد و او را به همه معرفی کرد.پارسا از یک مدرسه دیگر به آنجا آمده بود و کسی او را نمیشناخت.اما اشتباه سپهر باعث شد که تمام بچه های کلاس دوم با او آشنا شوند و اسمش را یاد بگیرند.آنروز برای بچه های گلاس دوم روز خوبی بود.چون یک دوست جدید پیدا کردند و معنی پارسال و پارسا و سپهر را یاد گرفتند و به حرف با مزه ی سپهر هم خندیدند.
قصه ی ما به سر رسید ...

پایان.

خسته نباشید.همونتطور که گفتم قصه میتونه شکل دهنده به شخصیت فرزند شما باشه و او رو در زندگی یاری کنه.
امیدوارم که این کار ساده و تاثیر گذار رو از فرزندانتون دریغ نکنید.
رازهای والدین موفق در برخورد با فرزندان
سلام دوستان.شرمنده ام به خاطر تاخیری که تو نوشته ها اتفاق افتاد ولی سعی میکنم از این به بعد بد قولی نکنم.
نکته مهم نحوه برقراری اصول تربیتی است . چناچه اصول تربیت اشتباه باشد یا با خشونت و بی تفاوتی ارایه شود ، کودک آن را نمی پذیرد . یک خانواده خوب باید بتواند تربیت و انضباط را به نحوه شایسته ای برقرار نماید ...
[تصویر:  vtn9zkemgz.jpg]
● اصولی که والدین را موفق می کند
وقتی تصمیم می گیرید که صاحب فرزند شوید، در واقع مسئولیت سنگین و بلند مدت تربیت او را پذیرفته اید. تربیت به معنی تعلیم دادن وپروراندن است . وقتی فرزندان خود را تربیت می کنید ، به آنها می آموزید چگونه رفتار نمایند. یعنی شما با قانون گذاری و اعمال انضباط به آنها کمک می کنید تا تکلیف خود را بدانند . این مساله احساس امنیت و آرامش خاطر آنان را افزایش می دهد و از آنجایی که کودکان دوست دارند احساس کنند والدینشان از آنان راضی هستند با ارائه توجه و محبت مناسب از سوی خانواده گام مهمی در ارتقا بهداشت روان کودک و اطرافیان برداشته می شود .
کودک بدون مشکل وجود ندارد ولی مشکلات کودکان قابل درمان است . نکته مهم نحوه برقراری اصول تربیتی است . چناچه اصول تربیت اشتباه باشد یا با خشونت و بی تفاوتی ارایه شود ، کودک آن را نمی پذیرد . یک خانواده خوب باید بتواند تربیت و انضباط را به نحوه شایسته ای برقرار نماید .

در تربیت فرزندان مانند هر کار دیگر با مشکلاتی روبرو خواهیم شد . اگر والدین از روش های صحیح تربیتی آگاه باشند ، باتمرین و به مرور زمان تجربه و مهارت آنان افزایش خواهد یافت ودرتربیت فرزندشان موفق تر خواهند بود.
آنچه در زیر می آید ، برخی اصول تربیتی است که برای آشنایی مقدماتی مطرح می گردد :

۱) درکوتاه مدت انتظار پیشرفت زیادی نداشته باشید:
موارد زیادی وجود دارد که دوست دارید به فرزندان خود بیاموزید ولی هیچ رفتاری با یک بار آموختن به دست نمی آید وآنان نیز همیشه برای فرا گرفتن آمدگی ندارند . آموزش نیاز به وقت ، حوصله و موقعیت شناسی دارد. اگر والدین در این کار پشتکارنداشته باشند ، خسته و بی حوصله شوند یا از کوره در روند، احترام خود را نزد فرزندان ازدست خواهند داد . در این صورت فرزندان به خواسته های آنها بی توجه خواهند شد و خود را موظف به انجام آنها نخواهند دانست . تربیت مسئولیتی یک روزه نیست، آرامش ، پایداری ومقاومت می خواهد و تا زمانی که یک اصل تربیتی حاصل شود ، فرزند شما بارها اشتباه خواهد کرد. بنابراین در کوتاه مدت نمی توان انتظار پیشرفت زیادی داشت .

۲) توقع خود را کم کنید و پیشرفتهای کوچک را نیز در نظر بگیرید:
کودکان و والدینی که از هر نظر کامل و بی عیب باشند وجود ندارند . فرزندان همیشه آنگونه که والدین توقع دارند عمل نمی کنند. مشکلات کودکان معمولا یک شبه حل نمی شود و تغییرات در کودکان و بالغین تدریجی ، آرام و مرحله به مرحله صورت می گیرد. برخی والدین وقتی درتغییر عادات و رفتارهای فرزندشان به مشکل برمی خورند ، به سرعت آشفته و نا امید می شوند و اعتماد به نفس خود را از دست می دهند . حال آنکه باید به پیشرفت های کوچک و تدریجی فرزندشان توجه نمایند زیرا کلید پیشرفت های بزرگ ، تشویق پیشرفت های کوچک است.

۳) در هرزمان تنها روی یک مشکل تمرکز نمایید:
فرزند شما ممکن است مشکلات متعددی داشته باشد ولی اگر شما بخواهید همه موارد را با هم اصلاح نمایید ، هرگز موفق نخواهید شد . برای موفقیت باید تنها یک مشکل را در نظر بگیرید و پس از حل آن به نوبت به مشکل دیگری بپردازید . هدفتان را با کلمات ساده ای که برای کودک قابل فهم باشد برایش توضیح دهید و به او بگویید در این مورد خاص دقیقا چه انتظاری از او دارید(مثلا : می خواهم قبل از آمدن سر سفره دستهایت را صابون بزنی !) سپس به پیشرفت های هرچند کوچک کودک درراه اصلاح رفتارش دقت نمایید (مثلا : قبلا اصلا صابون نمی زده و حالا یک مرتبه صابون زده است ، هرچند توقع ما چهار مرتبه صابون در روز باشد ) و با واکنش های مثبت و تحسین آمیز به او بفهمانید که رفتارش مناسب و مورد پسند است .

۴) با دید مثبت نگاه کنید و هرگز از تحسین کودکتان غافل نباشید:
تحسین کودک بسیار ارزشمند است . کودکان در هر مرحله سنی که باشند تمایل دارند والدین آنها را بپسندند و از آنها راضی باشند .کودک نمی داند کدام رفتار مناسب و کدام نامناسب است . او هر رفتاری را که با واکنش والدین روبرو شود یا او را به هدف برساند مثبت تلقی کرده و تکرار خواهد نمود. تصور نکنید داشتن رفتار مناسب امری بدیهی و از وظایف فرزند شماست ویا رفتارهای فوق العاده است . این طرز تفکر باعث می شود پرتوقع شوید ، نسبت به رفتارهای مناسب فرزندتان بی اعتنا گردید و تنها به رفتارهای نامناسب و منفی او توجه نمایید . مسلما به جز رفتارهایی که شما را ناراحت می کند ، رفتارهای مناسب و مثبت زیادی نیز در فرزند شما وجود دارد. اگر شما هر رفتار مناسبی را مثبت تلقی کنید و با واکنشی تایید کننده به فرزند تان نشان دهید که ازکدام رفتارش راضی هستید ، کودک سعی می کند با تکرار آن رضایت بیشتر شما را به دست آورد . نشان دادن نارضایتی از رفتارهای نامناسب تنها زمانی موثر خواهد بود که قبل از آن فرزندتان را به دلیل رفتارهای مناسبش تشویق کرده باشید .

۵) اهدافی را که در نظر دارید، بانیازهای کودکتان منطبق نمایید:
اهداف خود را متناسب با سن ، شخصیت ، توانایی ، رشد عقلی و شرایط محیطی فرزندتان تعیین نمایید .همه کودکان در یک سن خاص وارد مرحله مشابهی نمی شوند و میزان آموزش پذیری آنها نیز به یک میزان نیست. با توجه به این که همه افراد یکجور نیستند و موقعیت ها نیز متفاوت است ، یک راه حل قطعی و مستقل برای هر مشکلی وجود ندارند . راه حلی که امروز در مورد فرزندتان موثر است ، ممکن است فردا تاثیرش را از دست بدهد یا روشی که برای یکی از کودکانتان جواب می دهد، شاید برای دیگری بی فایده باشد . اگر حوصله کنید می توانید حتی روش های ابتکاری وموثرتری خلق نمایید که بنا به شرایط خاص شما طراحی شده باشد .

۶) مادران و پدران لطفا هماهنگ عمل نمایید :
موفقیت والدین در تغییر رفتارهای کودک نیازمند هماهنگی بین پدر و مادر است . پیش از هر اقدامی ، رفتارهایی را که می خواهید اصلاح کنید ، دقیقا مشخص نمایید و برای رفع آن برنامه ای هماهنگ طراحی کنید .شما و همسرتان باید پیش از دست زدن به هر کاری در مورد کودکتان اتفاق نظر داشته باشید . وقتی تصمیم خود را گرفتید و روی برنامه اجرایی توافق کردید ، هر دو هماهنگ و یکسان عمل نمایید.

6 میـم اصـلی در تربیـت مـوفق کـودک


متخصصین روانکاوی کودکان اثر شش میم را در تربیت کودک موثر می دانند و عنوان می کنند که:

نیاز روانی بچه های ما، عبارت است از انتقال اثر شش میم. این شش میم را هر کس در کارنامه گذشته زندگی اش دریافت کرده باشد، میم هفتمش "مــوفقیــت" است که خود به خود پدید خواهد آمد:

1. تو محبوبی
2. تو محترمی
3. تو مطرحی
4. تو مهمی
5. تو مفیدی
6. تو می فهمی

اگر ما در رفتار و گفتارمان این 6 میم را به فرزندان مان انتقال دهیم میم هفتم "مــوفقیــت" خود به خود خواهد آمد؛ یعنی باتری روانی انرژی دهنده فرد شارژ خواهد شد. در آن صورت این آدم در تحصیل و زندگی و کار و... موفق خواهد شد.



البته ضد این شش میم که گفته شد، چیزهای دیگری هم هستند که اگر پدر و مادرها انجامش ندهند، عکس این نتیجه را می گیرند و آن آرایه 7 "ت" است که خیلی سخت است. این 7 "ت" را هر کسی دریافت کرد، "ت" هشتمش تباهی است که انتظارش را می کشد:

1. تنبیه
2. توهین
3. تهدید
4. تحقیر
5. تبعیض
6. تنفر
7. ترس

همه افراد شکست خورده و جامعه ستیزها و...، در کارنامه های خود این "ت" ها را دارند، یعنی تاثیر "ت" تحقیر با "ت " تحسین، زمین تا آسمان است."



بنابراین اگر تلاش کنیم که نکات و ویژگی های مثبت فرزندانمان را برجسته نموده و آنها را بابت این ویژگی ها تشویق نماییم به صورت ناخودآگاه و بلکه شاید آگاهانه سعی بر آن خواهند داشت تا برای تشویق بیشتر و مورد تایید قرار گرفتن آن ویژگی ها را در وجود خود افزایش دهند.


تاکید می شود که اگر ما در رفتار و گفتارمان 6 میم :

1. تــو محبوبی
2. تــو محترمی
3. تــو مطرحی
4. تــو مهمی
5. تــو مفیدی
6. تــو می فهمی

را به فرزندانمان انتقال دهیم میم هفتم "مــوفقیــت" خود به خود خواهد آمد.



و حال آنکه در صورت تحقیر و تنبیه آنان، خود را به همان صورتی می پذیرند که شما آنها را خطاب نمودید و متصور شده اید. به علاوه این که خاصیتی در تنبیه هست که در تشویق یافت نمی شود و آن ایجاد روحیه مقاومت و لجبازی است، با ایجاد این حالت در وجودش، زمینه ای را برای عدم پذیرش هرچه راستی و درستی است فراهم می کنیم.

کافیست کمی فکر کنید؛ شما بیشتر توسط کسانی که محبت و عشق خود را ابراز می کنند و در ایفای آن خساست به خرج نمی دهند جذب می شوید یا افرادی که مدام با تحقیر شما در جهت لطمه به شخصیتتان فعالیت می کنند ؟!

ماهنامه کودک: اگر خانواده را به شکل زنجیره به هم پیوسته ای در نظر گیریم، برخلاف باورهای موجود، باید گفت که هر یک از حلقه های این زنجیره، متناسب با جایگاه خود، مسائل و مشکلاتی خاص خود دارد. برخی روانشناسان بر این باورند که جایگاه سنی کودک در خانواده، اهمیت و تاثیر فراوانی در زندگی وی دارد.

پژوهش های گسترده ای برای تعیین ارزش های نسبی جایگاه سنی کودکان در خانواده انجام شده است. در یک اظهارنظر کلی و کوتاه می توان گفت بزرگترین کودک خانواده در برآورده شدن خواسته های خود پافشاری و اصرار کمتری دارند؛ در حالی که کوچکترین فرزند، با اصرار خواهان به کرسی نشاندن حرف خود است. بنابراین بر اساس پژوهش های انجام شده و نتایج حاصله به توضیح تفصیلی در مورد هر یک از فرزندان می پردازیم:

[تصویر:  92855_690.jpg]
نخستین فرزند

در حقوق مدنی برخی از کشورها قانونی به نام قانون اولین فرزند و یا ارشدیت وجود دارد که بر طبق آن اموال و اصولا تمام دارایی پدر به نخستین فرزند می رسد. این قانون نشاندهنده برتری است که در این کشورها برای نخستین فرزند قائل هستند اما پژوهش های انجام شده غیرمنطقی بودن این برتری را آشکار ساخته است.

بررسی ها نشان می دهند که بهره هوشی فرزندان بعدی بیشتر از فرزندان نخست است و وی در سازگاری، به دلیل جایگاه خاص خود در خانواده مشکلاتی دارد. نخستین فرزند ممکن است بیش از کودکان دیگر دستخوش نگرانی و پریشانی خاطر شود و در برابر بیماری و خطرهای احتمالی، احتیاط بیشتری از خود نشان دهد.

در آغاز نخستین فرزند با مادر خود رابطه ای بسیار گرم و صمیمی دارد اما پس از تولد دومین فرزند، از گرمی و صمیمیت این رابطه کاسته می شود. در مجموع می توان گفت نخستین فرزند خانواده وضع نامطلوب و دشواری دارد: او در سال نخست، به دلیل مهر و محبت فراوان والدین، معمولا فرمانروای مطلق خانواده است اما با تولد دومین فرزند دوره فرمانروایی او از بین می رود. به همین دلیل نخستین فرزند برای پدر و مادر مشکلاتی را به وجود می آورد. فرزند نخست ناگزیر است بار بی تجربگی و ناپختگی والدین را در شیوه پرستاری و پرورش کودک تحمل کند و محکوم به نظارت و سرپرستی شدید والدین است.

از سویی نظارت و سرپرستی شدید والدین بر نخستین فرزند او را شخصیتی محتاط و محافظه کار می سازد که به طور معمول فاقد اعتماد به نفس و خصوصیات رهبری است و به آسانی تحت تاثیر دیگران قرار می گیرد. احساس نیاز و نگرانی در فرزندان نخست بیش از دیگر فرزندان است. همچنین کودک نخستین پیوسته نگران است و از یک بدبینی کلی رنج می کشد.

علاوه بر این فرزندان اول به عنوان الگویی برای دیگر خواهر و برادرهایشان هستند و انتظار دارند تا سایر فرزندان از آنها دنباله روی کنند. آنها دوست دارند تا همیشه هدایت و رهبری دیگران را برعهده گرفته و بقیه افراد دنباله رو آنها باشند. این اعتقاد نیز وجود دارد که والدین اغلب سختگیری بیشتری بر روی اولین فرزندان از خود نشان می دهند و همواره با اضطراب و استرس بیشتری مراحل رشد آنها را پیگیری کرده و همیشه نگران آنها هستند.


[تصویر:  92854_637.jpg]

فرزند دوم

دومین فرزند خانواده از تاثیرات بسیاری از نگرانی ها و نابسامانی های عاطفی پدر و مادر که با تولد فرزند اول به آنها دچار می شوند، در امان است. افزایش تجربه و پختگی والدین در پرورش کودک، موجب آن نمی شود که در نظارت و سرپرستی فرزند دوم زیاده روی نکنند، از این رو، فرزند دوم مستقل تر و بی نیازتر از فرزند نخست خواهد بود و افزون بر این، رفتار مادر با فرزند دوم، به دلیل افزایش تجربه و مهارت وی، از ثبات بیشتری برخوردار است.

دومین فرزند می کوشد تا در سال دوم زندگی خود را به پای نخستین فرزند خانواده برساند؛ اما چون معمولا قادر به رقابت با برادر و یا خواهر بزرگتر خود نیست، دچار احساس شکست و ناتوانی می شود. فرزندان دوم معمولا در آزمون های هوشی خود را پیشرفته تر نشان می دهند. همچنین فرزندان دوم معمولا گشاده روتر و شادمان تر از فرزند نخست هستند.

فرزندان دوم معمولا خصوصیات و ویژگی هایی را در خود می پرورانند که دقیقا عکس فرزند بزرگتر است. به عنوان مثال اگر فرزند ارشد حس همکاری داشته باشد و انسان خوش مشربی به شمار آید، دومی یک دردسرساز واقعی از آب درخواهد آمد.

همه زمانی که متوجه حضور او می شوند خودشان را جمع و جور کرده و حساب کار کاملا دستشان می آید! اگر اولی از نظر آکادمیک و در زمینه علمی پیشرفت کند، دومی معمولا یک رشته ورزشی یا هنری را دنبال خواهد کرد.

فرزندان دوم معمولا ساز مخالف می زنند و بیشتر تمایل دارند تا چیزی برخلاف باور و اعتقادات عمومی خانواده شان را دنبال کنند. آنها همواره در تلاش هستند تا چیز جدیدی از خود ارائه دهند.

[تصویر:  92873_631.jpg]


کودکان میانه


از سومین فرزند به بعد، به استثنای آخرین کودک، را کودکان میانه می نامند. پدر و مادر معمولا به سبب توجه خاصی که به نخستین و آخرین کودک دارند، در پرورش فرزندان میانه کمی غفلت می کنند.

کودکان میانه، برخلاف نخستین کودک در پی درگیری و اثبات برتری خود بر خواهران و برادران دیگر نیستند. اینان کودکانی هستند به آسانی تلقین پذیر و به راحتی تحت تاثیر دیگران قرار می گیرند. اینگونه کودکان توانایی چندانی در تمرکز فکر و دقت بر یک مطلب خاص ندارند و از محبوبیت چندانی نیز برخوردار نیست.

فرزندان وسطی، افرادی خانواده دوست هستند که دیگران از بودن با آنها لذت می برند. مهمترین نیاز آنها، آرام نگاه داشتن اقیانوس پرتلاطم زندگی است و شعار آنها آرامش به هر قیمتی است. اینها افرادی بسیار آرام و بی سر و صدا، شیرین و دوست داشتنی هستند و شنوندگان خوبی به شمار می روند.

مهارت زیادی در حل مشکلات دارند چون همیشه هر دو جنبه ی یک مشکل را بررسی می کنند و دوست دارند همه را خوشحال کنند. همین مسئله باعث می شود که مشاوران و میانجی گران خوبی باشند. همچنین این فرزندان نسبت به فرزندان اول خانواده، احساس سلطه گری کمتری دارند، اما دوست دارند همه آنها را ستایش کرده و دوست بدارند یا حداقل با آنها احساس شادی و خوشبختی کنند.

از آنجا که سعی در راضی نگاه داشتن همه دارند، ممکن است به افرادی وابسته تبدیل شوند. نمی توانند خوب تصمیم بگیرند تا جایی که باعث رنجاندن دیگران می شوند. همچنین برای شکست و اشتباهات دیگران، خود را سرزنش می کنند.


کودکان آخر

دیرپایی حالت کودکانه در آخرین فرزندان کاملا مشهود است. اعضای خانواده معمولا با انجام دادن داوطلبانه کارهایی که آخرین فرزند خود قادر به انجام آنهاست، او را لوس بار می آورند. افزون بر این، از آنجا که به دلیل کوچکی سن، کمتر امکان آن است که وظیفه ای را برعهده او گذارند، این حالت در وی تشدید می شود.

این برخورد بردبارانه و بیش از حد تسامح آمیز، تاثیر منفی بسیاری در رفتار و شیوه برخورد وی با زندگی دارد. این کودکان خیلی زود خسته می شوند. از طرد شدن واهمه داشته و افق توجهاتشان کوتاه است. افرادی خودگرا هستند. معمولا به خاطر توقعات غیرواقعی شان از رابطه، که تصور می کنند در همه رابطه ها باید همیشه خوشی و خنده برقرار باشد، رابطه های زیادی را به فنا می دهند اما نمی دانند که عمر چنین رابطه هایی بسیار کوتاه است.



تک فرزندها


تک فرزندها خصوصیاتی شبیه فرزندان اول دارند و مداوما زیر بار انتظارات سنگین والدین هستند. تحقیقات نشان می دهد که تک فرزندان اعتماد به نفس بیشتری دارند، خوش بیان هستند و احتمالا بیش از بچه های دیگر از تخیل خود استفاده می کنند.

گرچه آنها پرتوقع نیز هستند، از انتقاد متنفرند و ممکن است غیرقابل انعطاف و کمال گرا باشند. همچنین مشکلات خاص خود را دارد. امکان دارد که یاد نگیرد که با دیگر کودکان چگونه رفتار و همکاری کند اما با بزرگسالان روابط بسیار خوبی برقرار می کند.

غالبا توسط یکی از والدین یا هر دوی آنها لوس می شوند. امکان دارد بخواهند همیشه مورد توجه باشند و در صورتی که جایگاه آنها به خطر بیفتد آن را غیرمنصفانه می دانند. بنابراین یگانه بودن فرزند یک نقص به شمار می آید و از چنین کودکانی نمی توان مانند دیگر کودکان انتظار موفقیت و پیروزی در زندگی را داشت.

خسته نباشید...
امیدوارم مفید بوده باشد...
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5
لینک مرجع