ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امیتازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
۱۸ مرداد ۱۳۹۰, ۱۱:۰۱ صبح (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۸ مرداد ۱۳۹۰ ۰۶:۲۶ عصر، توسط hamed.)
ارسال: #2
RE: رخ مهتاب
آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی
کاهش جان تو من دارم و من می دانم
که تو از دوری خورشید چها می بینی
تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من
سر راحت ننهادی به سر بالینی
هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک
تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی
همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند
امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی
من مگر طالع خود در تو توانم دیدن
که توام آینه بخت غبار آگینی
باغبان خار ندامت به جگر می شکند
برو ای گل که سزاوار همان گلچینی
نی محزون مگر از تربت فرهاد دمید
که کند شکوه ز هجران لب شیرینی
تو چنین خانه کن و دلشکن ای باد خزان
گر خود انصاف کنی مستحق نفرینی
کی بر این کلبه طوفان زده سر خواهی زد
ای پرستو که پیام آور فروردینی
شهریارا گر آئین محبت باشد
جاودان زی که به دنیای بهشت آئینی
شاعر : استاد شهریار

Roseدر انتشار آنچه خوبیست و اثری از عشق در آن هست آخرین نفر نباشیدArrow
من یک اخراجی هستم
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط ضحی ، هُدهُد صبا ، آشنای غریب
ارسال پاسخ 


پیام‌های داخل این موضوع
رخ مهتاب - hamed - ۲۴ تير ۱۳۹۰, ۱۲:۰۱ عصر
RE: رخ مهتاب - hamed - ۱۸ مرداد ۱۳۹۰ ۱۱:۰۱ صبح
RE: رخ مهتاب - ضحی - ۱۸ مرداد ۱۳۹۰, ۰۴:۰۹ عصر
RE: رخ مهتاب - hamed - ۱۳ آذر ۱۳۹۳, ۰۸:۳۴ صبح

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

بازگشت به بالابازگشت به محتوا